حرفهای خودی و بیخودی فکر آب کن که نان بر باد است! همانطور که میدانید و میدانیم، اوضاع آب بدجور نافرم است و ناترازی آب اگر نگوییم از همه ناترازیهای دیگر یک سر و گردن بالاتر ایستاده و انقریب است که پدر صاب بچه را درآورد، باید عرض کنیم عجالتاً زهر خود را […]
حرفهای خودی و بیخودی
فکر آب کن که نان بر باد است!
همانطور که میدانید و میدانیم، اوضاع آب بدجور نافرم است و ناترازی آب اگر نگوییم از همه ناترازیهای دیگر یک سر و گردن بالاتر ایستاده و انقریب است که پدر صاب بچه را درآورد، باید عرض کنیم عجالتاً زهر خود را بیشتر و عمیقتر از دیگر ناترازیها در جان طبیعت و به طریق اولی خلقا… تزریق فرموده است و با این دستفرمانی که جناب پاییز در حال حرکت هستند، حقابه محیطزیست و پُر کردن آبخوانها و جلوگیری از پیشرفت فرونشست و آب برای کشاورزی و حتی صنعت، پیشکشمان، میترسیم برای استفاده خانگی و حتی شُرب هم دچار داستان شویم و کار از قطعی هر چند روز یکبار، یکی، دو ساعت و نهایتاً چند ساعت، به قطعی روزانه و آبرفتگی نیمروز و تمامروز و روزاروز، بکشد!
به هرحال ظاهراً طبیعت جان مهربان و مام زمین گرانقدر کمکم کاسه صبرش به سر آمده و قرار نیست تا ابد با هر سازی که ما جماعت مینوازیم، حرکات موزون انجام داده و همراهی کند و بعد از آنکه فرونشست در برخی از مناطق و شهرها را به رخ کشاند و حتی نصف جهان را هم در بیم و امید ماندن یا رفتن قرار داده است، افراط و زیادهروی و بیبرنامگی در مصرف آب و خشکاندن رودها و تالابها را تاب نیاورد و دست آخر، نیم بسمل شدن و نفسهای آخر دریاچه ارومیه بدجور داغ دلش را تازه کرد و علیالحساب و برای دست گرمی، تنبیه ما مردم (مسئول و خاص و عام و رئیس و مرئوس هم ندارد) قدرناشناس محیطزیست خرابکن را از دریغ کردن آب و عدم نزول باران شروع کرده است و قطع بهیقین اگر راه صلاح و مراقبت و محافظت را در پیش نگیریم، چهار روز دیگر همین بیآبی هم خاطره شده و دلمان برایش تنگ میشود!
اینکه فلان رود و بهمان تالاب و آن جنگل و این دشت را از حیز انتفاع ساقط میکنیم، در وسط کویر، پشت به پشت و لاینقطع فولادسازی و ذوب فلز راه میاندازیم، هیچ ترهای برای بهرهوری در مصرف آب کشاورزی و تغییر و بهبود روشهای قدیمی، خورد نمیکنیم، آب پاییندست را دریغ کرده و آب بالادست را به کوه و دامنهها کشانده و صرف درختکاری میکنیم، مسیر ورود رودها به دریاچه و تالابها را با اضافهبرداشت و سدهای خویشفرما و شورسازی و قسعلیهذا، میبندیم یا محدود و غیرقابل مصرف میکنیم، در عوض مثل آب خوردن آب شیرین کیمیا به قلب دریاهای شور رفته و عین خیالمان نیست، همه این کارها را میکنیم و باز معلوم نیست براساس چه منطق و استدلالی، انتظار داریم همچنان خروار خروار برف بر کوههای نشسته، رودها جاری، آبخوانها سرشار و دشت و دمن و صنعت و شرب در نعمت غرق باشد!
به هرحال وقت اما و اگر و شاید و ببینیم چه میشود و دستدست کردن و انداختن مشکل به گردن این و آن و لیز خوردن و از زیر بار مسئولیت دَر رفتن و امروز و فردا کردن نیست، باید عزیزان مسئول و متولی و مجری و ایضاً تصمیمساز و تصمیمگیر و قانوننویس و ضابط و بازرس و صدالبته کل خلقا… ایرانی جماعت، همه هَم و غم خود را بهکار بسته و برای نجات از این فاجعه به پشت در رسیده و به خانه رخنه کرده فکری اساسی نمایند، حرکتی بزنند، قدمی بردارند و بازخواست و بگیر و ببندی راه بیندازند، بلکه جناب طبیعت یکبار دیگر، فرصتی برای نفس کشیدن و جبران مافات عطا کند و ما هم روسفید فرصت جدید شده و بعد از آن و آرام آرام، بهطور کل دفع شر شود!
زیاده عرضی نیست، گفتنیها گفته شده، این گوی و این میدان….
هوشنگخان
ارسال دیدگاه
قوانین ارسال دیدگاه