ضرورت مدیریت زنجیره تأمین و نقش لجستیک معکوس لاله حقیقت چکیده امروزه قدرت گرفتن شرکتهای تأمینکننده در سطح جهانی و جهانی شدن تولید به کمک شرکتهای تأمینکننده، لزوم اهمیت دادن به مدیریت زنجیره تأمین (SCM) را بیش از پیش مشخص میسازد. چرا که مزیتهای رقابتی شرکتها به میزان توانایی شرکتهای تأمینکننده آنها بستگی دارد. […]
ضرورت مدیریت زنجیره تأمین و نقش لجستیک معکوس
لاله حقیقت
چکیده
امروزه قدرت گرفتن شرکتهای تأمینکننده در سطح جهانی و جهانی شدن تولید به کمک شرکتهای تأمینکننده، لزوم اهمیت دادن به مدیریت زنجیره تأمین (SCM) را بیش از پیش مشخص میسازد. چرا که مزیتهای رقابتی شرکتها به میزان توانایی شرکتهای تأمینکننده آنها بستگی دارد. زنجیره تأمین فرایند کامل تهیه کالا و خدمات برای مصرفکننده نهایی است. برای ایجاد مزیت رقابتی بهتر در عرصه اقتصاد آزاد امروز یکی از حلقههایی که میتواند باعث کاهش هزینهها و افزایش سود شود، زنجیره تأمین کالا است.
این علم که در ابتدا به شکل رابطه انبارداری و حمل و نقل و کاهش موجودی بوده است، با اضافه شدن مباحث مدیریت ساخت، تدارکات و سفارشات به مدیریت توزیع و همچنین به وجود آمدن مفهوم لجستیک، به شکل کنونی زنجیره تأمین درآمده است. در واقع قبل و بعد از لجستیک و در طول آن حضور داشته و آن را در برمیگیرد. البته نمی توان زنجیره تأمین را تنها به صورت یک رابطه خطی و یک طرفه در نظر گرفت. بلکه این زنجیره میتواند به صورت چرخشی یا دایرهوار باشد و جریان کالا نیز میتواند در جهت عکس اتفاق بیفتد و یک جریان برگشتی را به وجود آورد.
در این مقاله ضمن پرداختن به اهمیت و ضرورت مدیریت زنجیره تأمین و استراتژیهای آن به عنوان یک ضرورت انکارناپذیر، بحث لجستیک معکوس مطرح میشود. همچنین با نظر به این که لجستیک معکوس نیازمند اشتراک مساعی نزدیک تولید، بازاریابی، امورمالی، سیستمهای اطلاعاتی، منابع انسانی، مشتری و غیره برای جلوگیری از تضادها و برخوردهای ناهمگون در زنجیره تأمین است، به بحث جریان دو طرفه مدیریت زنجیره تأمین پرداخته میشود.
واژگان کلیدی
جهانی شدن، زنجیره تأمین، مدیریت زنجیره تأمین، لجستیک معکوس.
مقدمه
در گذشته، کلیه فعالیتها از تأمین مواداولیه تا تحویل محصول به مشتری توسط یک سازمان صورت میگرفت. اما به تدریج و با به وجود آمدن رقابتهای جهانی، شبکههای بینالمللی از سازمانها اقدام به تأمین، تولید و توزیع محصول کردند. زیرا در عصر حاضر، باید محصولات متنوع با توجه به درخواست مشتری، ارایه شوند. امروزه تقاضای مشتری برای کیفیت بالا و خدمترسانی سریع، موجب افزایش فشارهایی به شرکتها شده است بهگونهای که شرکتها نمیتوانند به تنهایی از عهده تمام امور برآیند. از آنجا که در بازار رقابتی، دستیابی به مزایای رقابتی، هدف کسب سهم بیشتری از بازار شده است، بنگاههای اقتصادی و تولیدی علاوه بر پرداختن به سازمان و منابع داخلی، خود را نیازمند مدیریت و نظارت بر منابع و ارکان مرتبط خارج از سازمان یافتهاند. براین اساس، فعالیتهایی نظیر برنامهریزی عرضه و تقاضا، تهیه و تولید مواد، نگهداری کالا، کنترل موجودی، توزیع، تحویل و ارایه خدمت به مشتری که قبلاً همگی در سطح شرکت انجام میشد، اینک به شکل یک زنجیره عرضه صورت میپذیرد. نکته کلیدی در یک زنجیره تأمین، مدیریت و کنترل هماهنگ تمامی این فعالیتها است. مدیریت زنجیره تأمین دانشی است که این هماهنگی را به روشی انجام میدهد تا مشتریان بتوانند کالا و خدمت قابل اطمینان و سریع را با کیفیت بالا و با حداقل هزینه دریافت کنند.
در دهه ۹۰ میلادی، همزمان با بهبود فرایندهای تولید و به کارگیری الگوهای مهندسی مجدد، مدیران بسیاری از صنایع دریافتند که برای ادامه حضور در بازار تنها بهبود فرایندهای داخلی و انعطافپذیری در تواناییهای شرکت کافی نیست، بلکه تأمینکنندگان قطعات و مواد نیز باید موادی با کیفیت بهتر و هزینه کمتر تولید کنند و توزیعکنندگان محصولات نیز باید ارتباط نزدیکی با سیاستهای توسعه بازار تولید داشته باشند. با چنین نگرشی، رویکردهای زنجیره تأمین و مدیریت آن پا به عرصه وجود نهاد بهگونهای که امروزه با توسعه سریع فناوری اطلاعات در سالهای اخیر وکاربرد وسیع آن در مدیریت زنجیره تأمین، بسیاری از فعالیتهای اساسی مدیریت زنجیره با روشهای جدید در حال بهکارگیری است.
در طول دو دهه اخیر، مدیران شاهد یک دوره تغییرات شگرف جهانی به واسطه پیشرفت در تکنولوژی، جهانی شدن بازارها و شرایط جدید اقتصادی-سیاسی بودهاند. با افزایش تعداد رقبا در کلاس جهانی، سازمانها مجبور شدند سریعاً فرایندهای درونسازمانی را برای باقی ماندن در صحنه رقابت جهانی بهبود بخشند. برطبق این نظریه، زنجیره تأمین در یک تعریف ساده، شامل تمام فعالیتهای موردنیاز برای ارایه یک محصول به مشتری نهایی بوده و مدیریت زنجیره تأمین در واقع، مدیریت این فعالیتها در زنجیره تأمین است.
در دهههای متوالی مدیریت زنجیره تأمین تنها بر یک فعالیت رو به جلو تمرکز داشته است. البته مسایل محیطی بر روی این امر تأثیر معناداری دارند و مدیران عملیاتی به طور افزایشی با فشارهای درونی و بیرونی ناشی از مسایل محیطی مواجه هستند؛ بهگونهای که جامعه سازندگان کالاها و حتی تجار ادعا میکنند موفقیت بلندمدت در صنایع بستگی به قابلیت فعالیتهای امروز برای آینده دارد. این قابلیتها و تواناییها شامل مسؤولیتهای اجتماعی و محیطی است که به دنبال آن، تحقیقات آکادمیک در این زمینه در حال بهبود است. این تحقیقات بر لجستیک معکوس و بهبود محصول به شیوهای که مدیریت زنجیره تأمین را بهبود بخشد، تمرکز دارد. به این ترتیب میتوان به مدیریت زنجیره تأمین با دید مدیریت زنجیره تأمین معکوس نگریست.
اهمیت مدیریت زنجیره تأمین و استراتژیهای آن
زنجیره تأمین رشته به هم پیوستهای از سازمانها، تسهیلات، وظایف و فعالیتهاست که در امر تولید و تحویل کالا یا خدمت با یکدیگر در ارتباط قرار میگیرند. همچنین تمام فعالیتهای مرتبط با جریان کالا و تبدیل مواد از مرحله تهیه مواداولیه، تا مرحله تحویل کالای نهایی به مصرفکننده را شامل میشود. در ارتباط با جریان کالا دو جریان دیگر که یکی جریان اطلاعات و دیگری جریان منابع مالی و اعتبارات است نیز حضور دارند.
مدیریت زنجیره تدمین مجموعهای از روشهای مورد استفاده برای یکپارچگی مؤثر و کارای تأمینکنندگان، تولیدکنندگان، انبارها و فروشندگان است. بهگونهای که به منظور حداقل کردن هزینههای سیستم و تحقق نیازمندیهای کالاها و خدمات به مقدار صحیح، در مکان مناسب و در زمان مطلوب تولید و توزیع گردند. بنابراین شامل هماهنگ ساختن تولید، موجودی و ترابری مابین اجزا یک زنجیره تأمین است تا بهترین ترکیب ممکن از پاسخدهی و کارایی برای بازاری که آن را تغذیه میکند، بهدست آید.
در یک زنجیره تأمین، تمام مراحل به طور مستقیم و غیرمستقیم، درگیر تحقق خواستههای مشتری هستند. کلزنجیره تأمین یک موجودیت وحد محسوب میشود بهگونهای که روح همکاری به عنوان یک بینش درتمام بخشهای آن وجود دارد و همه گروهها در سود و زیان با یکدیگر مشارکت دارند. هر سازمان در زنجیره تأمین در آنچه که به بهترین نحو انجام میدهد تخصص دارد. زنجیرههای تأمین در آنچه که به بهترین نحو انجام میدهد تخصص دارد. زنجیرههای تأمین نبردگاههای جدید برای رقابت هستند. موجودی، آخرین دستاویز برای رفع عدم توازن میان ردههای مختلف تأمینکنندگان است. مدیریت زنجیره تأمین، مدیریت جریان بین مراحل مختلف در یک زنجیره با هدف حداکثر کردن سودمندی کل میباشد. در این زنجیره معمولاً تأمینکنندگان به طور همزمان عضو چندین زنجیره هستند و بنابراین اغلب نقشهای مختلفی ایفا میکنند.
بدینترتیب مدیریت زنجیره تأمین یک سیستم سودآور ضربدری است که از تکنولوژی اطلاعات جهت مدیریت کردن ارتباطات بین برخی از فرایندهای کلیدی بازرگانی شرکتها و همچنین تأمینکنندگان، مصرفکنندگان و شریکهای تجاری آنها بهره میگیرد.
مدیریت زنجیره تأمین دو استراتژی عمده را به دنبال دارد:
الف) ایجاد یک شبکه سریع، کارا و کمهزینه از ارتباطات بازرگانی برای به دست آوردن محصولات و خدمات شرکتها (از شکل نظریه به صورت قابل استفاده در بازار).
ب)مدیریت کارای این فرایند با پیشبینی تقاضا، کنترل موجودی، بالا بردن شبکه ارتباطات بازرگانی که یک شرکت با مشتریان، تأمینکنندگان، توزیعکنندگان و سایرین دارد و همچنین به دست آوردن بازخورد مناسب برای وضعیتهای هر کدام از این ارتباطات در زنجیره تأمین.
که این استراتژیها میتواند منافع زیر را در پی داشته باشد:
*عمل دقیقتر و سریعتر
*کاهش سطوح موجودی
*رسانیدن سریعتر کالاها و هزینههای پایینتر مواد
*ارتباطات استراتژیکی با تأمینکنندگان
مدیریت زنجیره تأمین از دیدگاه فرایندی
مدیریت زنجیره تأمین از دیدگاه فرایندی عبارت است از مدیریت فرایندهای اصلی کاری در طول شبکهای از سازمانهایی که زنجیره تأمین را تشکیل میدهند و از مشتری نهایی تا تأمینکننده اصلی را در بر میگیرد. فرایندهای اصلی مدیریت زنجیره تأمین توسط اعضای مجمع عمومی زنجیره تأمین تعریف شده و عبارتند از:
مدیریت ارتباط با مشتری، مدیریت سرویس مشتری، مدیریت تقاضا، تکمیل سفارش، مدیریت جریان تولید، مدیریت ارتباط با تأمینکنندگان، توسعه و تجاری نمودن محصول، مدیریت برگشت این فرایندها که در شکل شماره ۲ مشخص شدهاند.
مایکل همر اعتقاد دارد هنگامی که فرایندها درون سازمان پیادهسازی شدند لازم است مابین کمپانیها نیز پیادهسازی شوند. مرحله بعدی مؤثر نمودن و ساده کردن فرایندهایی است که بین کمپانیها هستند. در این جا کمپانیهایی سود میبرند که شیوهای جدید برای کسب و کار خود بیابند و فرایندهایی را به صورت طولی در سازمان طرح نموده و مدیریت نمایند. این کمپانیها از بازده بالایی برخوردارند.
اجرای اصلی زنجیره تأمین
تولید:
منظور از تولید، ظرفیت یک زنجیره تأمین برای ساخت و ذخیره محصولات است که کارخانهها و انبارها در آن دخالت دارند. ظرفیت بالای کارخانهها و انبارها میتواند در مقابل نوسانات بازار انعطافپذیر بوده و سریع پاسخ دهد. البته هر چه ظرفیتها افزایش یابند، کارایی عملکرد کمتر میشود.
موجودی
در زنجیره تأمین، موجودی شامل تمامی موارد از موادخام گرفته تا کالای ساخته شده است. موجودی به عنوان ذخیرهای در شرایط متغیر در زنجیره تأمین عمل مینماید. نگهداری مقدار زیاد کالاها باعث انعطافپذیر بودن در برابر تقاضای مشتری میشود، اما کاری پرهزینه است و برای بهدست آوردن کارایی بالا هزینهها باید تا جای ممکن کمشوند.
موقعیت:
چیدمان جغرافیایی اجزای زنجیره تأمین است. برای برقراری تعادل بین پاسخگویی و کارایی ممکن است فعالیتها به صورت متمرکز در چند نقطه محدود شوند یا در نقاط زیادی نزدیک به مشتریان و تأمینکنندگان پخش شوند تا پاسخدهی بهتر صورت گیرد.
حملونقل:
عبارت است از حرکت هر چیز از مواد خام گرفته تا محصول ساخته شده بین اجزای مختلف در یک زنجیره تأمین. هر چه ارزش یک محصول بالاتر باشد (مثل قطعات الکترونیکی) اهمیت شبکه انتقال آن بیشتر است و هر چه ارزش یک محصول کمتر باشد باید کارایی شبکه انتقال آن بیشتر باشد.
اطلاعات:
اطلاعات، ارتباط فعالیتها و عملکرد سایر اجزا زنجیره تأمین را فراهم میآورند. دادههای دقیق به موقع و کامل ارتباطی مستحکم را فراهم میآورند و باعث میشوند شرکتها درون یک زنجیره تأمین تصمیماتی درست در مورد عملکردشان بگیرند.
زنجیرههای تأمین بسطیافته شامل تولیدکنندگان، توزیعکنندگان، خردهفروشان، مشتریها و شرکتهای ارایهکننده سرویس میباشند.
جریانات کلیدی در مدیریت زنجیره تأمین
برنامهریزی شبکه
در این مرحله بررسی میشود که چگونه میتوان ظرفیت هر انبار را تشخیص داد به این منظور که نیازمندیهای تولید و سطوح موجودی که برای سازنده امکانپذیر است پوشش داده شود که این مسأله از نظر جریان تولید و توسعه حمل و نقل به انبارها به گونهای که تولید کل، موجودی و هزینههای حمل و نقل مینیمم شود و میزان احتیاجات نیز برطرف شود، حائز اهمیت است.
کنترل موجودی
در این جا باید بررسی شود چنانچه موجودی نگه داشته شدهای وجود دارد در چه مرحله و در کجا قرار دارد. یعنی امکان دارد موجودی نگه داشته شده نزد تأمینکننده یا در انبارها و یا در اختیار فروشندگان باشد. سپس میزان و دلیل نگه داشتهشدن آن مشخص میشود. به این معنی که ممکن است موجودی نگه داشته شده به دلیل عدم اطمینان در زمینه تولید، توزیع یا تقاضای مشتری به وجود آمده باشد. به این ترتیب اگر مشکل، عدم اطمینان ذکر شده باشد، باید در زمینه رفع آن بررسی شود تا سطح موجودی کاهش یابد.
استراتژیهای توزیع
کنترل ارتباط تأمینکنندگان، متصدیان انبارها که کار تحویل را انجام میدهند، زمان انجام فعالیتها، فرایندهای قرار ملاقات و ساعتهای دریافت از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این مرحله چگونگی این ارتباط از نظر افزایش کارایی زنجیره تأمین بررسی میشود.
یکپارچگی زنجیره تأمین و شراکت استراتژیکی
به اشتراک گذاشتن اطلاعات و برنامهریزی مؤثر، نکات کلیدی در زمینه یکپارچگی موفقیتآمیز زنجیره تأمین هستند. اما نوع اطلاعاتی که به اشتراک گذاشته میشوند، چگونگی استفاده از آنها، سطح یکپارچگی موردنظر از اطلاعات و نوع شراکتی که میتواند به اجرا درآید از اهمیت خاصی برخوردار است.
طراحی محصول
طراحی مؤثر برای یک مورد خاص و وجود یک کد ویژه برای کالا، چندین نقش حساس را در کارایی زنجیره تأمین بازی میکند. در شرایطی که کد خاصی برای کالا در موارد مربوط به انبارداری وجود نداشته باشد، امر تولید را پیچیده میکند، سطح موجودی سازندگان را افزایش میدهد و تحویل به انبار را نیز با تأخیر مواجه میکند. همچنین اگر دریافت به شیوه ناصحیح انجام شود، تحویل به فروشگاهها را نیز به تأخیر میاندازد. بنابراین مدیریت زنجیره تأمین نقش مهمی را در بهبود طراحی تولید از جهت سادهسازی نیازهای تولید و کاهش مدت زمان کنترل ارتباطات موجودی بازی میکند.
ارزش مشتری
وسعت عملکرد یک شرکت نسبت به مشتریهایش براساس کل حوزه تولیدات، خدمات و کل مسایل نامرئی است که شرکت به مشتریان ارایه میکند. در این زمینه، زنجیره تأمین میتواند کاملاً مؤثر باشد اگر هدف برآوردن نهایی احتیاجات مصرفکنندگان و ایجاد ارزش باشد.
تکنولوژی اطلاعات و طراحی سیستم حمایتی
بیشتر منافع فعلی در زنجیره تأمین به وسیله فرصتهایی که در اختیار قرار میگیرند به وجود میآیند که این فرصتها به دلیل وفور دادهها و اطلاعاتی حاصل میشوند که از تحلیلهای سطح بالای این دادهها به دست میآیند. اما باید به خاطر داشت که نوع دادهها، معنیدار بودن آنها نحوه استفاده و تحلیل دادهها، تأثیر اینترنت و اقدامات زیربنایی بین بخشها و بین شریکها در اینجا از جایگاه و اهمیت خاصی برخوردار است.
لجستیک و ضرورت آن در زنجیره تأمین
بهطورکلی زنجیره تأمین شامل فعالیتهای مدیریتی از جمله نحوه برخورد با شرکتهای متعدد سازنده، هدفگذاری و تعیین استراتژیهای خرید داخلی و خارجی، ارتقای کیفیت شرکتهای سازنده، بازاریابی، لجستیک، ارایه خدمات بهتر به مشتریان متعدد و غیره میشود و لجستیک یکی از مراحل مهم در این زنجیره محسوب میشود. در تحلیل سیستمهای تولیدی موضوع لجستیک بخش فیزیکی زنجیره تأمین را در برمیگیرد. این بخش که کلیه فعالیتهای فیزیکی از مرحله تهیه ماده خام تا محصول نهایی شامل فعالیتهای حمل و نقل، انبارداری، زمانبندی تولید و… را شامل میشود، بخش نسبتاً بزرگی از فعالیتهای زنجیره تأمین را به خود اختصاص میدهد. در واقع، محدوده لجستیک تنها جریان مواد و کالا نبوده بلکه محور فعالیتهای زنجیره تأمین است که روابط و اطلاعات، ابزارهای پشتیبان آن جهت بهبود در فعالیتهایش هستند.
هدف از لجستیک عبارت از تدارکات، تأمین مواد و تجهیزات، تعمیر و نگهداری تجهیزات و ماشینآلات بوده است که شامل کلیه تحرکات و جابهجاییهای مربوط اعم از پرسنل و امکانات فیزیکی میشده است. اما پس از وارد شدن به فعالیتهای اقتصادی و خصوصی تعریف آن تفاوت کرده و شامل هرگونه برنامهریزی، اجرا و هماهنگی فعالیتهای جزیی یک فعالیت اقتصادی شده است.
طبق تعریف سال ۲۰۰۰ انجمن مدیریت لجستیک، لجستیک آن بخش از فرایند زنجیره تأمین است که عهدهدار برنامهریزی، اجرا و کنترل مؤثر و کارای جریان رو به جلو و معکوس، انبارش کالاها، خدمات و اطلاعات مابین نقطه مبدأ و نقطه مصرف در جهت برآورده سازی نیازهای مشتریان میباشد. لجستیک شامل فعالیتهای متعددی میشود که عبارتند از ارسال کالا و خدمات موردنظر، در زمان موردنظر، با شرایط مورد نظر، در حالی که بیشترین کارایی و نتیجه را برای شرکت یا سازمان به عمل میآورد. بنابراین لجستیک یکی از حلقههای ایجاد ارزش در فرایند تولید ارزش اقتصادی در شرکتها میباشد.
شکل شماره ۳- لجستیک به عنوان حلقه ایجاد ارزش در فرایند تولید ارزش اقتصادی
بهطور کلی فعالیتهای لجستیک شامل ۷ مرحله است که همگی لازم و ملزوم یکدیگرند.
عمده فعالیتهای لجستیک شامل موارد زیر میگردد:
*خدمات مشتریان (پاسخ به مشتری)
*پیشبینی و برنامهریزی برای تقاضا (برنامهریزی و مدیریت موجودی)
*تأمین(ساخت یا تدارکات)
*نگهداری
*انبارداری یا مرکز توزیع
*توزیع مواد
*لجستیک معکوس
عملکرد لجستیک، طبیعتاً تشخیصی است و باید شناخت دقیقی از کلیه مراحل آن وجود داشته باشد. همچنین باید امکان و قابلیت دور ریختن برخی دادهها برای سهولت مرور کردن شرایط و امکانات در تمامی سطوح و تهیه گزارشهای مربوطه موجود باشد. مواد قابل تعمیر و غیرقابل تعمیری که مصرفکنندگان به سیستم لجستیک برمیگردانند از ارزش قابل توجهی برخوردار است. چنانچه مصرفکنندگان کالایی را برای تعمیر و یا استفاده دوباره برگردانند، زمان، کیفیت، هزینه و بیتفاوتی نسبت به قابلیت تعمیر و تنظیم در فرایند برگشت، ارزش آن در صنعت را مشخص میکند که این ارزش در طول زمان از آخرین استفاه سودمند از محصول تا اینکه دوباره قابل استفاده شود کاهش مییابد. بنابراین زنجیره تأمین باید برای چنین فرایندی پیشرفت کند و تکمیل و استاندارد شود.
لجستیک بخش قابل توجهی از ارزش افزوده یک کالا یا خدمات را شامل میشود. در نتیجه به منظور ایجاد مزیت رقابتی بهتر در عرصه اقتصاد آزاد امروز یکی از عواملی که میتواند باعث کاهش هزینهها و افزایش سود شود، لجستیک و زنجیره تأمین هستند. با توجه به این نکته اخیراً توجه بسیاری از شرکتها به این ضرورت جلب شده و مطالعات علمی و تجربی زیادی در سطح دانشگاهها و مراکز صنعتی و پژوهشی آغاز شده است. تأسیس شرکتهای تأمینکننده قطعات خودرو و قدرت گرفتن آنها در سطح جهانیسازی تولید به کمک شرکتهای تأمینکننده به جایی میرسد که نقش این شرکتها را از ردههای آخر به ردههای آخر به ردههای اول اهمیت رسانده و بدینترتیب مزیتهای رقابتی شرکتهای تولیدکننده وابسته به میزان توانایی شرکتهای تأمینکننده آنها شده است.
لجستیک معکوس و ضرورت آن در زنجیره تأمین
در زمینه زنجیره تأمین و مسأله لجستیک باید به این نکته توجه کرد که کیفیت محصول، قیمتهای قابل رقابت، چرخه زمانی متناسب با سفارشات، تحویلهای به موقع، میزان آسیبدیدگی کم و مسایلی از این قبیل همیشه مهم بوده و تا آینده نیز ادامه دارد. امروزه در عرصه رقابتهای جهانی قیمتهای قابل قبولی وجود دارند و تمام شرکتهای رقیب در زمینه نیازهای پایه مشتریان، خواص مهم لجستیک و غیره به یک سری استانداردهای مشترک و مشخصی رسیدهاند. سازمانهایی که در اینگونه خصوصیات به درجه استاندارد نرسیده باشند، معمولاً حتی نمیتوانند تصور کنند که بتوانند کالا یا خدمتی را خریداری کنند یا تصمیماتی در زمینه برونسپاری بگیرند. زمانی که یک شرکت در زمینه این گونه خواص لجستیک به استانداردهای قابل قبولی دسترسی پیدا بکند، در تصمیمگیری نسبت به سایرین متفاوت میشود. یعنی میتواند تصمیم خرید مشتری را تغییر بدهد. یکی از عواملی که در چنین شرایطی اهمیت زیادی پیدا میکند، علم لجستیک معکوس است که امروزه تعداد زیادی از شرکتها در این زمینه برنامه ارایه میدهند.
لجستیک معکوس به معنای برگشت دوباره کالاها از مصرفکنندگان به فرایند لجستیک میباشد و فرایندی است که طی آن یک محصول برای رفع مشکل، فعالیت دوباره بر روی آن، جبران شدن سیستم کمبودها، ذخیرهسازی مجدد، بازیافت، استفاده دوباره از مواد، دسترسی به مواد زاید و باطله، تعمیر و ساخت دوباره، بستهبندی مجدد و به طورکلی دوباره قابل استفاده شدن، به نقطه خاصی در سیستم توزیع برگردانده میشود. البته مفهوم لجستیک معکوس وسیع و شامل فعالیتهای گوناگونی از لجستیک و دیگر کارکردهایی است که به وسیله زنجیره تأمین انجام میپذیرد. برای بیشتر اعضای زنجیره تأمین، برگشت محصول از معنیدارترین جنبههای لجستیک است. به دلایل مختلف از جمله برگشت به فرایند تولید، بستهبندی مجدد و غیره نیاز به لجستیک معکوس احساس میشود.
لجستیک معکوس یک جزء صحیح از سیستم مدیریت زنجیره تأمین است زیرا ابعاد گوناگون خدمات و هزینهها با فرایند ارتباط پیدا میکنند تا جایی که برگشت محصول یک واقعیت از برنامههای سازندگان، فروشندگان اینترنتی، فراهمکنندگان لجستیک معکوس و سایرین هستند. به این ترتیب اهمیت لجستیک معکوس افزایش پیدا میکند.
در سیستمی که کالاها دوبارهسازی میشوند، محصولات مستعمل به صورت مواد خام برای فرایند دوبارهسازی مورد استفاده قرار میگیرند. در این راستا مسایل گوناگونی وجود دارند که به این موضوع وابسته هستند.
قبل از هر چیز باید این نکته را در نظر داشت که محصول مستعمل معمولاً به صورت یک بخش تجاری برای محصول دوباره ساخته شده مطرح میشود. البته ممکن است محصولات مستعمل تا حد زیادی از نظر کیفیت متفاوت باشند و این تفاوت مربوط به شرایطی است که مستعمل شدهاند. دومین مسأله در مدیریت محصول مستعمل، مقدار و زمان برگشت محصولات است. محصولات مستعمل در هر زمانی امکان برگشت برایشان وجود دارد. البته تفاوتهای معنیداری در مقدار محصولات بازگشت داده شده برای هر نوع محصول وجود دارد. برای برخی از محصولات ممکن است مقدار محصولات مستعمل بسیار کم باشد.
بنابراین سیستم دوبارهسازی کالاها باید به دو مسأله اصلی در زمینه عدم اطمینان رسیدگی کند. یکی تأمین مواد خام و دیگری تقاضا برای محصولات مستعمل. پیشبینی این دو مورد مشکلات جدیدی را در این زمینه به وجود آورده است. بخشهای غیرقابل دسترس بهوسیله بخشهای جدید جایگزین میشوند که در نتیجه محصولات با قیمت بالاتری عرضه میگردند. در این جا یک مبارزه سومی هم برای جمع کردن محصولاتی که عمر مفیدشان به پایان رسیده است، وجود دارد. به بیان دیگر لجستیک معکوس برای محصول مستعمل.
استراتژیهای لجستیک معکوس
در صورتی که برنامهها یا استراتژیهای خاصی برای یک زنجیره تأمین یا اعضای منحصر بهفرد آن توسعه پیدا کنند، چند واقعیت مهم درباره لجستیک معکوس معنا پیدا میکنند که بر هزینهها، درآمدها، خدمات مشتری و غیره دلالت دارند که به تعدادی از آنها اشاره میشود:
*موفقترین راهحلهای لجستیک معکوس به صورت یکی شدن جریانهای رفت و برگشت در قالب یک فرایند است. یعنی به همان شیوهای که شرکتها به خدمات مشتریان و سودهای مالی از طریق یکپارچگی فعالیتهای توزیع درونی و بیرونی پی میبرند، ترکیب لجستیک رفت و برگشت نیز تأثیرش را در سود نشان میدهد. ابزارآلات، امکانات و پرسنل میتوانند در فعالیتهای لجستیک رفت و برگشت سهم داشته باشند و فعالیت مشترک آنها به کاهش هزینهها و بهبود سطح خدمات منتهی میشود.
*برنامههای لجستیک معکوس در ابتدا باید برای برگشتهای غیرقابل کنترل توسعه پیدا کنند نه برای تمام برگشتها. بهعنوان مثال، محصول خاص یا مقداری از محصول که به اشتباه حمل شده یا محصولی که بعد از تاریخ انقضاء حمل شده است، جزو موارد قابل کنترل است. بنابراین برنامهریزی لجستیک معکوس میتواند فقط برای بازگشتهای غیز قابل کنترل گسترش پیدا کند و برنامهریزی شود.
*چرخههای تولید کوتاهتر نیازمند بازگشت سریعتر سرمایهگذاری از تمام سیستمها و فرایندهای یک شرکت یا زنجیره تأمین هستند که شامل فرایند لجستیک معکوس میباشند. به طور مثال کامپیوترهای شخصی از منظر بازاریابی دارای عمر ۲۶ هفتهای هستند. دلیل آن هم این است که محصولات با چرخه زندگی کوتاهتر سریعتر ارزش خودشان را از دست میدهند. بنابراین هر چیزی که در لجستیک رفت و برگشت و آیتمهای سیستم توزیع تأخیر ایجاد کند، در نهایت از ارزش محصول میکاهد.
*چنانچه فاصلههای ارتباطی زیاد شود و یا اطلاعرسانی نادرست اتفاق بیفتد، محصولات فیزیکی این فاصله را پر میکنند. به طور مثال عدم وجود اطلاعات درباره تقاضای مشتری، تولید اضافه را به وجود میآورد که میتواند تقاضا در شرایط عدم اطمینان را پوشش دهد. یا زمانی که اطلاع کافی در زمینه زمان حمل کالا وجود نداشته باشد موجب میشود دریافتکنندگان کالاها برای جبران عدم اطمینان نسبت به شرایط حملونقل، مقدار بیشتری از کالا را و در شرایط امنتر نگهداری کنند.
*بیشتر امکانات توزیع برای هدایت کردن جریانهای معکوس تولید طراحی نمیشوند و نیروهای کاری هم به منظور تصمیمگیری مؤثر و کارا آموزش نمیبینند. این امر درباره قفسهبندی مجدد کالاها، دورانداختن آنها و یا برگشت دوباره با سازندگان و یا تأمینکنندگان دارد. بنابراین زمانی که برگشت محصول وجود دارد، معمولاً کالا در یک جا ذخیره میگردد و مانند مسیر رفت، فعالیتی در مسیر برگشت بر روی کالاهای برگشتی انجام نمیشود. به طور مثال در زمان برگشت محصول، نظم و ترتیب خاصی که در زمان رفت کالا از نظر بستهبندی، حمل ونقل، شماره یا کد خاص وجود دارد دیده نمیشود.
*کیفیت خوب محصولات و برنامههای دقیق و کارای لجستیک در مرحله رفت همواره تعداد محصولات برگشتی را در مسیر معکوس کاهش میدهد. برگشت محصول که میتواند با یک برنامهریزی مناسب از قبل حذف شود، نیازمند صرف زمان و هزینه کافی و سپس کنترل دقیق و نگهداری و انبارداری صحیح است. معمولاً کاراترین و مؤثرترین برنامههای لجستیک، برگشت محصول کمی را به دنبال دارند. برنامههای بهینه لجستیک معکوس باید تنها برای کالاهایی تنظیم شوند که واقعاً نیاز به برگشت برای آنها وجود دارد.
نتیجهگیری
امروزه با توجه به حجم و کیفیت بالای تقاضای مشتری شرکتها نمیتوانند به تنهایی از عهده تمام امور برآیند. بنابراین در عرصه جهانی و در بازار رقابتی، دستیابی به مزایای رقابتی و کسب سهم بیشتری از بازار نیازمند مدیریت و نظارت بر منابع و ارکان مرتبط خارج از سازمان است. بر این اساس، فعالیتهایی نظیر برنامهریزی عرضه و تقاضا، تهیه و تولید مواد، نگهداری، کنترل موجودی، توزیع، تحویل و ارایه خدمت به مشتری که قبلاً همگی در سطح یک شرکت انجام میشد، اینک به شکل یک زنجیره عرضه صورت میپذیرد. زنجیره تأمین در شکلها و اندازههای مختلفی وجود دارد و ممکن است بسیار پیچیده باشد. یک صنعت ممکن است شامل صدها عرضهکننده، هزاران کارگاه ساخت، انبارها، دلالها، فروشندگان، مشتریان و وظایف پشتیبانی از قبیل مهندسی محصول، آژانسهای خرید، بانکها و شرکتهای نقل و انتقال باشد. در چنین شرایطی زنجیره تأمین خطی نبوده و به صورت یک چرخه مشاهده میشود. بنابراین جریان محصولات میتواند در جهت عکس نیز اتفاق بیفتد که چنین حالتی درباره کالاهای برگشتی، همیشه به چشم میخورد.
لجستیک معکوس شامل فرایند کالاهای عودتی و برگشتی و نحوه برخورد مناسب با این نوع اقلام و تمام عملیات مرتبط با مصرف مجدد کالا و مواد به منظور افزایش بهرهوری، سوددهی و کارآمدی بیشتر سازمان لجستیکی است. لجستیک معکوس تمام فعالیتهای زنجیره تأمین که به صورت معکوس اتفاق میافتد را شامل میشود. به عبارت دیگر لجستیک معکوس، فرایند حرکت و انتقال برای کالاها و تولیداتی است که در زنجیره تأمین دارای قابلیت بازگشت میباشند.
لجستیک معکوس یکی از راههایی است که موجب کاهش هزینهها و افزایش درآمدها و سطوح خدمات مشتریان میشود. بنابراین امکان دستیابی به مزیتهای بازار را فراهم میکند. برای انجام دادن این وظیفه یعنی اندازهگیری جنبههای مختلف فرایند لجستیک معکوس برخوردار است. زیرا بر روی جریانهای مالی یک شرکت در هر دو مسیر تأثیر میگذارد. به طور مثال برگشت محصول، داراییهای جاری و ثابت و درآمدهای فروش را کاهش، هزینهها را افزایش و به طورکلی در کوتاهمدت مسؤولیتها را افزایش میدهد. بنابراین به دلایل زیاد از قبیل هزینهها، خدمات مشتریان، درآمد و…، لجستیک معکوس به طور فزاینده یک بخش مهم حال و آینده استراتژیهای زنجیره تأمین محسوب میشود.
باید دانست برنامههای خوب لجستیک معکوس اتفاقی به وجود نمیآیند. اعضای زنجیره تأمین و فراهمکنندگان لجستیک معکوس باید منابع کافی را فدا کنند تا یک برنامهریزی مناسب صورت پذیرد، استراتژیهای لجستیک معکوس اجرا و کنترل شوند و سیاستهای خاص به اجرا درآیند. همچنین باید شرکتهای خصوصی و منحصربهفرد و زنجیره تأمین، به تحقیق و پژوهش در زمینه یافتن راههای به دست آوردن مزیتهای رقابتی ادامه دهند. بنابراین لجستیک معکوس نیازمند اشتراک مساعی خوب و نزدیک تولید، بازاریابی، امورمالی، سیستمهای اطلاعاتی و منابع انسانی برای جلوگیری از تضادها و برخوردهای ناهمگون احتمالی در زنجیره تأمین است.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.