حرفهای خودی و بیخودی مثل برخیها نباشیم! امروز برخلاف عادت دیرینه، قصد کردهایم، نظرات ارزشمند خود را در امور سیاسی، خدمت مبارک باسعادتتان عرض نماییم، البته از آنجا که در این فقره صاحبنظر نیستیم و حتی خیلی هم سواد درستدرمانی در امور سیاسی نداریم، به قدر فهم و درک خودمان میخواهیم در رابطه […]
حرفهای خودی و بیخودی
مثل برخیها نباشیم!
امروز برخلاف عادت دیرینه، قصد کردهایم، نظرات ارزشمند خود را در امور سیاسی، خدمت مبارک باسعادتتان عرض نماییم، البته از آنجا که در این فقره صاحبنظر نیستیم و حتی خیلی هم سواد درستدرمانی در امور سیاسی نداریم، به قدر فهم و درک خودمان میخواهیم در رابطه با برخی اهالی سیاست، آن هم از رجل خارجی (عمراً پایمان را در کفش خودیها نمیکنیم، تا اولاً کسی نفهمد، ریگی به کفش داریم ثانیاً، از این نمد کلاههایی ساخته و پرداخته میشود که برای سر کوچک و گردن نازک همچو موی ما، بسی گشاد است) افاضاتی بفرماییم که قطع بهیقین به درد همه از جمله خودمان میخورد!
اگر دقت کرده باشید در این یکی، دو ماه اخیر، نوعی از روش و منش سیاستبازان آنور آبی نزدیک و دور، همچین گلدرشت و تویِ ِذوقزن، ظهور و بروز کرده است که تومانی، هفت صنار با قبلترها توفیر دارد، البته این را هم میدانیم که عالم سیاست با لذات، همچین پایه و اساس اخلاقی و انسانی و باثباتی ندارد، جنسش جوری است که از هر طرف باد بیاید، بادش میدهند، اما همچین، بیهیچی هم نیست و بالاخره یک حساب و کتاب و قاعده و تناسب و ترازی باید داشته باشد وگرنه سنگ روی سنگ بند نمیشود، همانطور که عجالتاً در گوشه و کنار این دنیای خاکی، منوال بر همین ناپایداری قرار و سکون سنگهاست!
نمیدانم شما خواننده گرامی اهل سیاست و کیاست هستید یا خیر، در دنیای سیاستورزی سیر میکنید یا زیر پرچم سیاستبازی روزگار میگذرانید، از دایره اهل سیاست بیرون و به شنیدن آواز دهل از دور خوش هستید و یا کلاً این مطاع را به لقایش بخشیده و حتی اخبار و روایات و اتفاقات مربوطه را هم دنبال نمیکنید و یا به نوعی دیگر علاقهمند هستید که در کشکول انواعی که گفتیم یافت نمیشود! ولی از من به شما نصیحت که حواستان باشد مثل برخیها نباشید، چه در دنیای سیاست، چه کف جامعه و بازار و چه در خانه و کاشانه یا کسب و کار روزانه، نمیگویم که هرجور دوست دارید باشید، ولی اینجور نباشید، خیر، خیلی جورها نباید باشید، این یک جوری هم که ما میگوییم نباشید (فقط همین، حرفهای ما را هم تفسیر به رأی نفرمایید که خدا سنگتان میکند!)
اینکه معلوم نباشد با خودمان چندچند هستیم، اینکه به اقتضای زمان و مکان، حرفهای مختلف و جور و ناجور بزنیم، سخنچین و هیزمکشی را بیشتر از روراستی و صلح دادن و دوست داشته باشیم، یکی به نعل بکوبیم، یکی به میخ، پول و حفظ مقام و موقعیت و خوشایند هرکس و ناکسی بودن، معیار تصمیمات و تأییدات و تکذیباتمان باشد، همزمان با لبخند، خنجر بزنیم، اهل لاف و بلوف و حرف مفت باشیم، آنقدر پشمی به کلاهمان نباشد که یک کلمه از حرفهایمان را کسی قبول نداشته باشد، تاریخمان پر از استفاده از زور و تزویر و کودتا و جنگ و خیانت و جاسوسی باشد، از حقوق بشر و صداقت و دفاع از مردم و زنان و بچههای دیگر کشورها سخن بگوییم، یک روده راست نداشته باشیم، انساندوستی و دفاع از مظلوم و حقطلبی و صلح دوستیمان ابزار و نقاب دیگر کارهایمان باشد و قسعلیهذا.
میدانم که هر کدام از این رشته نبایدها که عرض کردیم را که خواندید یاد یک شخصیت سیاسی خارجی یا کشوری در پهنه این گیتی افتادید و البته تراکم تمرکزتان بیشتر بر روی چند شخص و کشور قرار داشت و میدانم که این نبایدها دردی از کسی دوا نمیکند و تغییر ذات و سرشت و ذائقه خیلی سخت است، ولی تا همین حد که برخی بفهمند، آینه عبرت دیگران شده و خیلیها در این کره خاکی تلاش میکنند در این صفات ناچسب، اشتراکی با ایشان نداشته باشند خیلیخیلی خوب است که لقمان حکیم را گفتند ادب از که آموختی، گفت از بیادبان…!
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.