آخر هفته با زلزلهزدگان مسعود طاهری وقتی میآید جز ویرانی و مرگ سوغاتی به همراه ندارد. در قتل عامش تفکیکی وجود ندارد و زن و مرد و پیر و جوان را با خود میبرد. زلزله پدیدهای است که اگر در بسیاری از کشورهای دنیا همچون ژاپن یک قلقلک سخت خوانده میشود، اما برای ما همچنان […]
آخر هفته با زلزلهزدگان
مسعود طاهری
وقتی میآید جز ویرانی و مرگ سوغاتی به همراه ندارد. در قتل عامش تفکیکی وجود ندارد و زن و مرد و پیر و جوان را با خود میبرد.
زلزله پدیدهای است که اگر در بسیاری از کشورهای دنیا همچون ژاپن یک قلقلک سخت خوانده میشود، اما برای ما همچنان کابوسی است که جز ویرانی خانواده، شهر، آبادی، ده و کشتار دهها نفر چیزی نیست!
مثل زلزله منجیل، مثل زلزله، بویین زهرا و مثل زلزله بم چند صباحی درگیرش میشویم و بعد از چند ماه کلاً فراموششان میکنیم. فراموش میکنیم رنج مادری را که فرزند مردهاش را در بغل گرفته، فراموش میکنیم رنج پدری را که با دست خالی زمین خانه ویرانشدهاش را به هوای پیدا کردن فرزندش زیر و رو میکند، فراموش میکنیم مصائب کودکانی را که پدر یا مادرشان را در بیرحمترین خشم طبیعت از دست دادهاند و خلاصه فراموش میکنیم که از حالا کاری برای فردا کنیم.
هر وقت زلزله میآید ناخودآگاهمان سمت پایتخت هم میآید. جایی که ۱۶ میلیون نفر همچون یک کشور در محیطی کوچک گرد هم آمدهاند و روزگار میگذرانند. بیایید کمی به عقبتر برگردیم. به حادثه فروریختن ساختمان پلاسکو. جایی که برای آواربرداری تنها یک ساختمان ماهها زمان صرف شد و تنها برای آواربرداریاش با اینکه میدانستیم در حال فرو ریختن است، دهها آتشنشان از دست دادیم! حال شما فکر کنید وقتی برای یک ساختمان با این همه تجهیزات هم نتوانستیم عملکرد قابل قبولی داشته باشیم، با زلزلهای ویرانگر در پایتخت چه میکنیم؟ خصوصاً اینکه در زمانی زندگی میکنیم که زمینشناسانش سالها است خبر از موعد زلزله میدهند و بنا بر اسناد تاریخی هر ۱۵۰ سال یک بار دچار دگردیسی کلی شده است!
زلزله کرمانشاه و زلزلههایی که از نظر گذراندهایم به خوبی به ما نشان میدهد که چقدر دچار ضعف هستیم، نشان داد که اگر ساختمان میسازیم چقدر بد میسازیم، اگر مصالح استفاده میکنیم، چقدر بیکیفیت هستند و خلاصه همیشه طوری رفتار کردهایم که انگار جان انسان ارزشی برایمان ندارد! جان انسانی که یک بار به دنیا میآید!!
الان هم همه دنبال مقصر هستند، آنکه فکر میکند نگاهش آسمانی است، زلزله را پیامد گناه میخواند، آنکه با علم سر و کار دارد، زلزله را جا به جا شدن لایههای زیرین زمین و به اصطلاح لایه اوراسیایی میداند و آنکه گوشش نه به علم و نه به لفاظهگوییهای دگراندیشان شنوا است، زلزله را قسمت میداند.
جای این حرفها باید به فکر چاره بود، از حالا باید الگوبرداری کرد. مثلاً از کشوری همچون ژاپن که سالیانه چندین زلزله ۸ ریشتری را تجربه میکند اما تنها چندین مجروح روی دستش میماند. از حالا باید به فکر این باشیم وقتی در کشوری با این هجمه از زلزله قرار داریم باید در هر استان تشکیلاتی منسجم داشته باشیم تا مردمش در روز سوم زلزله و سرمای صفر درجه و بدتر از همه در نزدیکی قتلگاه خانوادگیشان تا صبح نلرزند!
در آخر باید به این فکر کنیم که جای رفتن به تعطیلات آخر هفته(شمال) میشود صندوق عقب ماشین را پر کرد و با کمک به سمت هموطنان رفت و هم در غمشان شریک شد و هم کمک حالشان شد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.