سرآمد همه … و اما بعد !

سرآمد همه … و اما بعد !      قبل از هر چیز باید به عرض برسانم که بزرگی فرموده‌اند «هنر نیز از ایرانیان است و بس» و ما ملت همیشه در صحنه، در سده‌های اخیر به این جمع‌بندی رسیدیم که «هنر نزد ایرانیان است و بس» همان‌طور که مشاهده می‌فرمایید، این طور ملتی هستیم؛ جوری […]

سرآمد همه … و اما بعد !

     قبل از هر چیز باید به عرض برسانم که بزرگی فرموده‌اند «هنر نیز از ایرانیان است و بس» و ما ملت همیشه در صحنه، در سده‌های اخیر به این جمع‌بندی رسیدیم که «هنر نزد ایرانیان است و بس» همان‌طور که مشاهده می‌فرمایید، این طور ملتی هستیم؛ جوری سر و ته شعر را به دلخواه مبارک! جمع‌وجور می‌کنیم که کم‌کم امر بر خودمان هم مشتبه می‌شود! البته این‌که ما ایرانی جماعت، در هوش و فراست و صداقت و مهمان‌نوازی و مدیریت و فرهنگ و اصالت و تاریخ و کلی چیز دیگر، سرآمد همه کشور‌ها و دوران‌ها و کهکشان‌ها هستیم. اصلاً و ابداً سخن گزافه‌ای نیست و صد البته خیلی هم محل اشکال نیست، این هم یک نوع اعتمادبه‌نفس هست، حالا این خارجی‌های بد دل و حسود، دست به دامان دانشمندان و علمای روانشناسی خود شده‌اند تا اسم این عزت‌نفس نازنین را توهم و تخیل بگذارند، مشکل خودشان است و ما را حرجی از آن نیست!

    حال با این اوصاف، برای آن‌که حرفی باقی نماند، دلمان غنج رفته است که این الکترونیک و رایانه را هم بومی‌سازی کنیم، یعنی آنقدر در این فنون و استفاده از آن جلو برویم که مثل بقیه چیز‌ها بشویم سرآمد همه دوران‌ها!

مثالش هم همین کشور و دولت الکترونیک، یعنی در عرض چند سال آنقدر الکترونیکی شده‌ایم که کم مانده است فاز و نولمان اتصالی کند و نورانی شویم! کلی چیز الکترونیکی شده و قرار است بقیه چیز‌ها هم الکترونیکی و رایانه‌ای شود. یعنی همه بسیج شده‌اند که چیزی یا حتی کسی از قلم نیفتد!

اکثر ادارات و سازمان‌ها در سایت‌های خود تلفن تماس را حذف کرده‌اند و فقط می‌توانی پیامی بنویسی و مخاطب را انتخاب کنی و بفرستی، یک کد پیگیری هم می‌دهند تا هر چند وقت یکبار پیگیری کنی که حوصله‌ات سر نرود.

اگر هم تلفنی داده باشند، زنگ که می‌زنی، یک صدایی از شما بابت تماس تشکر می‌کند و می‌گوید هرچه میخواهد دل تنگت بگو، ما رسیدگی می‌کنیم! سیستم پیامکی و کانال‌های پیام‌رسان هم یکطرفه است که شاعر فرموده:

گوش تو دو دادند و زبان تو هیچ، یعنی دو بشنو و هیچ مگو!

اندر احوالات بی‌بدیل بودنمان، این است که علاوه بر همه خوبی‌هایی که داریم، اکثر قریب به اتفاق، در علوم روانشناسی، جامعه‌شناسی، برنامه‌ریزی، مدیریت، راه و شهرسازی، ترافیک، امور حقوقی و جزایی و خیلی چیزهای دیگر حرف‌های زیادی برای گفتن داریم و دکترای افتخاری این علوم را که خودمان و یا اطرافیان به ما داده‌اند را قاب کرده‌ایم و بر دیوار ذهن و دلمان چسبانده‌ایم!

     خیلی هم فرقی نمی‌کند، هر موضوعی که باشد در آن صاحب‌نظر و پیشرو هستیم، البته برای آن‌که در کار‌ها خللی وارد نشود، همواره سعی می‌کنیم، نقد و تحلیل و آسیب‌شناسی و خرده‌گیری و این امور را ما بر عهده بگیریم و موارد اجرایی و عملیاتی را دیگران به انجام رسانند! حتی از ارایه پیشنهاد و روش‌های بهینه هم صرف‌نظر می‌کنیم تا همیشه راه برای نقد و غر زدن باز باشد و همچنین تداخلی در کار‌ها به وجود نیاید!

با عقل نیم‌بند هوشنگ خانی ما، اگر وضع به همین منوال پیش برود، به زودی در بسیاری از کار‌ها و مشاغل شاهد ریزش نیرو هستیم و عملاً نیروی کار کیمیا می‌شود، زیرا که شاهد هجوم شرکت‌ها و سازمان‌های دولتی و غیردولتی کشور‌های دیگر برای استفاده از توان مباشری ملت همه چیز دان ما می‌شوند و نه این‌که مشکل بیکاری به‌طور کامل حل می‌شود بلکه با معضل پر کاری روبه‌رو می‌شویم و انجام بسیاری از مشاغل، معطل نیروی کار می‌ماند و به احتمال قریب به یقین، دولت مجبور می‌شود برای رفع معضل کاهش نیروی کار، تدبیری اندیشیده و لاجرم از دیگر کشور‌ها متخصص و کارمند و کارگر و حتی مدیر جذب نماید!

 هوشنگ خان