سميه مهدوى مراسم افتتاحيه نمايشگاه ايران پلاست هفته گذشته برگزار شد. صندلى هاى سالن مراسم پر بود از نمايندگان شركتهاى داخلى و خارجى. همه منتظر رفتن مسؤولين دولتى پاى تريبون سخنرانى بودند تا صحبت ها و برنامه هاى آتى بازار پتروشيمى را از زبانشان بشوند. بعد از آرام شدن همهمه حاكم بر سالن، ماراتن قرائت […]
سميه مهدوى
مراسم افتتاحيه نمايشگاه ايران پلاست هفته گذشته برگزار شد. صندلى هاى سالن مراسم پر بود از نمايندگان شركتهاى داخلى و خارجى. همه منتظر رفتن مسؤولين دولتى پاى تريبون سخنرانى بودند تا صحبت ها و برنامه هاى آتى بازار پتروشيمى را از زبانشان بشوند. بعد از آرام شدن همهمه حاكم بر سالن، ماراتن قرائت و ايراد سخنرانى ها شروع شد. اولين قرعه به نام مرضيه شاهدايى، مديرعامل شركت پتروشيمى افتاد و سپس به ترتيب وزير صنعت و وزير نفت مطالب و برنامه هاى خود را با رفتن بر جايگاه ارايه كردند.اما وقتى نوبت به اسحاق جهانگيرى رسيد اتفاقى غيرقابل پيش بينى افتاد تا سخنرانى او را با كمى تأخير مواجه كند. يكى از توليدكنندگان پليمرى معترض، ناغافل روى سن آمد و شروع كرد به شمردن مشكلاتى كه صنايع پايين دستى پتروشيمى با آن مواجه هستند. گويا اين شخص كه طاقتش طاق شده بود و مجالى براى بيان اعتراضات خود نمی ديد اين عرصه را بهترين فرصت ديد تا درحالى كه به قول معروف خانواده پتروشيمی ها جمعشان جمع است، رودرروى آنها و همچنين مقابل دوربين ها عقده دلش را باز كند.
صداى رساى توليدكننده معترض، جو سالن را دگرگون كرده بود، افرادى كه مسؤوليت حفظ آرامش مراسم را برعهده داشتند از اين اقدام شوكه شده بودند و نگران برهم خوردن امنيت فضا بودند، خبرنگاران با گوش هايى تيز و چشمانى گرد شده، ماجرا را دنبال می كردند، دوربين عكاسان نيز كه به دنبال ناب ترين موقعيتها براى شكار لحظه ها بودند ديگر جهانگيرى را كه پشت تريبون، منتظر تمام شدن نطق مهمان ناخوانده ايستاده بود را نمی ديدند و فلش خود را به سمت چهره جديد گرفته بودند. توليدكنندگان و هم صنفان اين شخص هم انگار كه به تماشاى مسابقه فوتبال پرسپوليس- استقلال نشسته باشند، هرازگاهى از فرط هيجان گلزنى، نيمخيز شده و يا از جا بلند می شدند و با كف زدن و تكان دادن سر، گفته هاى مدير منتقد را تأييد می کردند.
انتهاى سالن يكى از صاحب شركتهاى با صدايى كه بيشتر به نجوا توليدكننده «پی وی سی» شباهت داشت به صورت زيرنويس در تأييد بحرانهاى واگويه شده، توضيحاتى به شخص كنارى اش می داد از اين قرار:
پودرهاى توليد شده در بازار توسط شركت هايى به افغانها فروخته می شود و مجدداً به ايران باز می گردد و سرانجام در بازگشت به بازار داخلى با افزايش قيمت به دست مشتريان می رسد. در ميان توضيح همين جملات بود كه متوجه شد مخاطبش خبرنگار است بنابراين لب ورچيد و با دستپاچگى از اينكه نكند با ذكر اسم شركتش در خبر نانش آجر و كركره دكانش پايين كشيده شود، سكوت اختيار كرد و ديگر ادامه نداد!
اما در اين حين، مدير معترض همچنان بالاى سن ايستاده بود و نطق خويش را ايراد می کرد.
خلاصه حرفهاى او حاكى از اين بود كه صنايع پايين دستى مهجور مانده اند و از تسهيلات توسعه اى بی بهره هستند . او حتى اسم «صنایع پایین دستی» را ناشی از همين بی توجهی می دانست تا همگان اين صنعت را توسرى خور بدانند!
تأسف بارترين سخنان او دربردارنده اين مضمون بود: بسيارى از شركت هاى بين المللى حاضرند امكانات مناسبى را براى توليدكنندگان ايرانى مهيا كنند اما در داخل كشور با كم لطفى عده اى ما را پس می زنند، حتى به اندازه ۳۰۰ هزار تومان از صد ها ميليون تومانى كه در اين حوزه سرمايه گذارى كرديم براى ما نه اعتبارى قائلند و نه ارزشى!
هرچند اعتراضات اين مديرعامل منتقد بی ثمر نماند و بعد از پايان مراسم با حسن نيت وزير نفت و با شنيدن سخنان وى قول مساعد براى رسيدگى به وضعيت نابسامان او داده شد، اما مگر چند درصد از فعالان پتروشيمى و شركت هاى فعال اين جرأت و شهامت را دارند تا با صداى بلند مشكلات خود را فرياد بزنند و سد حائل شده بين خود و مسؤولين را بشكنند و از لاك محافظه كارى خود بيرون بيايند؟
البته ناگفته نماند در بسيارى موارد فريادهايى زده می شود اما گوش شنوايى براى شنيدن آن وجود ندارد يا در خوشبينانه ترين حالت بايد گفت كه گوشهايى پيدا می شود ولى متأسفانه طبق رسم جاافتاده حواس پرتى؛ مانند همان حواس پرتى مجلسی ها كه منجر به تصويب يك برنامه بنزينى شد؛ صاحبان اين گوشها هم حواسشان به جاى ديگرى پرت می شود و در لابه لاى مشكلات بزرگتر ديگر يادشان می رود اين اواخر فريادهايى شنيده اند!
اين همان نقطه اى است كه اقتصاد مقاومتى را آن هم در شرايطى كه امسال در آستانه اقدام و عمل قرار گرفته است را با چالش جدى مواجه می کند؛ يعنى بی اعتنایی و به حاشيه رفتن توليدكنندگان و شرکت های داخلى.
ماجراى مذكور فقط يك مشت بود از خروار ها نمونه صنعت بحران زده كه هرلحظه بيشتر به سمت انقراض كشيده می شوند؛ در حالى كه صنايع پايين دستى پتروشيمى تنها بخشى از صنايع بزرگ كشور را تشكيل می دهند.
بدنه اقتصادى كشور چاله هاى زيادى پيدا كرده است كه بايد براى پر كردنشان زمان و برنامه زيادى را صرف كرد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.