به بهانه خشک شدن کامل دریاچه ارومیه

چگونه چشم ایران کور شد؟

معصومه براتی- احداث ۲۳ سد، حفر هزاران چاه و قنات و در نهایت بی‌کفایتی، بالاخره یکی از فجایع زیست‌محیطی تاریخ ایران را رقم زد و دریاچه‌ای که همواره به‌عنوان چشم نقشه ‌گربه‌ای‌شکل کشورمان مطرح بود، دیگر کور شد! دو روز پیش بود که سازمان فضایی ناسا تصویری منتشر کرد که بار دیگر نگاه‌ها را به […]

معصومه براتی- احداث ۲۳ سد، حفر هزاران چاه و قنات و در نهایت بی‌کفایتی، بالاخره یکی از فجایع زیست‌محیطی تاریخ ایران را رقم زد و دریاچه‌ای که همواره به‌عنوان چشم نقشه ‌گربه‌ای‌شکل کشورمان مطرح بود، دیگر کور شد! دو روز پیش بود که سازمان فضایی ناسا تصویری منتشر کرد که بار دیگر نگاه‌ها را به سمت دریاچه ارومیه جلب کرد. در این تصویر ماهواره‌ای، دریاچه عملاً محو شده و دیگر نشانی از آن در نقشه دیده نمی‌شود. به بیان ساده‌تر، یکی از مهم‌‌ترین منابع آبی کشور به کلی از دست رفته است. دریاچه ارومیه، روزگاری «نگین فیروزه‌ای ایران» و دومین دریاچه شور بزرگ جهان، امروز از نقشه زمین حذف شده است. تصاویر ماهواره‌ای نیمه شهریور ۱۴۰۴ گواهی می‌دهد بر پایان یک پهنه آبی که نه‌تنها میراث طبیعی شمال‌غرب ایران، بلکه شالوده زیست‌محیطی، اقتصادی و فرهنگی میلیون‌‌ها انسان بود. مرگ این دریاچه یک اتفاق طبیعی ساده نیست، بلکه تراژدی‌ای چندوجهی است که درهم ‌تنیدگی سیاست‌های غلط، سوءمدیریت دولتی و بحران جهانی اقلیم را آشکار می‌کند. خشک شدن دریاچه تنها محیط‌زیست را نکشت؛ معیشت هزاران خانواده را نیز از هم پاشید. صنایع گردشگری و ماهیگیری نابود شدند، کشاورزی با شور شدن خاک ۳۰ درصد از زمین‌‌ها فلج شد و بازده محصولات از سال ۲۰۰۰ تاکنون ۴۰ درصد سقوط کرده است. پیامد این فروپاشی، مهاجرت گسترده‌ای است که بسیاری آن را با فاجعه دریاچه آرال در شوروی سابق مقایسه می‌کنند. تخمین‌‌ها نشان می‌دهد تا سال ۲۰۳۰ بیش از شش میلیون نفر ممکن است مجبور به ترک خانه شوند و موجی از حاشیه‌نشینی، بیکاری و تنش‌های اجتماعی ایران را فرا گیرد.

دریاچه ارومیه با سیاست خشک‌سازی، خشک شد!

در همین رابطه، علی شریعتی؛ دبیرکل فدراسیون صنعت آب ایران، می‌گوید: این بحران، نتیجه «حکمرانی شلخته آبی» است و نه خشکسالی یا تغییرات اقلیمی. او هشدار می‌دهد: اگر مسئولان شکست خود در مدیریت آب را نپذیرند، ایران زودتر از پیش‌بینی‌‌ها به «روز صفر آب» خواهد رسید و فاجعه‌ای ملی در انتظار کشور است. وی در گفتگو با رکنا، توضیح داد: واقعیت‌‌ها این است که دریاچه ارومیه خاطره شد. من سال‌‌ها پیش هشدار داده بودم که خشک شدن یک تالاب، مانند تالاب گاوخونی، زنجیره‌ای از بحران‌ها را به دنبال خواهد داشت. گروهی از فعالان محیط‌زیست آن زمان تلاش کردند در برابر این روند بایستند و هشدار دهند، اما به جای حمایت، با برخوردهای سیاسی و امنیتی مواجه شدند. طبیعی بود که آن افراد دلسرد شده و کنار رفتند. نتیجه این شد که تالاب بعدی و سپس دریاچه بعدی یکی پس از دیگری خشک شدند و جامعه کم‌کم به این وضعیت عادت کرد. این عادی‌سازی، خطرناک‌‌ترین بخش ماجراست. وقتی مردم دیگر نسبت به سرزمین و منابع طبیعی خود حساسیتی نشان ندهند، فاجعه به یک واقعیت روزمره بدل می‌شود. دریاچه ارومیه اکنون تنها یک خاطره است؛ درست مانند زاینده‌رود. هر دو تمام شده‌اند، مگر اینکه تغییر بنیادینی در نگاه و مدیریت منابع آب کشور رخ دهد. خشک شدن دریاچه ارومیه تنها از دست دادن یک منبع آبی نیست، بلکه یکی از بزرگ‌‌ترین بحران‌های زیست‌محیطی ایران و منطقه محسوب می‌شود.