ظُرَفا، خیلی ظریف میآیند! اصلاً یک چیزی میگویم، یک چیزی میشنوید! خوب مردمی داریم، خوب و درجه یک، البته نه همه فقط عدهای قلیل از آنها، اصلاً شما فکر کن یک نفر! یعنی آنقدر دلمان (همان دل آن یک نفر را میگویم) برای خارجه غنج میرود که به هر دری میزنیم که ویزا بگیریم […]
ظُرَفا، خیلی ظریف میآیند!
اصلاً یک چیزی میگویم، یک چیزی میشنوید! خوب مردمی داریم، خوب و درجه یک، البته نه همه فقط عدهای قلیل از آنها، اصلاً شما فکر کن یک نفر! یعنی آنقدر دلمان (همان دل آن یک نفر را میگویم) برای خارجه غنج میرود که به هر دری میزنیم که ویزا بگیریم و برویم آن طرفها برای خودمان نخبگی در کنیم! فرقی هم نمیکند چه کسی قرار است برای ما ویزا جور کند، مجری شبکه آن ور آبی، یا وکیل قلابی این ور آبی، حتی اگر کسی خبر آورد که خود جناب مقام عالی وزارتخارجه افتاده تو کار صدور ویزا، با ذوق و شوق تمام پول زبان بسته را دستهدسته تقدیم حضورشان میکنیم و مینشینیم تا صبح دولتمان درآید! ما که میگوییم آن ظریف قلابی تقصیری ندارد که مأمورین خفتگیرش کردهاند، باید آن بچه زرنگهای ویزایاب را قپونی کنند و ببرند ندامتگاهی، آسایشگاهی، آرامگاهی چیزی. خدا بهدور، محمدجوادخان کار و بارش کساد شده، حقوق وزارتیاش کفاف نمیدهد، این همه آبرو و اعتبار را از سر راه آورده و یا عقل مبارکش نرسیده برای درآمدزایی راه دیگری برای خودش دست و پا کند، عدل آمده دفترودستک صدور ویزای مهاجرتی و علمی و سیاسی و امنیتی راه انداخته است. ما که میگوییم مارادونا را رها کنید، یقه غضنفر را بچسبید، گیرم ظریف ویزاساز را گرفتید، این خلقا… که دست برنمیدارند فردا میروند از شخص وزیر بهداشت که به دیوار خیابان ناصر خسرو تکیه زده و زنجیر میچرخاند داروی نایاب طلب میکند و یا به طلب علم و دانش میروند دکه سر نبش پیروزان جنوبی مدرک دکتری و پایاننامه ابتیاع میکنند یا وسط خیابان انقلاب از وزیر مربوطه که با لباس مبدل برای خودش چرخ میزند به عوض یک بافه پول درشت، طلب مدارک عالیه که با تیپ و قیافه شان ست باشد مینمایند!
یعنی تا این افراد در جامعه همین جور برای خودشان راست راست راه میروند، ظرفا و رندان در و دکانشان همیشه پر رونق و تپل خواهد بود، یا از مقام عالی فرهنگ، سیدی فیلم در حال اکران میخرند یا غیرقابل اکران و منشوری، اطلاعات سری را از مدیران امنیتی، خطوط رند ثابت و همراه را از قائممقام ارتباطات و…
فقط ممکن است یک جای کار لنگ بزند و آن موقعی است که یک دفعه دو تا ظریف ویزاجورکن پیدا شود یا دو تا قاضیالقضات کار چاق کن، اینجاست که ممکن است این عزیزان عاشق میانبر، کمی دچار سردرگمی بشوند، که البته چاره آن را هم زود پیدا میکنند، کار را بین خودشان تقسیم میکنند، عدهای سراغ این یکی میروند و عدهای سراغ آن یکی، هر گروه کارش راه افتاد، گروه دیگر را خبر میکند که بیایند که اصل جنس را پیدا کردیم!
که اگر در دیده مجنون (شما همان مجنون بخوانید) نشینی، به غیر از مقامات، چیزی نبینی.
هوشنگ خان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.