باد خنک وارداتی!

                                     حرف‌های خودی و بی‌خودی باد خنک وارداتی! در خبر است برخی عزیزان راهکار واردات برق را جهت عبور از شرایط فعلی پیشنهاد کرده‌اند و البته برخی دیگر این کار را مشکل‌گشای ناترازی دانسته و ظاهراً از این کشف و شهود خود خیلی هم راضی هستند! راستش را بخواهید اینکه از صادرکننده برق به واردکننده […]

                                     حرف‌های خودی و بی‌خودی

باد خنک وارداتی!

در خبر است برخی عزیزان راهکار واردات برق را جهت عبور از شرایط فعلی پیشنهاد کرده‌اند و البته برخی دیگر این کار را مشکل‌گشای ناترازی دانسته و ظاهراً از این کشف و شهود خود خیلی هم راضی هستند! راستش را بخواهید اینکه از صادرکننده برق به واردکننده رسیده‌ایم چیز غریبی نیست، در خیلی از بخش‌های دیگر اقتصاد هم، قصه پُرغصه همین است، ولی اینکه موضوع مهم و استراتژیک و کلیدی مثل تولید برق به این حال و روز افتاده است آنقدر غریب و نامأنوس است که دلمان می‌خواهد یقه مبارک را پاره کرد و به دشت و بیابان سر گذاشته و برویم که برویم!

به هرحال وضعیتی هست که به هزار و یک دلیل در آن گیر کرده‌ایم ولی اگر قرار است با همین دست فرمانی که کارمان را به اینجا کشانده است، ادامه راه را هم برویم، خب معلوم است که چهارصباحی دیگر کجا ایستاده‌ایم. اینکه هر مشکل و معضلی را با لاپوشانی و استفاده از مُسکن‌های موقت و یا سهمیه‌بندی و محدود کردن و خاموشی تا مدتی حل‌وفصل کرده‌ایم و بعد از مدتی آن کم و کسری با دورخیزی بلندتر و قدرت و شدت بیشتر خودش را به ما نشان داده و باز هم هر جور که توانسته‌ایم و امکانش را داشته‌ایم، سنگ‌غلابش کرده‌ایم و همینجور این دور تسلسل ادامه پیدا کرده است ما را به سر منزل مقصود که نمی‌رساند بماند، دور از ذهن نیست که سر از دره و چاه و باتلاق درآورده و آنوقت است که هیچ راه‌حلی نداشته باشیم.

همین فقره واردات برق اگرچه برای درمان موقت و اورژانسی فکر ناجوری حساب نمی‌شود ولی اگر تَه ذهن برخی از عزیزان متولی و مسئول تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر این باشد که همه مصیبت و ناترازی را با این آب حیات برای همیشه برطرف کنند، آن وقت است که کار بیخ پیدا می‌کند، مثل همان داستان گاز که کشور دوست و همسایه یک چند وقتی برایمان تأمین کرد، بعد که حسابی وابسته شدیم و به‌خاطر جیک‌جیک مستون فکر زمستون نبودیم، یکهو کاشف به‌عمل می‌آید که جنابان ترکمنستانی فیل‌شان یاد هندوستان کرده است و دیگر گاز نمی‌دهند و دست‌های ما می‌ماند و پوست گردو! البته اینکه به طرف خارجی همانند پیمانکار داخلی نگاه می‌کنیم و پول گازش را نمی‌دهیم و پرداخت آن را به تعویق می‌اندازیم هم مزید بر علت است ولی اصل قصه این است که طرف‌مان می‌فهمد که وابستگی‌مان زیاد شده و آن موقع است که به فکر گربه رقصانی خودش می‌افتد.

حالا اگر قرار است قصه برق هم، با همین رویه به پیش برود و اولاً با وارد کردن برق و فروکش کردن التهاب و بحران کمبود برق، بی‌خیال توسعه و رفع ناترازی بشویم و یا دیگر آن اهتمام و جدیت را نداشته باشیم و ثانیاً وعده سرخرمن داده و برای پرداخت پول برق امروز و فردا کنیم و ثالثاً و بدتر از همه طرف مقابل را به این جمع‌بندی برسانیم که حسابی وابسته و گلوگیر شده و نفس بخشی از صنعت و منطقه‌ای از کشور را به نفس برق وارداتی گره زده‌ایم، آن وقت است که بازی عدم تأمین برق و انتظارات جدید و دَبه‌کردن‌های هرچند وقت یکبار و این قسم چیز‌ها شروع می‌شود!

نظر هوشنگ‌خانی ما این است که اصل و اساس اینکه در اموراتی مثل برق و گاز و آب وابسته کشورهای همسایه شویم، سم مهلک است و ممکن است یکدفعه جوری کارمان به خنس بخورد که خودمان هم باورمان نشود، مثال آبی‌‌اش همین بحرانی شدن وضعیت تأمین آب مشهد که دست‌پخت همسایه بدعهد شرقی است، بنابراین به واردات و تأمین از خارج از کشور باید به‌عنوان یک راه‌حل موقت و زودگذر نگاه کرده و شیفته و واله و معتاد آن نشویم که عوارضش زیاد و آخر و عاقبتش نامعلوم است!

از ما گفتن بود…

هوشنگ‌خان