بیکاری، انزوا و تخریب اجتماع !

بیکاری، انزوا و تخریب اجتماع ! محمدرضاعیوضی سیاست‌گذاری اشتغال بیش و پیش از هر چیز از تعهد صریح سیاسی برای رسیدن به سطح مناسبی از اشتغال آغاز می‌شود. مهم‌ترین نکته در فرایند سیاست‌گذاری اشتغال، قرار گرفتن امر اشتغال در مرکز یا مؤلفه اصلی همه سیاست‌های اقتصادی-اجتماعی است. واقعیت آن است که ناتوانی در ایجاد فرصت‌های […]

بیکاری، انزوا و تخریب اجتماع !

محمدرضاعیوضی

سیاست‌گذاری اشتغال بیش و پیش از هر چیز از تعهد صریح سیاسی برای رسیدن به سطح مناسبی از اشتغال آغاز می‌شود. مهم‌ترین نکته در فرایند سیاست‌گذاری اشتغال، قرار گرفتن امر اشتغال در مرکز یا مؤلفه اصلی همه سیاست‌های اقتصادی-اجتماعی است.

واقعیت آن است که ناتوانی در ایجاد فرصت‌های شغلی نه تنها ایران بلکه مبتلا به بسیاری از جوامع است. در حال حاضر بسیاری از کشورهای صنعتی نیز در حسرت روندهای رشد فرصت‌های شغلی پیش از سال ۲۰۰۷ هستند. در بسیاری از کشورهای جهان، رشد جمعیت فشار زیادی را به بازار کار وارد می‌آورد.

ترکیب نیروی وارد ‌شونده به بازار کار تغییر کرده است؛ سهم بخش خدمات در اشتغال کشور‌ها افزایش یافته است. سهم جوانان و به‌ویژه زنان تحصیل‌کرده در بازار کار به میزان قابل توجهی بزرگ شده است. مهاجرت روستا به شهر موجب ایجاد فقر شهری، کاهش نسبی فرصت‌های شغلی مولد، افزایش اشتغال ناقص، سهم فزاینده زنان شاغل در جمعیت مهاجران و اشتغال زنان به فعالیت‌های با مزد کم‌تر از انتظار در بسیاری از جوامع شده است.

از زاویه‌ای دیگر، بیکاری و عدم برعهده داشتن متعادل مسؤولیت موجب انزوا و عدم پذیرش مرز از سوی گروه‌ها و افراد جامعه و عدم موفقیت در تشکیل زندگی زناشویی و به وجود آمدن حس سربار بودن و احساس گناه و ناراحتی از برخورد و نگاه‌های دیگران و گاهی اوقات پرخاشگری می‌شود.

این در حالی است که بسیاری از افراد ناامید از یافتن کار مسیر تحصیلات تکمیلی را در پیش گرفته‌اند که با شرایط فعلی به نظر می‌رسد، آینده خوشی از حیث یافتن شغل در انتظارشان نیست و این مسأله قطعاً موجبات بالا رفتن نرخ افسردگی در آینده نزدیک را فراهم خواهد کرد.

 همان‌طور که بیان شد بیکاری یکی از مهم‌ترین متغیرهای توضیح‌دهنده افسردگی در دنیاست. در واقع، نداشتن شغل باعث می‌شود اعتماد به نفس افراد پایین بیاید و این مسأله شروعی بر ترویج افکار مزاحم و منفی در افراد شود. فرد بیکار کمبودهایی را در زندگی خود احساس می‌کند و نتیجه این خودپنداری باعث افسردگی می‌شود.

شواهد نشان می‌دهد، کسانی که بیکار هستند بیش‌تر از افراد دیگر درگیر فکر و خیال می‌شوند و فکر و خیال زیاد از حد سرچشمه افسردگی می‌شود. این مسأله همان‌طور که توضیح داده شد در مورد زنان مخصوصاً در کشورهایی که به دلایل مختلف آنها از بازار کار کنار گذاشته می‌شوند، شایع‌تر است.

در نتیجه به نظر می‌رسد تجارب دهه‌ها و سال‌های اخیر کشور در حوزه اشتغال مؤید بسیاری از مؤلفه‌های تجربه‌ شده در جهان است که اگر دست‌اندرکاران حوزه‌های علمی، سیاسی و اجرایی کشور با درس گرفتن از تجارب مشترک جهانی و مبتنی بر مقتضیات بومی کشور، رویکرد‌ها و برنامه‌های جدید و متناسب با ویژگی‌های روز کشور طراحی و پیاده کنند. بدیهی است که این امر میسر نیست مگر آن‌که نظام اجرایی کشور از چارچوب‌های شکل‌گرفته مبتنی بر رویکردهای گذشته خارج و مجهز به ابزارهای جدید سیاست‌گذاری و اجرا شود.