انتخاب مدل بلوغ مناسب جهت سازمانهای پروژه محور ساخت کدام یک از فرایندهای مدیریت پروژه باید بهینه شوند؟ پدرام قناد چکیده امروزه باتوجه به رویکرد اکثر سازمانها به شناخت عمیقتر از مقوله مدیریت پروژه سعی و تلاش آنان در کاربرد هرچه بیشتر این دانش و ارتقا سطح فرهنگ سازمانی در مدیریت پروژه ضرورت ارایه مدلی […]
کدام یک از فرایندهای مدیریت پروژه باید بهینه شوند؟
پدرام قناد
چکیده
امروزه باتوجه به رویکرد اکثر سازمانها به شناخت عمیقتر از مقوله مدیریت پروژه سعی و تلاش آنان در کاربرد هرچه بیشتر این دانش و ارتقا سطح فرهنگ سازمانی در مدیریت پروژه ضرورت ارایه مدلی جهت ارزیابی وضعیت سازمانها از منظر میزان بلوغ و بلوغ سازمانی در مدیریت پروژه نقاط ضعف و قوت و گامهای مسیر رشد و بلوغ آنها بیشتر احساس میشود. همین ارتباط طی سالهای اخیر، تلاش گستردهای جهت ارایه روشهای سیستماتیک جهت ارزیابی و ارتقا میزان بلوغ مدیریت پروژه درسازمانها صورت پذیرفته است. با توجه به اینکه در زمینه مدلهای بلوغ در سطح جهان مطالعات متعددی انجام شده و در کشور نیز بهتازگی مطالعات اندکی در حال انجام است. دراین مقاله تلاش میشود ویژگیهای کلی مدلهای بلوغ بیان شود، سپس برای انتخاب بهترین مدل که سازگاری بیشتری با سازمانهای شاغل در صنعت ساخت دارد به جمعآوری نظر کارشناسان امر برای شناخت میزان اهمیت عوامل سازمانی مؤثر در موفقیت مدیریت پروژه در این صنعت پرداخته شده است. در این مقاله با استفاده از روشهای تصمیمگیری چندمعیارهMCDM مدلهای بلوغ معروف و پرکاربرد CMMI, P3M3, 4PMMM, OPM3 رتبهبندی صورت گرفته است و سپس گزینه برتر با روشهای ادغامی Poset معرفی میشود.
۱- مقدمه
در دوران پر از رقابت کنونی، سازمانها برای ایجاد ارزش و بقا به سرعت در رقابت با یکدیگر هستند. سازمانها در این دوران ناگزیر از بهکارگیری پروژهها برای حفظ جایگاه خود و تداوم فعالیتهای خود هستند. با وجود نرخ بالای شکست در پروژهها و افزایش هزینه در پروژهها، سازمانها را بر آن میدارد که اقدامات مدیریت پروژه خود را بهبود دهند. لذا اکنون مدیریت پروژه بسیار مهمتر از دیروز است.
یکی از روشهای مناسب برای بررسی مدیریت پروژه سازمانی و بهبود عملکرد آن در سازمان، استفاده از مدلهای بلوغ مدیریت پروژه است. مقایسه مدیریت پروژه سازمان با راهکارهای برتر استانداردهای مدیریت پروژه میتواند جایگاه سازمان را در مقایسه با آنها تعیین کرده و هدف قرار دادن آنها میتواند برای بهبود مدیریت پروژه سازمان کارا و مؤثر باشد. باتوجه به حجم عظیم سرمایهگذاریها در صنعت ساخت و همچنین لزوم بهکارگیری اصول مدیریت پروژه در سازمانهای شاغل در این صنعت برای نیل به سمت موفقیت، نیاز شدید به یک مدل جامع، جهت شناسایی فرصتهای بهبود و تشویق سازمانها در جهت دستیابی به بلوغ و تعالی مشاهده میشود. این مدل جامع، میبایست دربرگیرنده و متمرکز بر عوامل مؤثر در موفقیت یک سازمان در زمینه فعالیتاش باشد، که این عوامل در هر صنعتی میتواند متغیر باشد. و اما این تحقیق، گامی در جهت مقایسه مدلهای بلوغ مدیریت پروژه و انتخاب مناسبترین مدل جهت بهکارگیری در سازمانهای شاغل در صنعت ساخت میباشد. در ادامه شرحی راجع به این مدلها داده میشود و سپس با استفاده از نظرات کارشناسان و متخصصان صنعت ساخت و همچنین مدلهای تصمیمگیری چند معیاره و مقایسه تطبیقی، مدل بلوغ مناسب و منطبق بر ویژگیهای سازمانهای شاغل در این صنعت انتخاب میشود.
۲- ادبیات موضوع
۲-۱- بلوغ مدیریت پروژه
در دوران گذشته موفقیت به معنای اتمام کار در زمان و هزینه و کیفیت مورد انتظار بوده است. مشکل آن است که تعریف موفقیت پروژه در تکمیل پروژه در زمان و هزینه مشخص و با کیفیت مورد انتظار، صرفاً یک تعریف داخلی از موفقیت است. درحالیکه مشتری نهایی نیز بایستی نظر خود را در مورد موفقیت پروژه بیان کند، چهبسا ممکن است پروژههایی در داخل سازمانی با زمان، هزینه و کیفیت تعیینشده انجام شود، ولی کماکان از طرف مشتری قابل قبول نباشد.
بلوغ مدیریت پروژه نشاندهنده وجود زیربنایی مناسب از ابزارها، تکنیکها، فرایندها و حتی فرهنگ سازمانی مناسب میباشد و به معنی پیادهسازی متدولوژی استاندارد و فرایندهای مرتبط با آن است تا احتمال موفقیت پروژه افزایش پیدا کند.
بعضی معتقدند که بلوغ و تعالی مدیریت پروژه هردو دارای یک مفهوم هستند. اما درواقع چنین نیست. نشان تعالی به دنبال بلوغ حاصل میشود. سازمان باید بالغ باشد تا بتواند به تعالی برسد. برای رسیدن به سطوح اولیه بلوغ دو سال یا بیشتر زمان لازم است و تعالی، اگر در نهایت قابل دستیابی باشد، به زمانی بیش از ۵سال دیگر نیاز خواهد داشت.
اعتقاد به اینکه تمام پروژهها با موفقیت به پایان خواهند رسید باوری ایدهآلی است. عدهای معتقدند تنها پروژههایی واقعاً شکست خوردهاند که هیچ آموزهای از آنها بهجای نمانده است. در واقع میتوان به شکست به چشم موفقیت نگاه کرد آن زمانی که زود شناخته شود و منابع به فعالیتهای با فرصت موفقیت بیشتر تخصیص داده شود.
۲-۲- مدل بلوغ مدیریت پروژه
یک مدل بلوغ چارچوب مفهومی با اجزای سازنده آن است که بلوغ را در ناحیه مورد نظر که در اینجا مدیریت پروژه است، تعریف میکند. یک مدل بلوغ، ممکن است فرایندی را نیز توصیف کند که بهوسیله آن سازمان میتواند چیزهای مطلوبی نظیر مجموعهای از توانمندیها یا راهکارها را ایجاد کرده یا به دست آورد. این فرایند میتواند به یک وضعیت سازمانی تکامل یافتهتر به عبارت دیگر، یک سازمان بالغتر منجر شود. کرینیا مدل بالندگی را با ۳ ویژگی زیر توصیف مینماید:
• لیستی که اهم وظایفی را که سازمان در رابطه با آن موضوع خاص باید انجام دهد بهطور خلاصه بیان میکند. (راهکارهای برتر)
• نقشهایی که براساس وظایف فوقالذکر فعالیتهای مورد نیاز و توالی منطقی بین آنها جهت دستیابی به اهداف را نمایش میدهد.
• ابزار اندازهگیری و سنجش صحت کارکرد فرایندها که به منظور ارزیابی نحوه انجام فعالیتها و فرایندها و بهسازی نحوه اجرای آنها استفاده شود.
۲-۲-۱- تاریخچه مدل بلوغ مدیریت پروژه
SEI در سال ۱۹۹۱ مدل بلوغ توانمندی برای نرمافزارها (SW-CMM) را عرضه نمود. بسیاری از مدلهای بلوغ آتی براساس اصول CMM پایهریزی شدهاند.
۲-۲-۲- مدل بلوغ OPM3
این مدل از ۳ عنصر کلیدی وابسته به هم تشکل شده است که عبارتند از:
عنصر دانش: مدیریت پروژه سازمانی و بلوغ سازمانی مدیریت پروژه، راهکارهای برتر مربوط به آن را تشریح و دلایل اهمیت آنها را مطرح و نحوه تشخیص بلوغ مدیریت پروژه را بیان میکند و از آنجایی که این استاندارد اساس ارزیابی بلوغ یک سازمان است، آشنایی با محتوای آن ضروری است.
عنصر ارزیابی: روشها، فرایندها و رویههایی را بیان میکند که یک سازمان میتواند برای خود ارزیابی بلوغ به کار برد. این مدل یک ابزار خودارزیابی برای شناخت نواحی قوت و ضعف مرتبط با راهکارهای برتر ارایه میدهد. این ارزیابی بیان میکند که سازمان کدام راهکار برتر را دارد و کدام را ندارد و باتوجه به راهکارهای برتر، کدام توانمندیها هنوز در سازمان بهطور کامل توسعه نیافتهاند.
عنصر بهبود: فرایندی را برای حرکت از شرایط فعلی به سمت شرایط مطلوب ارایه میدهد. در این بخش مدل بلوغ مدیریت پروژه سازمان راهنمایی را فراهم مینماید که توانمندیهایی که سازمان هنوز به آنها دست نیافته است، براساس اهمیت اولویت بندی نماید، تا اساس طرحهای بهبود مشخص شود. توجه به این نکته ضروری است که تعیین فرایند واقعی پیادهسازی بهبود فراتر از محدوده این استاندارد است.
۲-۲-۳- مدل بلوغ PM-Solution (PMMM)
مدل بلوغ مدیریت پروژه سازمان، توسط شرکت «پیامسلوشن» تدوین شده است. شرکت مذکور سازمان مشاوره و آموز در زمینه مدیریت پروژه است که در سال ۱۹۹۶ پایهگذاری شده است. محصول اساسی این شرکت مدل بلوغ مدیریت پروژه است که به سازمانها در بهبود فرایندهای مدیریت پروژه کمک میکند. این مدل چارچوبی را فراهم میسازد که از طریق آن میتوان تشخیص داد که کدام یک از فرایندهای مدیریت پروژه باید بهینه شوند تا بهطور مؤثر قابلیت سازمان ارتقا یابد.
این مدل بر پایه پیکره دانش مدیریت پروژه (PMBOK) بنا نهاده شده و دارای ۵ سطح مجزا است. به بیانی دیگر، ساختار این مدل درکل مشابه مدل ارایه شده توسط ویسکی میباشد. این مدل سطوح بلوغ را در ۹ حوزه مختلف ارایه شده توسط راهنمای پیکره دانش مدیریت پروژه را ارزیابی میکند. به دلیل تنوع مطالبی که باید در هر حوزه دانش مورد ارزیابی قرار گیرد، این مطالب به اجزای کلیدی مشخصی تقسیم شدهاند.
۲-۲-۴- مدل بلوغ P3M3
مدل بلوغ مدیریت پروژه، برنامه پورتفولیو (P3M3) یک نسخه تسهیل شده و بهینهتر شده از مدل بلوغ قابلیت پروژه میباشد که برپایه چارچوب فرایند بلوغ مبتنی بر مدل بلوغ قابلیت (CMM) مؤسسه نرمافزار (SEI) در سال ۲۰۰۶ میلادی و توسط اداره بازرگانی دولتی OGC ارایه شده است. اهمیت این مدل از آنجا است که ارایه آن باعث شد تا مؤسسه مهندسی نرمافزار یک بازبینی و بازنگری ریشهای در سری مدلهای بلوغش انجام داده و درنهایت مدل CMMI v1.2 را ایجاد نماید. این توسعه مهم نه تنها منجر به یکپارچگی تعداد زیادی از مدلها بلکه در این میان مدلی ارایه شد که در عین پیوستگی، سطوح مجزای بلوغ را نیز به همراه داشت.
۲-۲-۵ مدل یکپارچه بلوغ توانمندی CMMI: این مدل برای مهندسی سیستمها، مهندسی نرمافزار، یکپارچهسازی محصول و توسعه فرایند، سازماندهی تأمینکنندگان است. همانگونه که از نام مدل برمیآید تمرکز این مدل بر دستورالعملهای مهندسی، مهندسی نرمافزار، یکپارچهسازی محصول و توسعه فرایند، سازماندهی تأمینکنندگان میباشد.
۲-۳- روشهای تصمیمگیری چند معیاره
برای دستیابی به هدفی خاص لازم است که تصمیمگیرنده، چندین معیار را بهصورت توام ارزیابی کرده و گزینههای مختلف را برطبق معیارها بسنجد. چنین فرایندی، تصمیمگیری چند معیاره (MCDM) نامیده میشود. درواقع در شرایط تصمیمگیری، میتوان مسأله مورد نظر را در ۳حالت بررسی کرد:
ü انتخابی: انتخاب بهترین گزینهها از میان گزینههای ممکن.
ü رتبهبندی: رتبهبندی گزینهها به ترتیب ارجحیت آنها.
ü گروهبندی کردن: دستهبندی گزینهها در طبقات از پیش تعیینشده براساس مقایسه آنها با مراجع و استانداردهای موجود.
مدلهای MCDM بیشتر به دو دسته MODM و MADM تقسیم میشوند:
ü مدلهای چند هدفه (MODM): این مدلها قادر به بهینهسازی اهداف مختلف با واحدهای مختلف هستند. هریک از اهداف استفاده شده دارای درجه برتریاند که در فرایند بهینهسازی میباید ترتیب حل آنها رعایت شود. گزینهها براساس بهینهسازی مجموعهای از تابع هدف باتوجه به قیود مسأله، طرحی میشوند. در این روش افزایش اهمیت یک هدف فقط با کاهش اهمیت حداقل یک هدف دیگر، میسر خواهد بود.
ü مدلهای چندشاخصه (MADM): این مدلها برای انتخاب گزینه برتر استفاده میشوند. معمولاً انتخاب از طریق تعیین سطح قابل قبول برای معیارها، با مقایسه بین گزینهها صورت میگیرد. مدلهای MADM خود به دو دسته مدلهای غیرجبرانی و مدلهای جبرانی تقسیم میشوند.
۳- روش تحقیق
در این مطالعه، ابتدا به وسیله مطالعات کتابخانهای عوامل موفقیت یک سازمان در صنعت ساخت شناسایی و سپس با استفاده از پرسشنامه، میزان اهمیت هریک از این عوامل در موفقیت یک سازمان، توسط کارشناسان و متخصصان صنعت ساخت مشخص شد، این پرسشنامه بین مدیران و مهندسان باسابقه شرکتهای پیمانکاری توزیع گردید. در این پرسشنامه از پاسخدهندگان خواسته شد تا به هریک از ۱۹ عامل مشخص شده، براساس اهمیت به آنها امتیازی از ۱ تا ۵ بدهند. در این پرسشنامه از پاسخدهندگان خواسته شد تا با بررسی هریک از مدلهای ۴گانه و روش ارزیابی آنها میزان اهمیت هریک از عوامل فوق در این مدلها استخراج شد. برای مقایسه مدلها از روشهای تصمیمگیری چند معیاره استفاده شده است و سپس با استفاده از روشهای ادغامی میانگین، بردا و کاپلند به تعیین میزان همسویی روشهای فوق و انتخاب مدل برتر که بیشترین تطبیق با ساختار و ویژگیهای سازمانهای شاغل در صنعت ساخت را دارد اقدام میگردد.
۳-۱- روشهای تصمیمگیری چندمعیاره
۳-۱-۱- روش الکتره۳: این روش، جزو خانواده روشهای چندمعیاره برای رتبهبندی است که اولین بار در سال ۱۹۹۲، «یو» آن را ارایه کرد و در سالهای بعد توسعه داده شد. این روش، روش دستهبندی برای تصمیمگیری چندمعیاره است که گزینهها را براساس بازههای از پیش تعیینشده، طبقهبندی میکند.
۳-۱-۲- روش TOPSIS: توسط هوانگ ویون در سال ۱۹۸۱ مطرح گردید. در این روش m گزینه به وسیله n شاخص مورد ارزیابی قرار میگیرند، لذا هر مسأله را میتوان بهعنوان یک سیستم هندسی شامل m نقطه در یک فضای nبعدی در نظر گرفت. این تکنیک بر این مفهوم بنا شده است که گزینه انتخابی باید کمترین فاصله را با راهحل ایدهآل مثبت و بیشترین فاصله را با راهحل ایدهآل منفی داشته باشد. پیشفرض این روش آن است که مطلوبیت هر شاخص بهطور یکنواخت افزایشی و یا کاهشی است.
۳-۱-۳- روش WSA: این روش برمبنای حل تابع مطلوبیت خطی بنا شده است. این روش مطلوبیت گزینهها را بهعنوان مجموع وزن داده شدهی مقادیر نرمال شده محاسبه میکند. این روش رتبهبندی کلی گزینهها را براساس مطلوبیت کلی آنها ارایه میدهد.
۳-۱-۴- روش MAPPAC: این روش با ماتریس معیارها و وزن معیارها کار میکند. این روش گزینهها را به چند گروه ارجحیت تقسیم میکند، در مسألهها با تعداد گزینههای زیاد این روش نسبت به بقیه روشها زمانبر است.
۳-۲ روشهای ادغامی
۳-۲-۱ روش میانگین حسابی
در این روش، از رتبههای حاصل شده میانگین حسابی اخذ شده و گزینهای که میانگین آن عدد کمتری را نشان دهد اولویت اول را خواهد داشت.
۳-۲-۲ روش بردا
در این روش، رتبههای هر زوج گزینه در ترکیبهای متفاوت رتبهبندی و با یکدیگر مقایسه میشوند.
۳-۲-۳ روش کاپلند
این روش را میتوان اصلاح روش قبلی نامید زیرا در آن، علاوه بر wها تعداد Dها نیز در اولویتبندی در نظر گرفته میشود. روش کاپلند براساس تفاضل تعداد بردها و باختها، امتیاز هر گزینه را به دست میآورد.
۴- نتایج
با مطالعه «کار تکیم» و «آکنتویه» در سال ۲۰۰۲ و «زنجیرچی» در سال ۱۳۹۰ که در زمینه شناسایی عوامل موفقیت در صنعت ساخت انجام گرفته، عوامل مهم شناسایی شد. سپس با طراحی پرسشنامهای از کارشناسان و متخصصان خواسته شد تا براساس میزان اهمیت و تأثیرگذاری هر عامل، از بین ۱ تا ۵ به آن عددی را اختصاص دهند، در ادامه با میانگین گرفتن از پاسخها، وزنی برای هریک از معیارها به دست آمد. در مرحله بعد با مطالعه نحوه ارزیابی هریک از مدلهای بلوغ میزان اهمیت و دربرگیری عوامل مذکور در هر مدل، ماتریس معیارها را تشکیل دادیم که وزن عوامل معیارها در جدول ۱ نشان داده شده است.
وزن معیار
عوامل و معیارها
۴,۵
مدیریت و برنامهریزی محدوده کاری
۳,۴
مدیریت تقاضا
۳,۵
مدیریت ذینفعان
۴
ساختار سازمانی مناسب
۳,۷
مدیریت استراتژیک
مدیریت یکپارچه پروژهها
۴,۳
مدیریت هزینه
۴,۲
مدیریت زمان
برنامهریزی پروژهها
۴,۴
کنترل پروژهها
۳,۸
مدیریت ریسک
مدیریت ارتباطات
مدیریت مستندسازی و بایگانی اطلاعات
مدیریت منابع انسانی و نیروی کار
مدیریت تدارکات
مدیریت پیمانکاران جز و تأمینکنندگان
مدیریت تغییرات
۳,۹
مدیریت کیفیت
۳,۳
مدیریت دانش، آموزش و تمرین
جدول۱: معیارها و وزن آنها
نتیجهگیری
باتوجه به حجم عظیم سرمایهگذاریها در صنعت ساخت و همچنین لزوم بهکارگیری اصول مدیریت پروژه در سازمانهای شاغل در این صنعت، به یک مدل جامع و همهجانبه، جهت ارزیابی و بهبود مدیریت پروژه نیازمندیم که تمرکزش بیشتر بر روی عوامل کلیدی موفقیت در صنعت ساخت باشد. در این مقاله با استفاده از نظر کارشناسان و بررسی کلیات و نحوه ارزیابی مدلهای معروف و پرکاربرد به رتبهبندی آنها به لحاظ منطبق بودن بر نیازهای صنعت ساخت پرداختیم. نتایج این بررسی نشان میدهد که مدلPMMM و در رتبهبندی مدلOPM3 میتوانند برای ارزیابی و ارتقای مدیریت پروژه در صنعت ساخت و بالاخص شرکتهای پیمانکاری که این تحقیق در محدوده این شرکتها به عمل آمده است، مفیدتر و بهتر، سازمان را در جهت رسیدن به اهداف خود و موفقیت یاری نماید.
البته این بدان معنی نیست که مدلهای دیگر قابلیت پیادهسازی در این صنعت را ندارند. ضمناً این نکته قابل توجه است که صرف انتخاب مدل متناسب، متضم شناخت و درک سازمان از میزان بالندگی خود نمیباشد بلکه عوامل دیگری چون اجرای صحیح و مناسب مدل نیز از اهمیت برخوردار است. برای مثال مدلPMMM برای جمعآوری اطلاعات فقط از پرسشنامههای آنلاین استفاده میکند، ضمانتی بر همتراز بودن نتایج ارزیابی و موقعیت سازمان وجود ندارد. از آنجایی که خود سازمانها مسؤول انتخاب افراد برای پر کردن پرسشنامهها هستند، میبایست در اجرای آن دقت لازم را داشت.
منبع: ارایه شده در هفتمین کنگره ملی مهندسی عمران- ۱۳۹۲
توضیح: این مقاله با تلخیص و حذف بعضی از جداول چاپ شده است.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.