خطری به نام گزافهگوییهای هستهای ترامپ! تابستان ۲۰۱۲، کنث والتز، نظریهپرداز روابط بینالملل، مقالهای با عنوان «چرا ایران باید به بمب هستهای برسد» منتشر کرد، و در آن اینطور استدلال کرد که ایران هستهای، وزنه ترازوی قدرت اسرائیل بوده و باعث ایجاد تعادل در قدرتهای خاورمیانه خواهد شد. در اواخر همان سال، والتز اینطور نوشت […]
خطری به نام گزافهگوییهای هستهای ترامپ!
تابستان ۲۰۱۲، کنث والتز، نظریهپرداز روابط بینالملل، مقالهای با عنوان «چرا ایران باید به بمب هستهای برسد» منتشر کرد، و در آن اینطور استدلال کرد که ایران هستهای، وزنه ترازوی قدرت اسرائیل بوده و باعث ایجاد تعادل در قدرتهای خاورمیانه خواهد شد. در اواخر همان سال، والتز اینطور نوشت که بعید است استراتژی ترکیب کردن تحریم و دیپلماسی، ایران را از توسعه ظرفیت هستهای خود باز دارد و «بدون استفاده از نیروی نظامی، نمیتوان تصور کرد چه طور میتوان جلوی ایران را در دستیابی به سلاحهای اتمی گرفت.»
استدلال والتز در دو مورد اشتباه بود. اول اینکه وی متوجه نبود رسیدن به سلاحهای اتمی تا چه حد میتواند خطرآفرین و ویرانگر باشد و دوم اینکه والتز در پیشبینی موفقیت مذاکرات هستهای ایران، گروه ۵+۱ و اتحادیه اروپا موفق نبود.
برجام یک توافقنامه چند جانبه است. اما علیرغم این مسأله (و بعضاً شاید دقیقاً به همین دلیل چند جانبه بودن و اینکه آمریکا چندجانبه بودن را به هیچ صورتی قبول ندارد)، دونالدترامپ، آن را «احمقانهترین توافقنامه تاریخ» نامید. تحلیلگران بیشماری از جمله استفانوالت از دانشگاه هاروارد، بهطور کامل بیاساس بودن این ادعا را نشان دادند، اما هیچ کدام باعث نشد تا در ماه اکتبر ترامپ برجام را بار دیگر تأیید کند.
این حرکت ترامپ، تصمیمگیری در خصوص اعمال دوباره تحریمهای هستهای علیه ایران و تخطی از توافقنامه را بر دوش کنگره گذاشت. اما حتی اگر کنگره در این راستا اقدامی انجام ندهد نیز، لفاظیهای ضد ایران ترامپ، برجام را تحت فشار قرارداده و آن را آسیبپذیر کرده است.
لغو برجام باعث ایجاد خطراتی بزرگ در خاورمیانه و دنیا خواهد شد. از سر گرفتن دوباره برنامه هستهای ایران، ابعاد نگرانکنندهای به رقابت استراتژیک ایران با عربستان سعودی خواهد افزود. جنگ سرد بین ایران و عربستان، هماکنون در حال شدت گرفتن است.
در زمینه گسترش تسلیحات هستهای، سیاست خارجی ترامپ، تحریککننده است و انگیزههای جدیدی به کشورها برای دستیابی به سلاح اتمی میدهد. به عنوان مثال، حمله سال ۲۰۰۳ تحت رهبری آمریکا به عراق به بهانه در اختیار داشتن سلاحهای کشتار جمعی از سوی صدامحسین بود که بعدها مشخص شد، وی چنین سلاحهایی نداشته است. زمانی که حکومت او سرنگون شد، دو محور شرارت دیگر جهان به قول جورجبوش، یعنی ایران و کرهشمالی به این نتیجه رسیدند که نداشتن سلاحهای هستهای، صدام را در برابر حمله آمریکا آسیبپذیر کرده بود. این تفکر در سال ۲۰۱۱، با سرنگونی معمر قذافی، رهبر لیبی، که ۸ سال پیش، از برنامه هستهای خود چشمپوشی کرده بود، تقویت شد.
البته بین کرهشمالی و ایران اختلاف قابل توجهی وجود دارد. واضحترین آن این است که برنامه هستهای ایران آغاز نشده، اما کرهشمالی برخلاف ایران از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای عقبنشینی کرده و اکنون حدود ۶۰ کلاهک هستهای دارد و در حال دستیابی موشکهای بالستیک قارهپیما با قابلیت حمل کلاهک است که قادر است تا خاک آمریکا پیشروی کند. بهطور خلاصه، درگیری نظامی با کرهشمالی سبب بروز خطرات جهانی خواهد شد.
اما اگر قرار باشد، به دیپلماسی فرصتی برای عرض اندام داده شود، ترامپ باید خطابهها و موضعگیریهای کنایهآمیز خود را کنار بگذارد و با شی.جین.پینگ همکاری سازنده داشته باشد. وی که به تازگی در نوزدهمین کنگره ملی حزب کمونیست چین، قدرت خود را تحکیم کرده است، احتمالاً برای کمک به حل درگیریهای بینالمللی و به ویژه مسایلی که مستقیماً به کشورش مربوط باشد، پیشقدم خواهد شد. یک رهبر خوب، باید بتواند زمانی که شرایط اقتضا کند، با متحدش رویارویی کرده و به سوی رقیبش دست همکاری دراز کند.
یافتن یک استراتژی مناسب برای محدود کردن کرهشمالی، تنها راه برای اطمینان یافتن از عدم پیوستن کرهجنوبی و ژاپن به کشورهای دارای سلاح هستهای، برای رویارویی با کرهشمالی است. به اعتقاد والتز، سلاحهای هستهای تمایل به گسترش دارند. اما این بدان معنا نیست که ما باید در قبال این گسترش ساکت بنشینیم و حتی پیامدهای بالقوه فاجعهانگیز آن را کوچکنمایی کنیم. امنیت بینالمللی وابسته به اقدامات دیپلماتیک موفق از جمله برجام دارد. تنها از این طریق میتوان از تسری آن جلوگیری کرد و یک بار برای همیشه، به مارپیچهای خطرناک ستیز و قطبی شدت سیاسی، پایان داد.
نویسنده: خاویر سولانو
منبع: سایت دیپلماسی
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.