حرفهای خودی و بیخودی برق، صنعت، تعطیلی! حالا هرچی ما میگوییم، عمدی در کار نیست، قصدی ندارند، ناترازی یا همان ورشکستگی برقی، کار را به اینجا کشانده است، برخیها همچنان مرغشان یک پا دارد که ای آقا برخی از این عزیزان مسئول، پا را در یک کفش کردهاند که صنعت را زمینگیر کنند! […]
حرفهای خودی و بیخودی
برق، صنعت، تعطیلی!
حالا هرچی ما میگوییم، عمدی در کار نیست، قصدی ندارند، ناترازی یا همان ورشکستگی برقی، کار را به اینجا کشانده است، برخیها همچنان مرغشان یک پا دارد که ای آقا برخی از این عزیزان مسئول، پا را در یک کفش کردهاند که صنعت را زمینگیر کنند! باور بفرمایید تقصیر ما و زبان الکن و توجیهات نیمبندمان نیست که برخی چنین برداشتهایی کردهاند، بالاخره از قدیم گفتهاند که دوصد گفته، چون نیمکردار نیست، وقتی هنوز تابستان از راه نرسیده و کولرها روشن نشده، برق نوسانی شده و به سفرهای دوساعته و چندساعته میرود، برنامه و زمانبندی هم اعلام نمیشود، از خلقا… بینوای مستأصل و گرفتار به دست تراز و ناتراز هماهنگی و برنامهریزی چه انتظاری دارید، با این دستفرمان قطعی برق آن برخیهایی که آیه یأس میخوانند و کارشان غُر زدن است و صبح تا شب ناخن به هم میزنند که در این ملک یک شَر و مصیبتی رخ بدهد، کیف کرده و زبانشان تا دلتان بخواهد دراز میشود!
در خبر است که در برخی از شهرکهای صنعتی جناب برق روزی ۲ مرتبه و هر نوبت ۲ ساعت، یکهو و بدون اعلام و خبر قبلی، غیب میشوند، یک جوری هم ساعات این خاموشی بدون نظم و تصادفی است که با هیچ الگوریتم درست درمانی هم قابل تشخیص و تنظیم نیست!
شما تصور بفرمایید یک کارآفرین بینوا که چند ۱۰ کارمند و نیروی انسانی و چند ۱۰ میلیارد سرمایه را گِرد هم آورده تا تولیدی انجام دهد تا خودش و دیگران نانی بخورند و در حد توان و بضاعت خود چرخ امورات صنعتی کشور را بچرخانند، یکدفعه و فرضاً برای یک هفته یک خاموشی ۲ ساعته صبح دارد و یک خاموشی به همان مقدار بعدازظهر، شما بفرمایید، انصافاً حالی به آدم میمونه، احوالی به آدم میمونه… بگذریم!
دوستی تعریف میکرد (راوی صادق بوده یا کاذب، گردن خودش) خدمت عزیزان مربوطه رسیدهاند و عرض کردهاند چرا زمان قطعیها را اعلام نمیکنید که ما بدانیم با خودمان و شرکت و صنعت و نیروهایمان چندچند هستیم و برنامه خود را جوری تنظیم کنیم که لااقل مشکل و معضلی بزرگتر از قطعی برق گریبانمان را نگیرد، آن بزرگوار فرمایش کرده است که آن بچهزرنگهای طرار دزدنشان که سیم و کابلها را روی هوا بریده و با خود میبرند، اگر ساعت دقیق خاموشیها را بدانند، کیفشان کوک شده و نانشان میافتد در کاسه روغن و آنلاین و برخط خودشان را به محل میرسانند، میبُرند و میبَرند!
شما خواننده گرامی هم مثل من احساس نمیکنید همه چیز، جور ناجوری است، یعنی راهی ندارد صنعت و تولید با پا راه برود کفششان و با سر بروند، کلاهشان پاره میشود، از هر طرف که بروند کار به خنس میخورد، از نوسان بازار و قیمت مواد اولیه و کمبود و نبود نیروی انسانی گرفته تا مالیات و بیمه و خاموشی برق و گاز و قسعلیهذا، فقط سؤال اینجاست که چرا این اندک افراد باقیمانده در صنعت و تولید واقعی (نه آن مونتاژیها و ایضاً آنهایی که عطای ساخت و تولید را به لقایش بخشیدند و رفتند) اینقدر جانسخت و پیگیر هستند و وِلکن ماجرا نیستند!
خداییش خیلی همت دارند، بهجای آنکه این افراد را حلوا حلوا کرده و بر سر بنشانیم، اینجور وسط معرکه رها کرده و هر روز چالهای، پشتپایی، سنگی، چوبی، چیزی برایشان تدارک میبینیم!
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.