بررسی اصول و روشهای مدیریت ناب در پروژههای ساخت با محوریت پروژههای انبوهسازی مسکن-قسمت اول ضرورت استفاده از رویکردهای مدیریتی نوین و متناسب در صنعت ساختمان محمد فیروزی غلامرضا هروی چکیده پروژههای ساخت باتوجه به ابعاد وسیع و پیچیدگی خاص خود همواره با تلفاتی همچون تأخیرات، دوبارهکاری، زمانهای انتظار و غیره مواجه میشوند. لذا پیمانکاران […]
ضرورت استفاده از رویکردهای مدیریتی نوین و متناسب در صنعت ساختمان
محمد فیروزی
غلامرضا هروی
چکیده
پروژههای ساخت باتوجه به ابعاد وسیع و پیچیدگی خاص خود همواره با تلفاتی همچون تأخیرات، دوبارهکاری، زمانهای انتظار و غیره مواجه میشوند. لذا پیمانکاران ناگزیر از پیادهسازی روشهای نوین مدیریتی در این پروژهها میباشند. یکی از این روشها که در پروژههای ساخت کشورهای مختلف مورد استفاده قرار گرفته مدیریت ناب نام دارد. هدف نهایی این رویکرد مدیریتی از بین بردن و یا حداقل کاهش تلفات و بهطور همزمان افزایش ارزش از نظر ذینفعان پروژه میباشد. از آنجایی که این روش نخستین بار در خط تولید یک کارخانه استفاده شد و باتوجه به تفاوتهای بارز بین صنعت ساخت و دیگر صنایع محققان متعددی اعمال اصول مدیریت ناب برصنعت ساخت را بررسی نمودهاند که این بررسیها منجر به ارایه رویکرد مدیریتی جدیدی تحتعنوان ساخت و سازناب گردیده است. در این مقاله اصول و روشهای مختلف ساخت و ساز ناب، نحوه اعمال آنها و همچنین محدودیتهای هرکدام در صنعت ساخت و یا محوریت پروژههای انبوهسازی مسکن مورد بررسی قرار میگیرد.
۱- مقدمه
بعد از مشاهده نتایج قابلقبول در بهرهوری بخش تولید با استفاده از اصول مدیریت ناب، اعمال این اصول به صنعت ساخت در سالیان اخیر همواره مد نظر محققان در کشورهای مختلف بوده است. از آنجایی که اصول تولید ناب نخستین بار در خط تولید کارخانه مورد استفاده قرار گرفته، میتوان با شبیهسازی صنعت ساخت با خط تولید از اصول تولید ناب بهمنظور افزایش بهرهوری استفاده کرد. اما این امر با چالشهایی روبهرو است، زیرا ماهیت صنعت ساخت با تولید دارای تفاوتهای اساسی زیر میباشد:
۱٫ تولید محصول در پروژه: فرایند تولید مکان مشخصی دارد حال آنکه محل هر پروژه ساخت با دیگری متفاوت است که استقرار تأسیسات و تجهیزات لازم برای هر پروژه هزینه بسیار سنگینی به پیمانکار تحمیل میکند.
۲٫ منحصر به فرد بودن: در فرایند تولید اعمال تغییرات و سفارشیسازی بسیار محدود است ولی در صنعت ساخت کارفرما با راهنمایی مشاور تغییراتی را در پروژه اعمال کند که همین مسأله نقش پر رنگ کارفرما را در خلال پروژه نشان میدهد.
۳٫پیچیدگی: در فرایند تولید، ماشینآلات خط تولید به دلیل انتخاب تأمینکنندگان در مراحل ابتدایی به راحتی قابل مدیریت بوده و با چندین بار تکرار عملیات و بهمرور زمان میتوان به تولید بهینه دست یافت. ولی پروژههای ساخت ماهیتی پیچیده، پویا و منحصربهفرد دارند که وجود پیمانکاران دستدوم متعدد با فعالیتهای متعامل و بعضاً دارای اشتراک، این پیچیدگی را افزایش داده و مدیریت پروژه را مشکل مینماید.
حاصل ترکیب تفاوتهای مذکور تغییرات و عدمقطعیت میباشد. در بخش تولید امکان کاهش تغییرات با کنترل فرایندها امکانپذیر است و روند یکنواخت و تکراری برای افزایش بازدهی غالباً سودمند واقع میشود. اما صنعت ساخت با تغییرات و شرایط غیرقابل پیشبینی عمدهای مواجه است. مانند: شرایط آب و هوایی، تغییرات اعمال شده توسط کارفرما، وابستگیهای متعدد فرایندهای مختلف و… این تغییرات غالباً اثرات قابلتوجهی روی هزینه و برنامهریزی پروژه خواهد داشت.
همه این موارد استفاده از تولید صنعتی ساختمان و اعمال اصول تولید ناب به منظور افزایش هرچه بیشتر بهرهوری را توجیه میکند. بهطورکلی دو راهبرد در صنعتیسازی استفاده میشود:
۱٫ رویکرد محصولگرا که سعی بر کاهش فعالیتها در محل پروژه با استفاده از ساخت اجزای مختلف ساختمان در محیط کارخانه دارد.
۲٫ رویکرد فرایندگرا که تمرکز بر اعمال اصول مدیریتی موجود در بخش تولید، بر فرایندهای ساخت دارد.
در این راستا پروژههای صنعتیسازی در ساختمان مانند احداث ساختمانهای مدولار و پیشساخته بهمنظور تأمین مسکن سریع و ارزان در سالهای اخیر از رشد قابلتوجهی در کشور برخوردار بوده که ضرورت استفاده از رویکردهای مدیریتی نوین و متناسب را اجتناب ناپذیر نموده است.
۲- پیشینه موضوع
سرآغاز تولید ناب به صنعت اتومبیلسازی در کارخانه تویوتا در ژاپن بازمیگردد. تشریح کامل اقدامات انجام شده برای اولین بار در تولید ناب در تویوتا در کتاب «ماشینی که جهان را تغییر داد» آمده است. معنای ناب انجام یکسری فعالیت در محل مناسب، زمان مناسب و با تعداد مناسب و درعین حال کاهش تلفات و افزایش انعطافپذیری نسبت به تغییرات میباشد.
در تولید ناب ۷ نوع تلفات به صورت زیر طبقهبندی میگردد:
۱٫ تولید بیش از حد که از نیاز بازار بیشتر شود.
۲٫ زمانهای انتظار و بیکاری بین مراحل مختلف تولید که باعث از دست رفتن نیروی کار میشود.
۳٫ نقل و انتقال بیمورد تجهیزات که باعث افزایش مصرف انرژی میشود.
۴٫ فرایندهای اضافی و بیمورد که باعث مصرف بیشتر مواد اولیه میشود.
۵٫ مقادیر زیاد و دپوی غیرضروری مواد اولیه که هزینه نگهداری اضافی به پروژه تحمیل میکنند.
۶٫ حرکات اضافی و بیمورد اعضای پروژه که ارزشی به محصول نهایی اضافه نمیکنند.
۷٫ تولید قطعات معیوب که باید پیش از اعمال هزینه توسط مشتری اصلاح گردند.
درواقع استراتژی تویوتا تولید ماشینی بود تا یکسری نیازهای خاص مشتری را برآورده کند، نه اینکه مشتری از میان تعداد انبوهی ماشین یکی را انتخاب کند. به عبارت دیگر تولید باید بهگونهای باشد که محصول تا قبل از اینکه نیاز به آن وجود داشته باشد، ساخته نشود. این استراتژی تولید بهموقع نام دارد که باعث مصرف کمتر مواد اولیه، کاهش کارهای ناتمام و همینطور کاهش زمانهای تقدم میشود. درحالیکه تولید انبوه رایج یک سیستم فشاری است که حجم تولید را براساس پیشبینی بازار در نظر میگیرد، تولید به موقع یک سیستم کششی است که نیاز واقعی مشتری را پاسخ میدهد. همچنین سیستمهای فشاری در معرض تولید بیش از نیاز براساس پیشبینی بازار باشند، اما تولید بهموقع تنها از منابعی استفاده میکند که نیاز واقعی را جوابگو باشند.
براساس ۵ اصل کلیدی تولید ناب عبارتند از:
۱٫ ارزش: ارزش از نظر مشتری باید بهطور دقیق تعریف شود و باید این تعریف مد نظر قرار گیرد.
۲٫ جریان ارزش: ترسیم جریان ارزش برای هر محصول یا خدمت، تلفات را مشخص کرده و حذف یا کاهش آنها را تسهیل میکند.
۳٫ جریان: بایستی فعالیتهای غیرارزشآفرین را به جریان انداخت و از سکون اجتناب کرد.
۴٫ کشش: در تمامی فعالیتها باید سعی بر این باشد تا سیستم کششی براساس نیاز مشتری پیاده گردد.
۵٫ کمال: همواره باید به سوی کمال گام برداشته شود. حتی اگر این امر صددرصد حاصل نشود به کاهش تلفات میانجامد.
لذا میتوان گفت تولید ناب به تولیدی اطلاق میشود که در جهت شناسایی، حذف یا کاهش انواع تلفات از قبیل زمان، هزینه، ماده و انرژی از طریق بهبود مستمر سیستم و اصلاح فرایند کسب و کار و افرایش ارزش از دیدگاه مشتری، گام برمیدارد. هدف نهایی تولید ناب تولید ارزش برای تمام ذینفعان پروژه اعم از داخلی و خارجی و کاهش تلفات میباشد. ارزش خارجی، ارزش از نظر کارفرما و یا بهعبارت دیگر ارزشی را که پروژه نهایتاً باید به آن برسد، را بر میگیرد. ارزش داخلی، ارزش تولید شده بین دستاندرکاران پروژه میباشد. بهعنوان مثال ارزش خارجی میتواند دوام و هزینهی پایین پروژه برای کارفرما و همینطور ارزش داخلی میتواند سود قابلقبول برای پیمانکاران عمومی و دستدوم باشد. نهایتاً میتوان گفت که در تولید ناب، هدف بایستی تأمین ارزش مورد نظر کارفرما و بهبود پیوسته فرایندها و کاهش تلفات برای تأمین ارزش مورد نظر عوامل پروژه قرار گیرد. لذا مفهوم ارزش از نظر کارفرما بایستی بهصورت شفاف و دقیق تعریف گردد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.