سالهای اخیر، مشترکین ایرانی تجربه تلخ قطع پیدرپی برق را لمس کردهاند؛ رویدادی که سابقاً بیشتر به کشورهای بحرانزده جهان سوم نسبت داده میشد. اما این بار هشدارها جدیتر است در گزارشهای پیشین عنوان شده که عمد علل این قطعی برق شامل رشد افسارگسیخته مصرف، شبکه تولید فرسوده، اتلاف انرژی بالاتر از استاندارد جهانی، ضعف […]
سالهای اخیر، مشترکین ایرانی تجربه تلخ قطع پیدرپی برق را لمس کردهاند؛ رویدادی که سابقاً بیشتر به کشورهای بحرانزده جهان سوم نسبت داده میشد. اما این بار هشدارها جدیتر است در گزارشهای پیشین عنوان شده که عمد علل این قطعی برق شامل رشد افسارگسیخته مصرف، شبکه تولید فرسوده، اتلاف انرژی بالاتر از استاندارد جهانی، ضعف در اصلاح الگوی مصرف و قیمتگذاری که این مؤلفهها روی هم معجون ساخته است که نتیجه آن تبدیل به بحران شده است که حتی مقامهای بلندپایه کشور آن را تهدیدی برای امنیت ملی دانستهاند. به گزارش مهر، جای پرسش است که چرا در کشوری با این همه منابع انرژی، بحران برق تا این حد جدی شده؟ ریشههای بحران برق در ایران را میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
– رشد مصرف نامتعارف و الگوهای پُرمصرف
طبق آمار رسمی، ایران یکی از بالاترین نرخهای رشد مصرف برق در خاورمیانه را دارد؛ این افزایش عمدتاً ناشی از؛ ارزانی تعرفهها و یارانههای غیرهدفمند، گرمای بیسابقه و گرایش به وسایل سرمایشی پرمصرف، بیتوجهی به فرهنگ صرفهجویی است.
– راندمان پایین نیروگاهها و شبکه توزیع
راندمان متوسط نیروگاههای حرارتی ایران معمولاً زیر ۳۸ درصد است؛ استاندارد جهانی بیش از ۴۵ درصد. فرسودگی تجهیزات و عدم نوسازی شبکه، اتلاف انتقال و توزیع را گاه تا ۱۵ درصد میرساند.
– عقبماندگی در استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر
سهم انرژیهای نو از کل تولید برق کشور هنوز زیر پنجدرصد باقی مانده، حال آنکه کشورهای پیشرو تا ۳۰ درصد برق خود را از منابع پاک تأمین میکنند.
– عدم انطباق سیاستهای قیمتی با واقعیت بازار
قیمتگذاری دستوری و یارانه همگانی منجر به ایجاد انگیزه برای افزایش مصرف و کاهش صرفهجویی شده است. سیاستگذاریهای کلیدی در جهان شامل متنوعسازی منابع تولید (حرارتی، هستهای، تجدیدپذیر)، هوشمندسازی شبکه برق و پایش مصرف آنی، سرمایهگذاری مستمر در بهسازی شبکه و تجهیزات، انعطافپذیری تعرفهها و مشوقهای صرفهجویی، فرهنگسازی و مشارکت واقعی مردم در مدیریت انرژی میشود. پیشتر کارشناسان حوزه انرژی اعلام کرده بودند که ایران در مصرف خانگی پرمصرفترین کشور منطقه، در اتلاف انرژی بالاتر از استاندارد جهانی، در سهم تجدیدپذیر، پایینتر از میانگین جهانی و رقبای منطقهای جای دارد. جالب است که کشورهایی مانند ترکیه ظرف ۱۰ سال اخیر با اصلاح قوانین و گسترش انرژی بادی و خورشیدی، وابستگی خود به واردات برق را کاهش دادند و حتی صادرکننده شدند. با این حال هنوز برای تغییر این رویه فرصتهایی پیش روی ایران است فرصتهایی مانند پتانسیل بسیار بالا در انرژی خورشیدی و بادی، ظرفیت بهبود ۲۰ درصدی راندمان نیروگاهها با تکنولوژی روز، بازار بزرگِ علاقهمند به صرفهجویی (در صورت وجود مشوق واقعی و قیمت منصفانه). مهران کاظمی؛ کارشناس حوزه انرژی، مدعی است که پراکندگی دستگاههای تصمیمگیر، فقدان نهاد جامع حاکمیتی حوزه انرژی و نگاه کوتاهمدت و روزمره در سیاستگذاری از مشکلات اصلی وضع موجود است که همه این موارد با تشکیل یک وزارت خانه جدید بهعنوان وزارت انرژی حلوفصل خواهد شد. وی معتقد است تورم ساختاری، ضعف در جذب سرمایهگذاری خارجی و داخلی و همچنین نبود مدلهای متنوع سرمایهگذاری در نیروگاههای کوچک و تولید پراکنده نیز از دیگر مشکلاتی است که باید مورد نظر قرار گیرد. به گفته کاظمی؛ در آخر نباید پایین بودن سهم آموزش و فرهنگسازی، عدم توجه جدی رسانهها به بحران برق و عدم مشارکت مردم بهعنوان کنشگران اصلی را نیز از یاد برد زیرا این بخش میتواند تبدیل به مطالبه شود و هرگاه مسئلهای به مطالبه تبدیل شد آنگاه شاهد تغییرات مثبت خواهیم بود. این استاد مدیریت انرژی، خاطرنشان میکند: «مشکل انرژی برق در ایران، دیگر صرفاً مسئلهای فنی یا اقتصادی نیست؛ ما با یک بحران حکمرانی طرف هستیم. بزرگترین درس از تجربیات جهانی این است که مدیریت متمرکز و شفاف، سرمایهگذاری مستمر و جلب مشارکت مردمی میتواند مسیر را تغییر دهد. اگر مواجهه کشور با مسئله آب در دهه قبل را با برق امروز مقایسه کنیم، غفلت در سیاستگذاری نتیجهای جز تکرار خاموشیهای دامنهدار نخواهد داشت.» وی در پایان، تصریح میکند: اگر امروز به مسئله برق بهعنوان یک پرونده «امنیت ملی» ننگریم، فردا نه فقط خاموشی، بلکه بحران اجتماعی و اقتصادی گستردهتر در انتظار کشور خواهد بود. تجارب جهانی اثبات کرده با اصلاح حکمرانی، سرمایهگذاری هوشمند و اعتماد به مردم، حتی بحرانهای ساختاری نیز قابل مدیریت هستند.
ارسال دیدگاه
قوانین ارسال دیدگاه