رضا بندريان امروزه در عرصه كسب و كار بسياري از پروژههاي بزرگ خدمات مهندسي از طريق برگزاري مناقصه واگذار ميشوند. در مناقصات خدماتي مهندسي، قيمت معمولاً دومين فاكتوري است كه در پيشنهادات بعد از شايستگي فني مورد ارزيابي قرار ميگيرد و در مواردي كه قيمت پيشنهادي براساس سطح شايستگي فني تعديل ميگردد، اهميت قيمت افزايش […]
رضا بندريان
امروزه در عرصه كسب و كار بسياري از پروژههاي بزرگ خدمات مهندسي از طريق برگزاري مناقصه واگذار ميشوند. در مناقصات خدماتي مهندسي، قيمت معمولاً دومين فاكتوري است كه در پيشنهادات بعد از شايستگي فني مورد ارزيابي قرار ميگيرد و در مواردي كه قيمت پيشنهادي براساس سطح شايستگي فني تعديل ميگردد، اهميت قيمت افزايش مييابد و در كانون توجه قرار ميگيرد.
برآورد هزينه و زمان مورد نياز براي اجرا و تكميل پروژه يكي از حياتيترين و مشكلترين كارها در مديريت پروژههاي خدمات مهندسي به منظور حضور موفق در مناقصات ميباشد. باوجود اهميت مسايل فني و بازاريابي براي موفقيت در يك مناقصه، اگر مديريت فرايند حضور در مناقصه ضعيف باشد احتمال شكست در آن مناقصه بيشتر از موفقيت آن است.
در اين راستا سازمانهاي مناقصهگر در جهت تعديل و هماهنگ نمودن روند قيمتگذاري خود به منظور حضور موفق در مناقصات، تلاشهاي گستردهاي انجام دادهاند. واضح است كه نتيجهبخش بودن اين تلاشها نيازمند يك نظام مدون و منسجم براي قيمتگذاري مناقصهاي ميباشد. با استفاده از تجارب موجود در سازمانهاي مناقصهگر و تلفيق آن با روشها و تكنيكهاي علمي ميتوان مدلهاي سيستماتيك طراحي نمود و احتمال موفقيت در مناقصه را با ارايه قيمت مناسب بهينه نمود.
اغلب روشها و مدلهاي توسعهيافته براي قيمتگذاري مناقصهاي مبتني بر رويكرد هزينه مبنا ميباشند و در واقع هزينه را مبنايي براي قيمت درنظر ميگيرند. مباحث مطروحه در اين رويكرد پيرامون چگونگي تعيين و برآورد بهاي تمام شده، نوع هزينههايي كه بايد در محاسبه بهاي تمام شده درنظر گرفته شوند و تعيين ميزان سود ميباشند.
در بسياري از فعاليتها و پروژهها، برآورد هزينهها به علت ماهيت مبهم كار و يا پيچيده بودن آن، بهطور كامل و دقيق براي مناقصهگران امكانپذير نميباشد. بنابراين برآورد هزينهها نيازمند توانايي در ترسيم ابعاد مختلف كار و جزييات آن ميباشد تا براساس آن و سطح كيفي عملكرد خود و يا سطحي كيفي عملكرد مورد انتظار مناقصهگزار، اقدام به تخمين هزينه تمامشده پروژه كرد. به منظور محاسبه هزينه و زمان در يك پروژه خدمات مهندسي مدلهاي متعددي براي برآورد بهاي تمام شده بهوجود آمده است. به دليل وجود تنوع شديد در پروژههاي خدمات مهندسي، ايجاد مدلي كه برآورد دقيق از بهاي تمامشده پروژه را در اختيار مناقصهگران قرار دهد بسيار مشكل است. تعدد پروژههاي خدمات مهندسي و ناتواني در برآورد هزينههاي اجرا و تكميل آنها، حضور موفق در مناقصات را براي مناقصهگران با مشكل مواجه نموده بهگونهاي كه آنها بهطور مستمر نگراني خود را از ناتواني دربرآورد دقيق هزينهها ابراز ميكنند. لذا يكي از مهمترين موضوعاتي كه شركتهاي خدمات مهندسي به شدت دنبال ميكنند ايجاد مدلهاي مفيدي است كه منطبق بر چرخه عمر پروژه ميباشد و هزينه اجراي يك پروژه را به دقت برآورد كند. بر اين اساس به منظور معرفي و ارزيابي، در ادامه مروري بر روشهاي برآورد بهاي تمام شده پروژههاي خدمات مهندسي ميشود.
۱- تكنيكهاي برآورد بهاي تمام شده به منظور قيمتگذاري مناقصهاي
برآورد دقيق ميزان كار و فعاليت لازم براي تكميل يك پروژه خدمات مهندسي كار سادهاي نيست. ممكن است پروژه دربرگيرنده فعاليتهاي مبهم، غير متعارف و يا با فنآوريهاي جديد و يا نيازمند پرسنل خاص كه مهارتهاي آنها كمياب است، باشد. همه اينها به آن معنا ميباشد كه برآورد دقيق هزينه تكميل پروژه در مراحل نخستين كار(قبل از اجرا) دشوار و يا گاهي غير ممكن است. با اين حال مناقصهگران براي حضور در مناقصات نيازمند برآورد هزينهها و بهخصوص هزينه نيروي انساني ميباشند و براي اين منظور بايد از يكي از تكنيكهاي معرفي شده در جدول(۱)استفاده نمايند.
بهطور كلي ۳ عامل اصلي در تعيين كل هزينه يك پروژه خدمات مهندسي نقش دارد: هزينه نيروي انساني و آموزش، هزينه نرمافزار و سختافزار، هزينه مواد و ملزومات.
براي اغلب پروژههاي خدمات مهندسي عمدهترين هزينه، هزينه نيروي انساني است. ساير هزينهها نسبت به هزينه نيروي انساني بسيار ناچيز است. هزينه نيروي انساني تنها حقوق مهندسان و افراد درگير در پروژه يا فقط هزينههاي مستقيم آنها نيست بلكه هزينههاي سربار نيز جزو هزينه نيروي انساني محسوب ميشود كه برخي از آنها عبارتند از: هزينه نيروهاي ستادي (حسابدار، مدير، نظافتچي، تكنيسين و…)، هزينه گرمايش و روشنايي و…
تكنيكهاي ارايه شده در جدول فوق را ميتوان با رويكرد كل به جزء و جزء به كل بهكار برد. رويكرد كل به جزء از سطح پروژه با بررسي قابليتهاي كلي پروژه و نحوه اجرايي نمودن آنها شروع ميشود. برخلاف اين رويكرد، رويكرد جزء به كل از سطح اجراي پروژه شروع ميشود. در اين رويكرد پروژه به چند جزء تقسيم ميشود و فعاليت لازم براي تكميل هركدام برآورد ميشود. در نهايت با جمع كردن برآوردها، فعاليت لازم براي كل پروژه محاسبه ميشود. با توجه به شرايط پروژه و ميزان اطلاعات و جزييات موجود از آن، در هر شرايطي يكي از اين دو رويكرد بر ديگري ترجيح دارد و بهطور طبيعي معايب رويكرد كل به جزو مزاياي رويكرد ديگر است و برعكس.
همانطور كه در جدول(۱) مطرح شد ۵ تكنيك اصلي براي برآورد بهاي تمام شده پروژههاي خدمات مهندسي عبارتند از: قيمتي براي برنده شدن، قانون پاركينسون، قضاوت متخصصان، برآورد براساس مقايسه و مدلسازي الگوريتمي بهاي تمام شده كه ۳ تكنيك آخر جزء تكنيكهاي اصلي برآورد بهاي تمام شده پروژههاي خدمات مهندسي محسوب ميشوند. در ادامه مروري بر چگونگي كاركرد اين تكنيكها ميشود و روش مدلسازي الگوريتمي بهاي تمام شده بهطور تفصيلي مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار ميگيرد.
قيمتي براي برنده شدن
در اين روش تلاش ميشود براساس ارزيابي يا طرق ديگر ميزان بودجهاي كه مناقصهگزار براي اين پروژه درنظر گرفته است بهدست آيد. سپس براساس آن، مناقصهگر بهاي تمام شده پروژه را بگونهاي تنظيم ميكند كه با درنظر گرفتن سود مطلوب بتواند قيمت خود را در چارچوب بودجه مناقصهگزار قرار دهد و برنده مناقصه باشد.
۱-۲- قانون پاركينسون
در اين روش مناقصهگر حداكثر منابع موجود را كه ميتواند به پروژه اختصاص دهد به حساب هزينههاي پروژه منظور نموده و براساس آن به برآورد بهاي تمام شده پروژه اقدام مينمايد. در واقع در اين شيوه بهاي تمام شده پروژه به ميزان منابع در دسترس افزايش مييابد. يعني مناقصهگر كليه منابع و امكانات آزاد خود را به اجراي پروژه اختصاص ميدهد و هزينههاي آنها را در بهاي تمام شده پروژه احتساب ميكند.
۱-۳- روش قضاوت متخصصان
قضاوت متخصصان كه رايجترين شيوه براي محاسبه بهاي تمام شده پروژه ميباشد بر تجربه جمعي يك تيم از افراد متخصص استوار است. مديران ارشد در شركتهاي مناقصهگر عمدتاً به روش قضاوت متخصصان اعتماد ميكنند چون برآوردها به سادگي و بدون استفاده از ابزارها يا تكنيكهاي پيچيده بهدست ميآيند. از مشكلات اين روش اين است كه صحت و دقت برآورد بهاي تمام شده به شدت وابسته به ميزان تخصص و خبرگي متخصصان ميباشد. يكي ديگر از مشكلات اين روش آن است كه برآوردهاي حاصل از روش قضاوت متخصصان معمولاً خيلي كمتر از ميزان واقعي هستند. اين امر دلايل مختلفي دارد كه از ميان آنها ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
*وجود يك خوشبيني بيش از حد در هنگام برآورد در شرايط عدمقطعيت زياد.
*تلاش براي كسب يك پروژه از رقبا و در نتيجه ناديده گرفتن هزينههاي واقعبينانه پروژه.
*در شرايطي كه برآوردها هزينه بالايي را نشان ميدهند، تلاشها صرف بهبود كيفي پروژه تحويل شده به مشتري ميگردد.
*ناديده انگاشتن تأثير انتظارات مشتري نسبت به هزينه و فعاليتهاي لازم براي اتمام پروژه (درنظر گرفتن ملاحظات مشتري.)
۱-۴- روش برآورد براساس مقايسه
روش برآورد براساس مقايسه را ميتوان بهطور مختصر اينگونه توضيح داد كه اين روش ۳ مرحله دارد:
۱- مرحله اول مشخصات پروژهاي كه قرار است برآورد شود را براساس مشخصات عمومي حاصل از اطلاعات تاريخي مجموعهاي از پروژههاي تكميل شده قبلي بهدست ميآورند.
۲- در مرحله دوم يك يا يك چند پروژه مشابه از ميان آن مجموعه با توجه به معيارهاي تشابه كه قبلاً تعريف شدهاند، انتخاب ميشوند.
۳- در مرحله نهايي، هزينه پروژههاي همسايه يا تمثيل؛ تجزيه، تركيب و در نهايت باهم تلفيق ميشوند تا برآورد هزينه پروژه موردنظر را شكل دهند (معمولاً به شكل ميانگين موزون يا ميانگين ساده با حذف موارد تكراري و صرفهجوييهاي ناشي از سينرجي. برخي مطالعات نشان دادهاند كه نتايج اين روش با روشهاي رگرسيوني قابل مقايسه و حتي در بعضي مواقع بهتر از آنها هستند. روش برآورد براساس مقايسه در مقايسه با مدلهاي متداول آماري دو مزيت دارد: اين روش عاري از فرض توزيع نرمال دادههاي موجود ميباشد و به راحتي با همه انواع دادهها (كمي و كيفي) قابل استفاده است. اما اين مزيتها مسبب بروز مشكلاتي در زمينه ابعاد تئوري روش و بهخصوص تعيين خطاي برآورد ميشوند.
۱-۱- مدلسازي الگوريتمي بهاي تمام شده
اين شيوه از يك فرمول رياضي براي پيشبيني هزينه پروژه، از طريق برآورد اندازه و تعداد پرسنل متخصص لازم و ساير عوامل استفاده ميكند. يك مدل الگوريتمي از طريق بررسي و تحليل هزينهها و مشخصات پروژههاي تكميل شده به منظور يافتن يك فرمول كه با اطلاعات واقعي بهترين تناسب را داشته باشد، بهدست ميآيد.
مدلسازي الگوريتمي اصولاً براي برآورد بهاي تمام شده پروژهها استفاده ميشود اما «بوهم» كاربرهاي ديگري هم براي آن تعريف كرده است. مواردي از قبيل برآورد براي سرمايهگذاري در شركتهاي خدمات مهندسي، برآورد استراتژيهاي مختلف براي ارزيابي ريسك و برآورد براي تصميمگيري آگاهانه در مورد برونسپاري، توسعه مجدد و استفاده مجدد.
بررسي مطالعات و تحقيقات انجام شده در زمينه برآورد بهاي تمام شده پروژههاي خدمات مهندسي در سالهاي ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۴ نشان ميدهد كه رايجترين موضوع اين تحقيقات معرفي و ارزيابي مدلهاي الگوريتمي برآورد بهاي تمام شده بوده است. اين بررسي نشان ميدهد كه اكثر مقالات به بررسي مدلهاي برآورد از نقطه نظر فني پرداختهاند. همچنين اين تحقيقات حاكي از آن است كه مقالات ارايه شده غالباً به مطالعه رويكردهاي برآورد مبتني بر رگرسيون پرداختهاند.
سهم عمده تحقيقات برآورد بهاي تمام شده پروژههاي خدمات مهندسي بر مدلسازي الگوريتمي بهاي تمام شده (يا همان مدلهاي پارامتري) متمركز شده است. اين مدلها تا حدودي به محدوده كاربرد (اجرا) وابسته هستند و با توجه به فنآوري مورد استفاده در اجرا متفاوت هستند. بنابراين هيچ مدلي نميتواند براي همه شرايط مناسب باشد. اين مدلها برآورد هزينه را براساس دادههاي ورودي واقعي انجام ميدهند. حتي درصورت استفاده از عبارات و واژههاي زباني مثل كم، زياد يا خيلي زياد در مدل، اين واژهها به مقادير عددي از پيش تعيين شدهاي مرتبط هستند كه از طريق تجزيه و تحليل اطلاعات تاريخي بهدست آمدهاند. به هرحال، محركهاي هزينه كه معمولاً به عنوان دادههاي ورودي مدلهاي پارامتري استفاده ميشوند ذاتاً مشكل عدموقت دارند كه اين امر ناشي از دلايل متعددي از جمله بيان آنها در غالب واژههاي زباني است. اين بدان علت است كه برخي از اطلاعات مهم پروژه در مراحل اوليه كار بسيار مبهم و ناقص هستند.
براي برطرف نمودن اين مشكل با توجه به قابليت منطق فازي براي مواجهه با موقعيتهاي ابهامآميز و گنگ از اين طريق بهره گرفته شده است. در اين راستا از تعريف قوانين شرطي فازي استفاده گرديده است.
مدلهاي مبتني بر منطق فازي براي كار با اينگونه اطلاعات دقيقتر هستند چراكه عدمقطعيت حاكم بر اين شرايط از نوع امكاني است نه احتمالي. امكاني بودن عدمقطعيت با مجموعههاي فازي سازگاري دارد و بنابراين استفاده از مجموعههاي فازي (با بهكارگيري اعداد فازي) براي استخراج قوانين سنخيت دارد. اين مدلهاي فازي بر يك مجموعه دانش ضمني استوار هستند. اين دانش بهصورت شفاهي است كه در قالب دستورهاي اگر… آنگاه گنجانده شدهاند. اين قوانين را افراد خبره با توجه به شايستگيها و توانمنديهاي ذهني خود
تعريف مينمايند.
مدلهاي الگوريتمي توسعهيافته داراي مشكلات بنيادي مشابهي هستند كه برخي از آنها عبارتند از:
۱- برآورد اندازه پروژه در مراحل اوليه پروژه اغلب كار مشكلي است.
۲- برآورد فاكتورهاي تعديلكننده مدلها بسيار ذهني هستند و اغلب برآورد دو نفر باهم تفاوت دارد كه به علت زمينه كاري و ميزان تجربه آنها در كار ميباشد.
مبناي اصلي بسياري از مدلهاي الگوريتمي برآورد بهاي تمام شده پروژه، اندازه پروژه ميباشد و بيشتر آنها از تعداد نفر ساعت به عنوان واحد اصلي اندازهگيري پروژه استفاده ميكنند.
همچنين برآورد اندازه پروژه ميتواند به روش مقايسه با پروژههاي تكميل شده ديگر، برآورد به وسيله تبديل Function Point به تعداد زير پروژهها، برآورد براساس رتبهبندي اجزای پروژه و استفاده از يك مرجع معتبر براي تعيين اندازه اجزا و يا ميتواند از طريق قضاوت تخصصي و تجربي مهندسين طرح و اجرا باشد. برآورد دقيق اندازه پروژه در مراحل اوليه پروژه (قبل از طراحي و اجرا) بسيار مشكل است زيرا اندازه پروژه به تصميماتي بستگي دارد كه در مراحل اوليه، اين تصميمات هنوز اتخاذ نشدهاند و اغلب اين تصميمات بهصورت متوالي بايد اتخاذ شوند و هر تصميم بر مجموعهاي از فعاليتهاي آتي تأثيرگذار است. در هر صورت در بسياري از فعاليتها و پروژهها، برآورد اندازه پروژه و هزينههاي آن به علت ماهيت مبهم كار و يا پيچيده بودن آن، بهطور كامل و دقيق براي مناقصهگران امكانپذير نميباشد و برآورد اندازه پروژه نيازمند توانايي در ترسيم ابعاد مختلف كار و جزييات آن ميباشد تا براساس آن و سطح كيفي عملكرد خود و يا سطح كيفي عملكرد مورد انتظار مناقصهگزار اقدام به تخمين هزينه تمام شده پروژه گردد. راهحل ارايه شده براي برطرف كردن اين مشكل استفاده از برآورد فاصلهاي است. دقت برآوردهاي يك الگوريتم برآورد بهاي تمام شده پروژه به ميزان اطلاعات در دسترس از پروژه بستگي دارد. با آغاز و پيشرفت فرايند اجراي پروژه، اطلاعات بيشتري از پروژه بهدست ميآيد كه باعث ميشود برآوردهاي پروژه به واقعيت نزديك شده و دقيقتر انجام شود. اگر برآورد اوليه از ميزان فعاليت لازم براي پروژه x نفر ساعت باشد، مقدار واقعي ميزان فعاليت در يك دامنه حد اقل و حد اكثري بين ۲۵/۰x و ۴x قرار دارد. اين فاصله با پيشرفت اجراي پروژه، همانطور كه در شكل يك نشان داده شده، كمتر ميشود.
۱- تعيين اندازه پروژه به منظور محاسبه بهاي تمام شده
يكي از مسايل مهم در برآورد بهاي تمام شده پروژه در روشهاي الگوريتمي، پيشبيني اندازه پروژه است. چون هزينه و كيفيت پروژه بهطور ذاتي به اين عامل بستگي دارد.
تعداد نفرساعت، واحد اصلي اندازهگيري پروژه در خيلي از مدلهاي الگوريتي ميباشد. تعريف يك نفر ساعت بهخاطر وجود تفاوتهاي مفهومي بين سطح تخصصي كار اجرا شده، كار پيچيدهاي است. هدف، تعيين ميزان كار تخصصي انجام شده براي تكميل پروژه است اما مشكل از آنجا شروع ميشود كه بخواهيم معيار ثابتي براي تمام سطوح كار تخصصي تعريف شود. مشكل ديگري كه در استفاده از اين روش وجود دارد اين است كه برآورد دقيق اندازه كار تخصصي در مراحل اوليه پروژه بسيار مشكل است زيرا اندازه كار تخصصي به تصميماتي كه براي طراحي پروژه مربوط ميشود بستگي دارد كه در مراحل اوليه، اين تصميمات هنوز اتخاذ نشدهاند.
در اوايل بهكارگيري مدلهاي الگوريتمي براي برآورد بهاي تمام شده پروژه، ميزان نفر ساعت مقبولترين شيوه اندازهگيري پروژه بود. اما اين روش مشكلات متعددي داشت. اين معيار به راحتي قابل پيشبيني نبوده و به سبك و فنآوري اجراي هر شركت بستگي دارد. يك روش قابل اعتمادتر براي تعيين اندازه پروژه Function Points است. تحليل Function Points شيوهاي براي تفكيك پروژهها به اجزاي كوچكتر به منظور تسهيل در درك و بررسي آنها است. انسان براي حل مسايل، آنها را به اجزاي كوچكتر و قابل فهم ميشكند. مسايلي كه در نگاه اول بسيار مشكل به نظر ميآيند وقتي كه به اجزا خود شكسته شده و طبقهبندي ميشوند، بسيار سهل و آسان هستند.
Function Points يك واحد اندازهگيري ترتيبي مثل كيلومتر، ساعت و امثال آنها ميباشد. اين روش، پروژه را از طريق تفكيك به اجزايي كه براساس طراحي منطقي براي مناقصهگزار ارزشمند است، اندازهگيري ميكند. روش Function Points تعداد قابليتهاي پروژه را از ديدگاه مناقصهگزار شمارش ميكند. براي اين كار ابتدا اجزاي(يا فرايندهاي)قابل تشخيص پروژه توسط مناقصهگزار۳۴ شناسايي و به وسيله چند ضريب پيچيدگي تعديل شده و باهم جمع ميشوند. چون انتخاب قابليتها از منظر مناقصهگزار صورت ميگيرد، نتايج حاصل ضمن اينكه براي مناقصهگزار قابل قبول ميباشد از جزييات فني نيز مستقل است.
۲- مشكلات مدلهاي الگوريتمي موجود
اينكه آيا مدلهاي الگوريتمي موجود براي استفاده در حيطه وسيعي از پروژههاي معتبر هستند يا نه جاي سؤال است؟ كمرر۳۵در مطالعه مستقلي كه انجام داد به اين نتيجه رسيدكه در مواردي اختلاف بين مقادير پيشبيني شده و مقادير واقعي به بيش از ۶۰۰ درصد ميرسد. دلايل اين امر ميتواند يكي از موارد زير باشد:
*ساختار مدلها
*پيچيدگي پروژهها
*برآورد اندازه پروژه.
در ادامه به تفصيل به هريك از اين موارد پرداخته ميشود.
۳- ساختار مدلها
اگرچه اكثر محققان و متخصصان با اين موضوع موافقند كه اندازه پروژه اصليترين عامل تعيينكننده ميزان فعاليت لازم براي تكميل پروژه است؛ اما رابطه بين اندازه و ميزان فعاليت به روشني مشخص نيست. بيشتر مدلها ميزان فعاليت را بر حسب اندازه تعيين ميكنند و براي نشان دادن اين موضوع كه پروژههاي بزرگتر فعاليت بيشتري لازم دارند، اندازه را توان ميرسانند ((Effort-Size b). اين موضوع بهطور تجربي تأييد شده اما شواهد اندكي براي تأييد علمي آن وجود دارد.
غالب مدلها تحت شرايطي كه در آن ايجاد شدهاند خوب عمل ميكنند اما هنگامي كه براي ساير شرايط تعميم داده ميشوند ضعيف هستند. مدلهايي كه برپايه مجموعه اطلاعات محدودي استوارند بيشتر به ويژگيهاي خاص آن مجموعه متمايل هستند. اين موضوع باعث افزايش دقت مدل در پروژههاي مشابه ميشود اما دامنه كاربرد مدل را محدود ميكند.
۳-۱- پيچيدگي مدلها
شرايط خاصي كه در هر سازمان وجود دارد در ميزان بهرهوري آن مؤثراست. اكثر مدلها عامل تعديلي دارند كه اين تفاوتها را به حساب ميآورند. كاربران اين مدلها (تخمينگران) براي لحاظ كردن تفاوت بين پروژه خود با مجموعه اطلاعاتي كه مدل براساس آنها شكل گرفته، به اين عامل تعديل اطمينان ميكند اما اينگونه تعديلها معمولاً كافي نيستند. كمرر اظهار ميكند كه استفاده از محركهاي هزينه هميشه باعث بهبود دقت برآورد نميشود. مدلها فرض ميكنند كه اين محركهاي هزينه از هم مستقلند اما در عمل واقعاً اينطور نيست. خيلي از اين عوامل بر يكديگر اثر ميگذارند و اين باعث ميشود كه روي برخي ويژگيها تأكيد بيشتري داشته باشيم. از طرف ديگر اين محركهاي هزينه به شدت ذهني هستند. به علاوه محاسبات عامل تعديل معمولاً بسيار پيچيده است. برخي از مدلها نيز روي عامل فنآوري بسيار حساساند، اما اين عامل به راحتي محاسبه نميشود.
۳-۲- برآورد اندازه پروژه
بيشتر مدلها، برآوردي از اندازه پروژه را براي محاسبات خود لازم دارند. با اين حال، برآورد اندازه پروژه در آغاز آن مشكل است. خيلي از مدلها از تعداد نفر ساعت براي تعيين اندازه پروژه استفاده ميكنند كه در مراحل اوليه كار، قبل از طراحي، تعيين آن دشوار است هرچند كه ميتوان براي اين منظور از روش Function Points استفاده كرد اما اين روش نيز بسيار ذهني است.
برآوردهاي اندازه پروژه ممكن است بسيار نادقيق باشند. براي حصول اطمينان از انجام دقيق پيشبيني اندازه، بايد روشهاي برآورد و مجموعه دادههاي موجود باهم سازگار باشند. اگر روشي كه براي برآورد اندازه پروژه مورد استفاده قرار ميگيرد با روشي كه در عمل پروژه اجرا ميشود يكسان نباشند مدل به نتايج دقيقي دست نخواهد يافت.
۴- برآورد زمان تكميل پروژه
مناقصهگران همانطور كه ميزان فعاليت لازم براي تكميل پروژه و هزينه كل پروژه را برآورد ميكند به مقدار زمان لازم براي اجراي پروژه هم نياز دارند. مدت زمان لازم براي تكميل پروژه جدول زمانبندي پروژه خوانده ميشود. سازمانها خواستار آن هستند كه زمانبندي پروژه را كاهش دهند تا بتوانند بهرهوري خود را افزايش و منافع بيشتري حاصل نمايند. برخي از مناقصهگران ترجيح ميدهند براي برآورد زمان تكميل پروژه به جاي استفاده از برآورد نقطهاي از برآورد فاصلهاي استفاده كنند. براي اين منظور وقتي كه مقدار فعاليت از طريق يكي از روشهاي مطرح شده برآورد شد با درنظر گرفتن ميزان منابع (شامل انساني و…) موجود و توالي اجراي فعاليتها اقدام به برآورد زمان اجراي پروژه ميشود. سپس براساس مقادير جدول ذيل و مرحلهاي كه برآورد زمان پروژه در آن صورت ميگيرد مقادير خوشبينانه و بدبينانه زمان تكميل پروژه بهدست ميآيد.
جمعبندي و ملاحظات
تكنيكهاي مختلفي براي برآورد بهاي تمام شده پروژههاي خدمات مهندسي وجود دراد كه هريك از آنها نقاط قوت و ضعف خاص خود را دارند. هريك از اين مدلها نياز به اطلاعات مختلفي در مورد پروژه دارند لذا اگر اطلاعات مورد نياز مدل دقيق نباشد برآورد حاصل درست نخواهد بود. بنابراين براي پروژههاي بزرگ بايد از چند تكنيك برآورد استفاده كرد و نتايج را مقايسه نمود. اگر اين برآوردها تفاوت فاحشي داشته باشند احتمالاً اطلاعات موجود در مورد پروژه و فرايند اجراي آن براي برآورد كافي نيست. با اين حال در بسياري از موارد برآورد هزينه ميبايست از روي اطلاعات ناقص ناشي از نيازمنديهاي مناقصهگزار تهيه شود. اين بدان معناست كه برآوردكننده، اطلاعات ناچيزي در مورد كاري كه بايد انجام بشود دارد.
ارايه مدلهاي مختلف براي برآورد بهاي تمام شده پروژههاي خدمات مهندسي، با اين حال هيچ مدلي نتوانسته است بهطور مداوم و در همه شرايط برآوردهاي دقيقي ارايه كند. اين بدان علت است كه برخي از اطلاعات مهم پروژه در مراحل اوليه كار بسيار مبهم و ناقص هستند. هرچه پروژههاي خدمات مهندسي پيچيدهتر شوند برآورد بهاي تمام شده آنها با مدلهاي متداول كنوني مشكلتر و بيدقتتر ميشود. اما مدلهاي مبتني بر منطق فازي براي كار با اينگونه اطلاعات دقيقتر هستند چراكه نتايج دقيقتري را حاصل ميكند.
از اين نكته نبايد غافل شد كه هيچ برآوردي بدون خطا نيست و همواره درصدي از خطا وجود دارد. البته ميتوان از طريق تنظيم مدل با استفاده از دادههاي حاصل از فعاليت يك شركت و تحليل آماري آنها، برآوردهاي بهتري براي پروژههاي آن شركت بهدستآورد كه اين موضوع نيازمند تحقيق و بررسي ميباشد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.