برداشت سی وششم و سیمرغهایی که بال میگشایند سیمرغ با تاریخ و افسانههای تمدن کهنِ مشرق زمین پیوندی ناگسستنی دارد، این پرنده اسطورهایِ فرهنگ ایرانی، در گذر زمان هربار به صورتی با چهره نمادگونه خود بر فراز آسمانِ ادب سرزمین پارس به پرواز درآمده تا در به رخ کشیدن شکوه و عظمت آن نقش ماندگار […]
برداشت سی وششم و سیمرغهایی که بال میگشایند
سیمرغ با تاریخ و افسانههای تمدن کهنِ مشرق زمین پیوندی ناگسستنی دارد، این پرنده اسطورهایِ فرهنگ ایرانی، در گذر زمان هربار به صورتی با چهره نمادگونه خود بر فراز آسمانِ ادب سرزمین پارس به پرواز درآمده تا در به رخ کشیدن شکوه و عظمت آن نقش ماندگار خود را ایفا کند.
به گزارش ایرنا در مصرعی از زمان، زال را به آشیانه میبرد تا در دامانِ شعرگونِ شاهنامهایاش، بپروراند و در بزنگاهِ رزم رستم، زخم او و رخش را درمان میکند.
در مقطعی، قافنشینی را برمیگزیند تا هدهد منطقالطیر عطار را به هدایتگری مرغانی وادارد که در جستجوی حقیقتِ آستانش به کوی او میروند و در ایستگاهِ گمانِ محققان ادبی، رمزی از وجود حق تعالی تعبیر میشود، آن هنگام که مرغان در عدد ۳۰ به کوه قاف میرسند و خود را همان سیمرغی مییابند که برای رسیدن به پایَش، آسمان بیکران را درنوردیدهاند.
اما امروز… سیمرغ پس از گذر از خیالِ مفاخر ادب پارس در تجلی «بلورینِ» خود، نماد تقدیریست از مفاخر هنر، که ذهنیت و تجربه انسانی را در پیچ و تاب حلقه تصاویر پیوسته به عینیت در میآورند، نمادی برای فخرِ سینمای ایران در جشنی تاریخی، جشنوارهای برای فجر!
جشنوارهای که رفتهرفته همچون پدیدآورندگانش، به میانسالی میرسد و این مرغ بلورین و نماد فرهنگی را هر ساله به عنوان امانتی گرانقدر به دست خالقان آثار میسپارد تا به رسم وفاداری، پاسدارِ هنر و استعدادی باشند که در آنها به ودیعه گذاشته شده است.
اما رسم امانت، در بُعد برگزاری رویدادی که نامش به فجر و سیمرغ گره خورده، حکایت دیگری دارد که بیش از هر چیز نیازمند بهرهمندی صحیح از کولهباری است که تجربه ۳۵ دوره را درخود دارد، کولهباری که گاه بر دوش متولیان از سالی به سالی دیگر منتقل و راه را بر تکرار خطا بسته است، و گاه مبتلا به قهر در گوشهای رها شده تا جشنی و جمعی را در حسرت عدم تکرار اشتباهات گذشته باقی بگذارد.
۳۵ بهارِ سینمای ایران، در طول دوران برگزاری خود در ادوار مختلف، راهبران مختلفی را به خود دیده و چشم به تفکر و نگاه آنها دوخته است، راهبرانی که گاه از ساحت هنر به میزبانی محفل گرم زمستانیِ بهمنِ سینماگران و سینمادوستان آمدهاند و گاه از عالم سیاست، میزبان ناخوانده هنر شدهاند که در هر تقدیر، تغییر چینش مدیریتی با تغییر سیاستها و رویکردها، گاه بر ارزش و قدمت جشن افزوده و گاه سبب ایجاد خدشههایی بر پیکره آن شده که مدیریت ۱۱ دبیر، در طول ۳۵ دوره برگزاری، تغییر مداوم شورای سیاستگذاری و سیاستها گواهی بر این مدعاست.
از سوی دیگر، تصمیمات دورهای در خصوص نحوه برگزاری جشنواره، اعم از تفکیک بخش ملی و بینالمللی، حذف و یا افزودن بخشهای مختلف این رویداد سینمایی، افزایش یا کاهش تعداد آثار راه یافته به بخشهای مختلف به ویژه بخش رقابتی سینمای ایران و سودای سیمرغ، ضربات جبرانناپذیری را به بدنه سینمای کشور و در پارهای از اوقات به هنرمندان این عرصه وارد کرده زیرا به گفته کارشناسان سینمایی، جشنواره فیلم فجر علاوه بر اینکه کارناوالی تماشایی از سینمای ایران است، نقشه راه سال سینمایی و بهار آینده سینماست، که با کوچکترین اشتباه راهبرانِ منتخب، از مسیر درست و ریلگذاری اصلی خارج و دچار عقبگرد میشود.
متأسفانه در سالهای اخیر سیاستهای اجرایی گاهی بر مسیر فیلمسازی سینماگران در تمامی ژانرها و گونههای سینمایی اعم از فیلم کوتاه، مستند و بلند، تأثیرگذار بوده و در برخی از موارد به افت کیفی و کمی آثار تولید شده منجر و یا سببساز بیانگیزگی خالقان آثار شده است.
به نظر میرسد، علیرغم حسن نیت مسؤولان امر در برگزاری هر چه بهتر این رویداد مهم سینمایی که از سال ۱۳۶۱ تا به امروز با فراز و نشیبهای بسیار همراه بوده و محلی برای معرفی بهترینهای سینمای کشور به شمار میرفته، وجود قوانینی مشخص و مدون در قالب آییننامه و شیوهنامهای لازمالاجرا برای تعیین خط و مشی و چگونگی برگزاری این فستیوال ضروری است، که قطار هنر هفتم را بر ریل اصلی و در مسیر درست آن هدایت کند تا جشنواره فیلم فجر در بخش ملی و بینالمللی میعادگاه سمیرغداران و طالبان این بلورین مرغ اسطورهای باشد.
امید میرود، تدبیرِ بهار سی و ششم فجرِ سینما، گامی بلند باشد برای تثبیت رونق مادی و معنوی و سلامت سینما، رهیافتی قابل پیگیری برای متولیان، مسؤولان، تصمیمگیران و تصمیمسازان و حیاتی در شأن افسانه همیشه ماندگارِ سیمرغ.
و در پایان، فجر سینما به سانِ هدهد عطار، پیشقراول مخاطبان هنری ناب باشد تا کوه قاف، … تا خود را بیابند در پرواز سیمرغ بر فراز شانه پردهداران نقرهای… که پَرِ سیمرغ، ارزشش این است…
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.