واقعاً ۵۰ قلاده یوزپلنگ داریم؟ اعلام شده است ۵۰ قلاده یوزپلنگ در ایران وجود دارد؛ براستى مگر میدانیم که ۵۰ قلاده یوز داریم؟ طبق کدام سرشماری، از کدام مناطق به این عدد رسیده ایم؟ هرچند آنقدرها هم تفاوتی نمیکند…! کاش میشد با جمع آورى اعانه براى طبیعت و حیاتوحش، این کشور گربهاى شکل را از […]
واقعاً ۵۰ قلاده یوزپلنگ داریم؟
اعلام شده است ۵۰ قلاده یوزپلنگ در ایران وجود دارد؛ براستى مگر میدانیم که ۵۰ قلاده یوز داریم؟ طبق کدام سرشماری، از کدام مناطق به این عدد رسیده ایم؟ هرچند آنقدرها هم تفاوتی نمیکند…!
کاش میشد با جمع آورى اعانه براى طبیعت و حیاتوحش، این کشور گربهاى شکل را از نابودی نجات داد. کاش میشد با بهرهبرداریِ احساسی از دلسوزى مردم مهربان کشورمان، آخرین بخشهای باقیمانده حیاتوحش و طبیعت ایران را برای نسلهای آینده حفظ کرد.
اما نه ! هرچه که هست، راهش اینگونه نیست.
پرسش من از سازمان محیطزیست و انجمن یوز- بهعنوان مهمترین نهادهای متعهد نسبت به یوز- این است:
سالهای دور، خبری از بودجههای کلان براى نجات این مینیاتور طبیعت (لقبی که زندهیاد استادمحمدعلىاینانلو به این گربهسان زیبا دادند) نبود و مردم و فعالان دلسوز، ناگزیر بودند به صورت انفرادی و مستقل از اهداف بلندمدت دولت، قدمی برای حفظ و جلوگیری از شکار بیرویه و کشته شدن این حیوان در جادهها و حاشیه روستاها بردارند.
اما امروز، همزمان با ساخت اولین فیلم یوز «خط انقراض» در سال ۱۳۷۹ (به همراه دکتراحمدضابطیجهرمی)، تهیه کلیپهای متعدد توسط دوستداران داوطلب، زحمات شبانهروزی مؤسسات غیردولتی برای آشنایی مردم از نامِ یوز ایرانی و تلاش برای احراز شرایط دریافت بودجههای آن سوی آبی، چرا هنوز هم با نگرانیهای جدی نسبت به از دست دادن یوز، با سرعتی بالا روی خط قرمز انقراض راه میرویم؟
و چرا سازمان محترم محیطزیست، با داشتن آن همه امکانات و ابزار حمایتی، همچنان حاضر نیست رسالت اصلی حفاظت را برعهده بگیرد و قبول کند که حیاتوحش و طبیعت کشور با اینگونه صدقات، نجات پیدا نمیکند و ای کاش به جای جمعآورى این نوع اعانه، بودجههای موجود داخلی و خارجی را با برنامهریزیهای صحیح، در راه فرهنگسازی و آموزش مردمانی قرار میداد که بهطور مستقیم، ساکنِ مشترکِ زیستگاه یوز هستند و بر سر منافع غذایی و آبی خود و ادامه حیات در کویر و کوهستان، در جدال هستند.
یادمان باشد!
از آنجایى که مردمان معتقد و دلسوزى هستیم، ممکن است در حد توان و حتى فداکاری از جان، هر کارى انجام دهیم تا شاید نام یوز (همچون دهها گونه دیگر) بر صفحه کتابهای فرزندانمان به قصهای افسانهای تبدیل نشود. اما بدانیم که طبیعت و حیات وحش ایران، هرگز با توبره گدایی به سامان نمیرسد.
حیات ما به قیمتِ گرفتن حیاتِ طبیعت ایران، کاری است ناپسند. با این حال از تمام انجمنهایی که در جهت احیای این زیبا نقشِ طبیعت، گام برمیدارند تا همچنان، از خطری که آن را تهدید میکند غافل نشویم، سپاسگزاریم و انرژی ارزشمندی که در راه آگاهسازی مردمان گام برمیدارند را قدر مینهیمرضا فرقانی-
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.