اقتصاد دانشبنیان یک ضرورت است! محمدرضا عیوضی یکی از مسایلی که در سرفصل اقتصاد مقاومتی وجود دارد، اقتصاد دانشبنیان است. رهبر فرزانه انقلاب اسلامی شرکتهای دانشبنیان و فعالیتهای اقتصادی آنها را بسیار مفید و امیدبخش میدانند. همچنین لازمه پیشرفت کشور هم از لحاظ پتانسیلها و ظرفیتهای ملی و هم پیشرفت در سطح بینالملل، مدیریت دانش […]
اقتصاد دانشبنیان یک ضرورت است!
محمدرضا عیوضی
یکی از مسایلی که در سرفصل اقتصاد مقاومتی وجود دارد، اقتصاد دانشبنیان است. رهبر فرزانه انقلاب اسلامی شرکتهای دانشبنیان و فعالیتهای اقتصادی آنها را بسیار مفید و امیدبخش میدانند. همچنین لازمه پیشرفت کشور هم از لحاظ پتانسیلها و ظرفیتهای ملی و هم پیشرفت در سطح بینالملل، مدیریت دانش و فراهم کردن اقتصاد دانش محور است.
با ورود کلمه «دانشبنیان» به ادبیات اقتصاد جهان و ظهور شیوه جدیدی از اداره و عرضه اقتصاد، یکی از جذابترین پدیدههای قرن شکل گرفت. این نوع اقتصاد، یک شکلگیری و جهتدهی جدی به اقتصاد با اصرار بر تغییر تدریجی از اقتصاد مصرفی به سمت اقتصاد مبتنی بر علم و فناوری است. در نتیجه این تغییر، رقابت حاصل میان کشورها و مناطق بر سر منابع اولیه، به سمت رقابتهای جهت دهی شده بر سر منابع ناملموس خصوصاً نیروی انسانی، فناوریهای نوین و دانش سرازیر میشود.
از سوی دیگر نیز شانس توسعهای کشورها و مناطقی که عمدتاً تحتتأثیر ظرفیتهای هوش انسانی و علم و دانش متصل به آخرین دستاوردهای عصر حاضر است، افزایش مییابد. خلق چنین اقتصادی که بازیگر اصلی در آن نوآوری است، در قرن بیستویکم به چالش اصلی کشورهایی بدل شده که میخواهند به سطح بسیار بالایی از توسعه و رقابت دست یابند.
تاکنون تعاریف بسیاری از این نوع اقتصاد ارایه شده اما یکی از این تعاریف معروف و کاربردی، همان تعریفی است که از سوی سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) ارایه شده است. مطابق با تعریف این سازمان، «اقتصاد دانشبنیان» اقتصادی است که مستقیماً بر مبنای تولید، عرضه و استفاده از دانش و فناوری شکل گرفته است.
بنابر تعریف متخصصان از این اقتصاد، فضای اقتصاد دانشبنیان فضایی است که در آن شرکتهای فعال رقابتهای خود با یکدیگر را بر دانش پی ریزی میکنند و زیرسازی این اقتصاد نیز براساس ایجاد شرایط مناسب برای رشد و موفقیت شرکتهایی است که مزایای رقابتی خود را بر علم و دانش مبتنی ساختهاند.
این اقتصاد که به بازار جهانی عصر پساکشاورزی و پساصنعتی اطلاق میشود، تنها ابزار نجات اقتصاد خاورمیانهای است که تمام درآمدهای کشورها روی صادرات نفتی متمرکز شده است.
حدود ۷۰ درصد از مشاغل موجود در کشورهای توسعه یافته اکنون بر مبنای فناوری اطلاعات ایجاد شده و در عصر جهانیسازی کنونی، داوطلبان چنین مشاغلی نه تنها با افراد بومی کشورشان، بلکه با سایر داوطلبان جهانی در رقابت هستند.
بسیاری از اقتصادهای این منطقه، همچنان مبتنی بر صنایع کوچک و کشاورزی محدود است. همچنین نظام آموزشی اغلب این کشورها در پذیرش شیوههای نوین و ترویج تفکرات منتقدانه به کندی عمل میکند.
در حقیقت، خشتهای اصلی اقتصاد دانشبنیان در منطقه شامل خلاقیت، آزادی بیان، حضور در اجتماع و تعامل با فرهنگ جهانی میشوند. در صورت محقق نشدن این شرایط، توقع معجزه از کشورهای منطقه، رویای خامی محسوب میشود.
از سوی دیگر، یکی از ضروریات برای ایجاد این زیرساخت نرم، اشاعه فرهنگ پذیرش ریسک است.
بر همین اساس، تغییر فرهنگ کاری و سرمایهگذاری در منطقهای که از شکست به منزله تضمینی برای تنبیه یاد میشود، ضروری است. تا کشورهای خاورمیانه به این باور نرسند که شکست، کلید یادگیری است، نوآوری و کارآفرینی برای افرادی که با سرمایه شخصی قصد دارند کسب و کاری راهاندازی کنند، امکانپذیر نخواهد بود.
بنابراین اگر رهبران کشورهای منطقه میخواهند موفقیتهای کشورهای پیشرفته را در پیادهسازی اقتصاد دانشبنیان تکرار کنند، نیازمند پیادهسازی زیرساختهای نرم، اجرای قوانین و آزادیهای فردی و اجتماعی هستند.
پس از فراهم آوردن این زیرساختها، نه تنها باید دستمزدهایی تقریباً برابر با آنچه در مهد فناوری جهان نظیر «درهسیلیکون» پرداخته میشود برای نخبگان خود در نظر بگیرند، بلکه باید با بالا بردن کیفیت زندگی، نخبگان جهانی را نیز برای کارآفرینی به کشورهای خود جذب کنند.
برداشتن قدمهای جدی به سمت اقتصاد دانشبنیان شاید با عدم اطمینان و افزایش ریسک همراه باشد، اما نباید فراموش شود که این همان چیزی است که مردم در بلندمدت به آن نیاز دارند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.