تقلید کورکورانه در مدیریت شهری

تقلید کورکورانه در مدیریت شهری مجتبی قدیری «میگن بلبل هفت تا بچه ميزاره، شيش تاش سره، يكيش بلبله!» کسب‌و کارهای جدید یا استارت‌آپ‌ها هم، همین حالت را دارند. از هر چند ۱۰طرح یا شاید بیش‌تر، یکی از این طرح‌ها می‌گیره و نون و آبی توش هست. البته اگه «حسودا بذارن». اگه «چشم دیدنشو داشته باشن». […]

تقلید کورکورانه در مدیریت شهری

مجتبی قدیری

«میگن بلبل هفت تا بچه ميزاره، شيش تاش سره، يكيش بلبله!» کسب‌و کارهای جدید یا استارت‌آپ‌ها هم، همین حالت را دارند. از هر چند ۱۰طرح یا شاید بیش‌تر، یکی از این طرح‌ها می‌گیره و نون و آبی توش هست. البته اگه «حسودا بذارن». اگه «چشم دیدنشو داشته باشن». اگه «چوب لای چرخ نذارن» و «سنگ‌اندازی» نکنند. تازه بعد از این‌همه کار، شاهد تقلید کورکورانه از استارت‌آپ‌ها نباشیم، شاید یه طرح موفق باشه.

این نیمه مسوولان شهری و صنفی می‌خوان با طرح‌های تقلیدی که «آش دهن‌سوزی هم نیست» با «نردبون به آسمون برسن». از این طرح‌های استارت‌آپی جلو بزنند. به قولی «كلاغ خواست راه رفتن كبك را بياموزد، راه رفتن خود را هم فراموش كرد» میشه. اما «گوش شنوایی هست».

همین که یکی از همون شش و هفتا یا صد و چند طرح استارت‌آپ بلبل شد، شاهد این هستیم که مسؤولان محترم بعد از کلی چک‌و چونه زدن و سنگ‌اندازی، چوب لای چرخ گذاشتن به دنبال حذف آنها هستند و زمانی که می‌بینن موفق نشدن با یه طرح تقلید به دنبال زمین زدنشون بر می‌آیند. در حالی‌که، کار این استارت‌آپ‌ها نه ساخت یک اپلیکیشن ساده، بلکه تغییر فرهنگ شهری بود برای درخواست خودرو، برای خرید کالا و… بود. اما طرح‌هایی که بعد از این عزیزان از سوی برخی اصناف محترم و مدیریت شهری راه افتاده، فقط ساخت یک اپلیکشن ساده است اون هم «کپی کردن از رو دست دیگرون».

طرح‌هایی که باید گذاشت «در کوزه آبش خورد»، البته «با یه من عسل هم نمی‌شه این طرح‌ها را به مردم غالب کرد». به قولی این طرح‌های تقلیدی فقط «به درد لای جرز دیوار می‌خوره»، چرا که اومدن در تقلید کورکورانه تاکسی‌های شهری را اپ‌دار کردن،  البته با یه اسم جدید. به قولی این تاکسی‌ها شدن شتر‌مرغ، وقتی پیک ترافیک مسافر زیاده، همه میگن ما مرغیم، مسافر نمی‌بریم و از بردن مسافران کنار خیابون سر باز می‌زنند و وقتی به قولی زنگ‌خورشان کم می‌شه، میشن شتر و تخم نمی‌گذارن. به قولی «با یه تیر دو نشون زدن» هم از «توبره می‌خورند هم از کاه دون». چرا که رانندگان محترم تاکسی که سال‌ها در هر مناسبتی، به خاطر یه روز بارونی زیبا یا گرمای تابستون عادت داشتن دربست می‌بردند حالا «کار و کاسبیشون از سکه افتاده» است.

مدیریت محترم شهری نیز منتظر است «از این ستون به اون ستون فرجی بشه»، آخه به قولی «تا تنور گرم بوده، اون‌ها نونشون چسبوندن». اما نمی‌بیند که خمیر به دیواره تنور نچسبیده داره می‌افته. آخه این «تیری که تو تاریکی انداختن» به هدف نمی‌خورده معلومه «تیرشون به سنگه می‌خوره» حالا کمونه کنه به کی بخوره معلوم نیست. اونوقت باید گفت باید «خر بیاری باقالی بارش کنی!» از قدیم گفتن چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی، اما کو گوش شنوا.

بابا این طرح‌های الکی و تقلیدی شما، فقط ساخت یه اپلیکیشن ساده است. طرح نیست، چه تغییر در فرهنگ مسافرت درون‌شهری ایجاد کرده؟ زمانی که خدمات ارایه شده از سوی رانندگان محترم شما نصف رقبا می‌باشد و همین که توی ماشین می‌شینی «آه و نالشون می‌ره بالا» از گرونی روغن، دیسک و صفحه و هزار تا کوفت و زهرمار سخن می‌گن و توقع دارند مثل همون دربستی‌های قدیم گوش مسافر را از ته ببرند.

ما «چشم بسته غیب می‌گیم» البته «حرف‌های گنده‌تر از دهنمونم می‌زینم» ، «چیزی هم بارمون نیست» ، «به در می‌گیم که دیوار بشنوه» چرا که میگن «حرف راست‌ رو از بچه بشنو». اما هیچ مسؤول محترمی نیست که بگه «خدا از دهنت بشنوه». بابا مدیران محترم شهری و صنفی اول مثل استارت‌آپ فکر کنید، بعد طرح اجرا کنید. اگه قرار بود به تقلب و تقلید نمره خوب بدن که دیگه نوآوری معنا نداشت، نمی‌گفتن «طرف نخبه است» یا به قول امروزی‌ها استارت‌آپ.

«حرف حق تلخه»، «حرف حساب جواب نداره» چرا که از قدیم گفتن «در کار خیر، حاجت هیچ استخاره نیست» امیدواریم گوش شنوایی این حرف‌ها را شنیده باشد.