قانون ماندگاری شعار!

                                     حرف‌های خودی و بی‌خودی قانون ماندگاری شعار! خاطر مبارک‌مان هست که چند سال پیش در همین یادداشت‌های خودی و بی‌خودی، از اینکه مسئولین ارجمند به جای اینکه در مورد زمان حال و یا نهایتاً شش ماه و یک‌سال آینده که احتمالاً همچنان پشت میز فعلی تشریف دارند، قول و وعده بدهند، به سراغ آینده […]

                                     حرف‌های خودی و بی‌خودی

قانون ماندگاری شعار!

خاطر مبارک‌مان هست که چند سال پیش در همین یادداشت‌های خودی و بی‌خودی، از اینکه مسئولین ارجمند به جای اینکه در مورد زمان حال و یا نهایتاً شش ماه و یک‌سال آینده که احتمالاً همچنان پشت میز فعلی تشریف دارند، قول و وعده بدهند، به سراغ آینده نه‌چندان نزدیک و دور می‌روند و برای سالهای آتی و حتی دهه‌های آینده وعده‌های شیرین و امیدهای قشنگ قشنگ می‌دهند و سعی دارند با شعاردرمانی، توپ را در زمین آینده و آیندگان بیندازند و تا بر مسند امور هستند با خیال راحت به مدیریت و کیاست و کاردانی بی‌نظیر خود ادامه دهند.

البته همان‌طور که می‌دانستیم و خودشان هم می‌دانستند، آن آینده دوردست هم از راه می‌رسید و اگر اوضاع درهم‌تر نمی‌شد، چیزی هم به سامان نشده بود و مهمتر از آن، این بزرگواران دیگر ریاست و مدیریت و مسئولیتی در آن فقره نداشتند که بخواهند جوابگوی خلق‌ا… باشند که چرا کان وعده و قول و شعار که تو شنیدی همه بر باد آمد!

به هرحال خدا را شکر از آن دوران گذشتیم و عزیزان مسئول و مربوط خیلی خوب و دقیق متوجه شدند که دادن وعده‌های سرخرمن و در زمان مضارع مستقبل دیگر کارایی ندارد (هرچند همچنان جزء علاقه‌مندی‌های ویژه جناب‌شان هست!) بنابراین در اقدامی متحورانه برخی از عزیزان مدیر و رئیس و صاحب‌منصب، اقدام به استفاده از روش‌های مدرن و روزآمد در این فقره کرده‌اند و به جای وعده‌های دور، وعده‌های نزدیک چند ماهه و نهایتاً یک ساله می‌دهند که از اتفاق خیلی هم مؤثر و کارآمد بوده، به‌نحوی که اکثر قریب به‌اتفاق مستمعین با شنیدن چنین وعده‌های دلچسب نزدیک‌الوصولی، گل از گل‌شان شکفته می‌شود و حالش را می‌برند و به‌جای غُرولند و گِله و شکایت، تقدیر و تشکر را جایگزین کرده و چشم به راه رسیدن زمان موعود می‌مانند!

البته تنها اشکالی که این روش جدید دارد، این است که تا چشم برهم بزنیم، زمان از دست رفته و موعد مقرر فرا می‌رسد و همان‌طور که می‌دانیم و می‌دانید و صدالبته می‌دانند، اتفاقی درخور و تغییری قابل‌توجه و تحقق وعده و عمل به قولی، صورت نمی‌گیرد و عزیزان مسئول می‌مانند و هزار وعده خوبان که یکی وفا نشود!

اما از آنجا که خدا را شکر مدیران درجه یک و تیز و زرنگی داریم، این بزرگواران قبلاً فکر زمستان وعده‌ها را کرده‌اند و حواس‌شان هست که گویندگان ره شعار و شوآف در این بحر عمیق غرقه نگردند و نشوند به آب آلوده! بنابراین، با صراحت و شفافیتی مثال‌زدنی همراه با آرامش و اعتماد به‌نفسی عجیب، با یک قطار پروپیمان از دلایل و چرایی و بهانه برای عمل نشدن به وعده‌ها، همه کاسه‌کوزه‌ها را بر سر دیگران (بستگی به موضوع، از همکار و قانون و مقررات و دیگر دستگاه‌های داخلی گرفته تا همسایه و اجنبی و دشمن و تحریم خارجی) شکسته و توپ را به زمین هرکه جز خودشان حواله می‌دهند و با عزت به‌نفسی غریب، سینه ستبر کرده، گلوی صاف نموده و منت بر سر خلق‌ا… گذاشته و شعار و وعده‌های نزدیک‌الوقوع و قریب‌الوصول جدید می‌دهند و اگر جو مناسب باشد، به خودشان هم افتخار کرده و تشکر و قدردانی مبسوطی هم به عمل می‌آورند!

به هرحال اینجور که ما فهمیده‌ایم، البته خیلی هم نیاز به درک و فهم بالایی نداشت، (ظاهراً جنابمان خیلی گیج تشریف داریم)، قانون ماندگاری یا همان پایستگی شعار تصریح دارد که اصل بر دادن شعار و قول و قراری است که خودت بهتر از هر کسی می‌دانی محقق نمی‌شود و صرفاً جهت خریدن زمان و ایجاد امید الکی در خلق‌ا… است و در برخی اوقات حفظ میز و صندلی است. بنابراین راه و روش و چگونگی این شعار دادن و وعده‌درمانی و قول و قرار کتره‌ای مهم نیست!

زیاده عرضی نیست؛ فقط خواستیم خدمت بزرگواران مسئول عرض کنیم که قطعی برق زمستان پارسال و تابستان امسال و کمبود گاز و مشکل ناترازی بودجه و لاینحل مانده قصه پُرغصه آب و خشکی رود‌ها و تالاب‌ها، همگی جزء وعده‌های نه‌چندان دور برخی از عزیزان است….

هوشنگ‌خان