اندر فضیلت دشمن! دشمن هم دشمنهای قدیم، تکلیفشان با خودشان معلوم بود و صد البته تکلیف بقیه هم با ایشان، معلوم معلوم، هر حرفی میزد و یا هر کاری میکرد، میگفتند از دشمنیاش هست و هیچ اعتباری به آن نیست، اگر از در مهر و محبت و دلسوزی در میآمد و یا تهدید و […]
اندر فضیلت دشمن!
دشمن هم دشمنهای قدیم، تکلیفشان با خودشان معلوم بود و صد البته تکلیف بقیه هم با ایشان، معلوم معلوم، هر حرفی میزد و یا هر کاری میکرد، میگفتند از دشمنیاش هست و هیچ اعتباری به آن نیست، اگر از در مهر و محبت و دلسوزی در میآمد و یا تهدید و ارعاب، برای طرف مقابل همهاش یک معنی داشت و آن هم دشمنی بود، البته واقعیتش این است که طرف مقابل هم اساساً دشمن مورد نظر را داخل آدم حساب نمیکرد که یک روز حرفش را سند قرار دهد و یک روز حرفش را باد هوا.
اما انگار گذر زمان بر روی این موضوع اثرات عجیبهای بر جا گذاشته است، یعنی برای عدهای، دشمن در هر حال دشمن نیست، برخی مواقع هم حرفهای حسابی میزند، برخی مواقع کارها و رفتار درست و قابل استنادی از خود نشان میدهد که از همان حرفها و رفتارها میتوان عیار و درستی و نادرستی رفتار و حرفهای نزدیکان و اطرافیان و همدستهایها را نیز متوجه شد !
دنیای غریبی است، یعنی یک کاری کردهایم که دشمن هم تکلیفش را با خودش نمیداند، به این راحتیها هم نمیتواند برای خودش دور بر دارد و حرف بزند و تهدید و ارعاب کند، زیرا عدهای در اینطرف قضیه هستند که براساس شرایط مکانی و زمانی، از دشمن محترم استفاده ابزاری میکنند و یک بار تهدیدش را حرف درست و حق میدانند و یک روز ابراز دوستی و خیرخواهیاش را زهر هلاهل. یک روز هم همه اینها برعکس میشود، طوری شده که دشمن به این فکر افتاده است که کلاً دشمنی را بگذارد کنار و سر خود گیرد! چون هر حرفی میزند و هر رفتاری که از سر دشمنی میکند یک پایش میلنگد و همیشه در طرف مقابل هستند کسانی که آن را وارونه جلوه دهند و آن کار و حرف را به نفع خود در بوق و کرنا کنند و برای همدستهای و هموطن خود پیراهن عثماناش نکنند.
حال این وسط عدهای که هنوز بر سیاق قدیم، دشمن را در هر حال دشمن میدانند و بر او اعتمادی نمیکنند و گفتار و رفتارش را از سر بدخواهی و بددلی میدانند، ماندهاند چه کنند، حیران و سرگردان این دوستان و اطرافیانی هستند که ورژن جدیدی از دشمن اختراع و به جامعه بشریت عرضه کردهاند. قبلاً یک دشمن میگفتی و تکلیف همه با هم معلوم بود، حالا شده است دشمن خوب، دشمن بد، دشمن زشت. یعنی با اصل و اساس دشمنی کاری نیست، فقط اینکه حواسمان باشد که آن بیچاره دشمن نام! هر حرکتی زد بتوانیم از آن به نفع خودمان و حرفها و رفتارمان استفاده کنیم و آن را نشانه شناخت و حقانیت و دانایی و باهوشی خودمان و صدالبته نشانه سادگی و بیحواسی و شاید همپیاله شدن اطرافیان و رقبا و دیگرانی که منش و روششان با ما از یک درجه به بالا زاویه دارد، بدانیم.
شما خودتان قضاوت کنید یک چنین دشمنی اساساً قدرت مقابله دارد، با همه اهن و تلپ خودش، شده است بازیچه دست و هر کسی میخواهد کارش را به پیش ببرد از آن استفاده میکند و حرفش را به کرسی مینشاند و هر موقع هم که بخواهد، او را دشمن و فاسق و ناجور و کلی چیز دیگر خطاب میکند.
به جان خودم این جناب فردوسی و نظامی و سعدی چند قرن پیش یک چیزهایی از حال و هوای قرن بیستم میدانستند که بعضی مواقع در لفافه و زیرپوستی و برخی مواقع شفاف و گل درشت از دشمن جان و دشمن دانا و غم جان و دوست نادان و این قسم کلمات غریبه استفاده میکردند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.