مدیر شدنم آرزوست مجتبی قدیری در بحث مدیریت دستگاههای دولتی در کشور با چالشهای زیادی مواجه هستیم، چالشهایی که نه تنها مشکلات فراوانی برای مراجعهکنندگان به دستگاههای دولتی ایجاد کرده است، بلکه گاهی شاهد آن هستیم که مدیر به جرم اختلاس بازداشت میشود. این بازداشت شدن باعث میشود آن نیمچه کاری هم که در ادارت […]
مدیر شدنم آرزوست
مجتبی قدیری
در بحث مدیریت دستگاههای دولتی در کشور با چالشهای زیادی مواجه هستیم، چالشهایی که نه تنها مشکلات فراوانی برای مراجعهکنندگان به دستگاههای دولتی ایجاد کرده است، بلکه گاهی شاهد آن هستیم که مدیر به جرم اختلاس بازداشت میشود. این بازداشت شدن باعث میشود آن نیمچه کاری هم که در ادارت دولتی صورت میگرفت، بخوابد. خصوصاً مباحث مالی، کار در این بخشها نه تنها میخوابد، بلکه یک اضطراب نیز بر ادارات مالی و ذیحسابی حاکم میشود و انگشت اتهام به سوی کارکنان این ادارات نشانه میرود. کارکنانی که صادقانه کار کرده و حالا در مظان اتهام قرار دارند.
در حالیکه خود مدیر بیچاره هم اختلاسی نکرده است! بلکه به عنوان یک ماشین امضا در دفتر خود هر نامهای که میآمده امضا میکرده و گاهی برای امضاهای قبلی امضای برگه پیگیری نیز زده است. چرا که این مدیر محترم جزو مدیران اتوبوسی میباشد که با تغییر دولتها بر سر کار آمده است. مدیران حزبی که قطعاً از بسیاری اطلاعات ریز کار خبر ندارند و به دنبال اثبات خود در پست مدیریت هستند و میخواهند گل کنند و هزاران کار عقب افتاده را در دوران مدیریتی چند ساله خود سر و سامان بدهند تا نام نیکی از خود به جای بگذارند.
اما غافل از همه جا و در پی نداشتن اطلاعات لازم پای برگههایی را امضا زدهاند که یا رانتهای بیشماری در پس آن نهفته بوده یا باعث خسارت سنگین به دستگاهها دولتی شده است و یا اینکه افراد دیگری با امضاهای خوش آب و رنگ این عزیزان به راحتی اختلاس کردهاند و حال کنار گود نشستهاند و منتظر هستند تا ببینند که این مدیران چگونه با سر به داخل گودالی میافتند که توسط آنها کنده شده است.
البته در این میان، مدیران محافظهکار برای اینکه انگی به آنها نچسبد، برای هر امضای ساده چنان وسواس به خرج میدهند و زمان میگذارند که شاهد هستیم یک امضای ساده پرداخت مطالبات پیمانکاری چندین ماه و حتی یکسال طول میکشد.
این امر باعث شده تا حتی شاهد آن باشیم که تأمین اعتبار بسیاری از پروژههای عمرانی که تأمین شده نیز در یک دستگاه راکد بماند و به قولی فرصتها سوخت شود.
به راستی اگر به جای مدیران اتوبوسی به دنبال مدیران متخصص بودیم، نه اینقدر شاهد اختلاس و رانت بودیم و نه این همه پروژه نیمهکاره روی دست دولت باقی میماند. اما چه سود، که هنوز زمان مدیریت اتوبوسی در سیستم دولتی ور نیفتاده است و هنوز با تغییر دولتها شاهد تغییر گسترده لایه مدیریتی در کشور هستیم. مدیرانی که کمترین آشنایی را با قوانین مرتبط دارند.
مدیرانی که تا میخواهند یاد بگیرند که چه باید بکنند، میز خود را تحویل میدهند، شاید در پست دیگری میز برای آنها باشد شاید هم…، مدیرانی که نه ریسک کردند و نه نوآوری داشتند. اما به سادگی برای کار نکرده در این سالها حقوق مدیریتی و امتیازات ویژه دریافت کردند. امتیازاتی که گاه تا سالها بعد از پست مدیریت نیز واگذار نمیکنند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.