اقبال شاكري – فرزاد جلائي چكيده از جمله ضروريترين دانشها براي اجراي موفقيتآميز پروژهها توجه به دانش مديريت پروژه است. به نظر ميرسد ساختار موجود شركتهاي دولتي در بخش مخابرات سيار با شرح وظايف متداول داراي سرعت و انعطافپذيري لازم در هدايت اجرايي و Roll-out نهايي پروژههاي توسعهاي شبكه نیست و لذا به نوعي […]
اقبال شاكري – فرزاد جلائي
چكيده
از جمله ضروريترين دانشها براي اجراي موفقيتآميز پروژهها توجه به دانش مديريت پروژه است. به نظر ميرسد ساختار موجود شركتهاي دولتي در بخش مخابرات سيار با شرح وظايف متداول داراي سرعت و انعطافپذيري لازم در هدايت اجرايي و Roll-out نهايي پروژههاي توسعهاي شبكه نیست و لذا به نوعي رفتن به سمت يك عامل مديريتي كه از نظر توانمندي شركتهايي همسنگGCها بوده و بتواند هدايت فني پروژهها را از ابتدا تا به انتها در زمان مؤثر و با به عهده گرفتن و رعايت كامل كليه ابعاد حقوقي، مالي و فني اعم از طرح و نظارت بر نصب و راهاندازي و بهرهبرداري انجام دهد اجتنابناپذير است. در اين مقاله ضمن معرفي عامل مديريت طرح در نظام فني و اجرايي كشور، ضرورت حضور اين عامل و نقش آن در پروژههاي توسعه شبكه و برهمكنشهاي بهوجود آمده در قبال پيمانكار عمومي و كارفرما تبيين و تدوين ميشود.
۱-مقدمه
نظر به اينكه پروژههاي توسعه شبكه در بخش مخابرات كشور در حوزه ارتباطات سيار بسيار گسترده بوده (ازنظر حجم پروژه و هم از نظر حيث گستردگي مكاني) بديهي است باتوجه به overhead قيمت بهوجود آمده كه با هدف كاهش درگيري دولت از تصديگري به سمت مديريت و نظارت صورت پذيرفته است، لازم است براي ايجاد صرفه مالي، كليه مسايل مربوط به اين نوع پروژهها در زمان مؤثر و قطعي صورت پذيرند تا بازدهي مالي مورد نظر حاصل شده، ضرر و زيان ناشي از تأخير در اجراي پروژهها، عدم تهيه يا وصول طرحهاي لازم توسط كارفرما يا پيمانكار عمومي در زمان مقرر، عدم اجراي صحيح پروژهها از نظر فني يا حقوقي در مراحل نصب و راهانداري، عدم امكان كنترل كامل پروژه باتوجه به كمبود نيروي انساني ذيربط در سازمان كارفرمايي و… كه درنهايت منجر به عدم بهرهبرداري در مدت زمان تعيين شده ميشود، جلوگيري به عمل آيد.
در واقع، به نظر ميرسد ساختار موجود شركتهاي دولتي با شرح وظايف متداول داراي سرعت و انعطافپذيري لازم در هدايت اجرايي و Roll-out نهايي چنين پروژههايي نیست و لذا نوعي رفتن به سمت يك عامل مديريتي كه از نظر توانمندي شركتهايي همسنگ GCها بوده و بتوانند هدايت فني پروژهها را از ابتدا تا انتها در زمان مؤثر و با به عهده گرفتن و رعايت كامل كليه ابعاد حقوقي، مالي و فني اعم از طرح و نظارت بر نصب و راهاندازي و بهرهبرداري انجام دهد اجتنابناپذير است.
بدين منظور لازم است روبط اصولي و صحيح، مؤثر و مورد نياز فيمابين كارفرما، فروشنده عمده تجهيزات به عنوان Vendor، شركتهاي پيمانكاري عمومي (GC) و عامل مديريت طرح چنان تعريف شود كه بدون هرگونه تداخل مسؤوليتي، ضعف كارايي يا اثرگذاري نامطلوب و اجتناب از ايجاد ساختارهاي تأييد تودرتو يا تأييد از مسير متفاوت، يا انسداد در روند پردازش Invoice و…، پروژههاي GC و درواقع نبض توسعه شبكه، در زمان مؤثر انجام ميگيرد.
از آنجا كه پس از شروع برونسپاري پروژههاي بخش مخابرات بالاخص حوزه ارتباطات سيار، تاكنون عامل مديريت طرح در اين پروژهها فعاليت نداشته و جايگاه وي در پروژهها ديده نشده است، بنابراين ضروري است بهكارگيري مديريت طرح بهعنوان مشاور كنترل مهندسي و نظارت بر اجراي طرح، نصب و راهاندازي، خود بهعنوان يك پروژه جداگانه در برنامههاي توسعهاي كشور و نظام فني و اجرايي در بخش مخابرات مد نظر قرار گرفته شود.
لذا در اين مقاله ضمن معرفي عامل مديريت طرح در نظام فني و اجرايي كشور، ضرورت حضور اين عامل و نقش آن در پروژههاي توسعه شبكه در مخابرات سيار و وظايف آن در قبال پيمانكار عمومي و كارفرما تبيين و تدوين ميشود.
۲- معرفي شركتهاي عمومي (General Contractor) GC و مديريت طرح (MC)
شركتهاي پيمانكار عمومي (General Contractor) يا GC شركتهايي هستند كه در راهبري و مديريت طرحها و پروژهها داراي تجربه و تخصص بوده و با تكيه بر دانش و ابزارهاي نوين مديريتي اجراي پروژهها را بهصورت Turn key، EPC و… برعهده ميگيرند.
بنابراين پيمانكار عمومي داراي تواناييهاي گسترده و سازمان توسعه يافتهاي نسبت به واحدهاي پيمانكاري شناخته شده در پروژههاي اجرايي به شيوه متعارف است. يعني قادر به نيازسنجي است. به عبارتي سازمان GC داراي خلاقيت است كه گاهي ميتواند خودش شروعكننده پروژه باشد نه صرفاً منتظر شركت در مناقصه بماند. بنابراين حوزه فعاليت GCها و بهتبع آن نوع قرارداد با كارفرما از اين امر متأثر ميگردد. به جهت گستردگي سازماني و قابليتهايي كه شركتهاي GC دارا ميباشند اغلب پروژهها را به شيوه طرح و ساخت، Turn key، EPC انجام ميدهند و ميتوانند در هر دو حوزه صنعتي و غيرصنعتي فعاليت كنند.
مديريت طرح شخصيتي حقوقي است كه به نمايندگي از طرف مجري طرح (كارفرما) مسؤوليت مديريت، كنترل و هماهنگي پروژه را به عهده دارد. مديريت طرح وظايف خود را در چارچوب روشها، ضوابط و دستورالعملهايي كه به تأييد مجري رسيده است انجام داده و با اعمال مديريت مستقيم و روزانه بر ساير عوامل اجرايي در مقابل مجري مسؤوليت صحت انجام كيفي و كمي كار را طبق مشخصات، برآوردها و برنامههاي اوليه و تغييرات احتمالي آن با ارايه گزارشات مستمر به عهده دارد.
در موارد زير كه وظايف غيرقابل واگذاري دستگاه اجرايي محسوب ميشود، مدير طرح، تنها رسيدگيهاي كارشناسي لازم را انجام ميدهد و نتيجه را براي تصميمگيري دستگاه اجرايي، گزارش ميكند:
۱- تمام تكاليفي كه براساس قانون محاسبات عمومي و ساير قوانين جاري كشور، به عهده بالاترين مقام دستگاه اجرايي گذاشته شده است.
۲- قبول تضمينها و دستور تمديد، آزاد كردن، ضبط يا واريز آنها.
۳- تصويب تغيير مبلغ قرارداد.
۴- تصويب تغيير مدت قرارداد.
۵- تغيير مشخصات فني، تغيير سيستمها و اجزاي اصلي كار.
۶- تصويب قيمتهاي جديد و حقالزحمه خدمات اضافي.
۷- تصويب گزارشهاي مراحل مختلف خدمات مطالعه و طراحي.
۸- تصويب تحويل موقت و تحويل قطعي.
۹- تعليق، خاتمه و فسخ قرارداد.
۱۰- تصويب صورتوضعيت قطعي و صورت حساب نهايي.
مصاحبههاي مختلفي توسط محقق از سازمانهاي كارفرمايي صورت گرفت تا ضرورتهاي برونسپاري خدمات كارفرمايي به واحدهاي خدمات مديريت طرح مشخص گردد. يافتههاي محقق مهمترين اين ضرورتها را موارد زير نشان ميدهد:
· جلوگيري از دوبارهكاريها، اتلاف وقت و رعايت برنامهريزيها و لزوم تكميل طرح در زمان معين و لزوم توجه به برنامهريزي دقيقتر
· لزوم اعمال كنترل كيفيت و مستندسازي مدارك و طلاعات
· عدم وجود نيروي انساني متخصص براي امر نظارت و كنترل مراحل اجرايي در سازمان كارفرما و عدم تخصص و مهارت تيم كارفرما در امر فرايندها، نصب تجهيزات، ساخت و بهرهبرداري
· ضرورت حضور عامل هماهنگكننده ميان عوامل متعدد درگير در پروژه
· مساعدت بهكارفرما در ارتباط و مواجهه با GCها بهمنظور دفاع از حقوق كارفرما و طرح دعاوي
· فرهنگ رايج بهكارگيري MC در پروژههاي زيربنايي
· لزوم يكپارچگي فعاليتهاي طراحي و ساخت
· انجام هزينهها در زمان اصلي خود و صرفهجويي اقتصادي
از جمله رؤوس وظايف و شرح خدماتي كه در نظام فني و اجرايي كشور براي مديريت طرح مد نظر قرار گرفته عبارتند از:
۱- خدمات هماهنگي، برنامهريزي و كنترل پيشرفت كار.
۲- مديريت بر خدمات تهيه طرح.
۳- مديريت بر خدمات طراحي تفضيلي و اجرايي.
۴- مديريت بر خدمات تدارك كالا (مصالح و تجهيزات).
۵- خدمات سازماندهي براي بهرهبرداري.
۶- مديريت بر اجراي كار، راهاندازي و تحويل.
۳- معرفي پروژههاي توسعه شبكه BSS (Base Station System) ارتباطات سيار
بخشي از فرايند اجراي كلي پروژه را ميتوان به ۳ مرحله به شرح زير تقسيمبندي كرد:
الف) مرحله استقرار
ب) مرحله احداث
ج) مرحله تحويل
الف) مرحله استقرار شامل موارد زير است:
۱- تحويل طرح اسمي Nominal Plan
۲- توافق بر روشهاي تست و قبولي
۳- قبول روشهاي انجام طراحي براي سيستم انتقال
۴- قبول روشهاي انجام طراحي تفصيلي
۵- سفارش كالا و قبولي روابط تعريف شده بين GC و پيمانكاران جزء
۶- توافق نهايي در شاخصهاي كليدي كارايي (KPI)
ب) مرحله احداث شامل حداقل موارد زير است:
۱- مديريت و پيگيري و كنترل پيشرفت كار GC شامل طراحي شبكه، حصول ايستگاه، كارهاي ساختماني و تأسيساتي، نصب و راهاندازي
۲- اطمينان از تضمين كيفيت مناسب خدماتي كه توسط GC بهكارفرما ارايه شده است.
۳- تأييد طراحي شبكه
۴- مشخص كردن انحرافات در شبكه طراحي شده
۵- مانيتور كردن شاخصهاي كليدي كارايي (KPI) مربوط به شبكه
۶- قبول فعاليتهاي انجام شده
ج) مرحله تحويل شامل حداقل موارد زير است:
۱- نظارت بر نحوه كلاستر كردن BTSها
۲- نظارت بر فعال شدن كلاسترها در شبكه ارتباطات سيار براي بهرهبرداري
۳- نظارت بر تحويل مقدماتي
۴-نظارت بر فعال شدن كار در شبكه و فعاليتهاي پيمانكاران در دوره گارانتي
۴- ضرورت حضور مديريت طرح در پروژههاي توسعه شبكه ارتباطات سيار
اگرچه در تدوين جزیيات وظايف متقابل بين مديريت طرح و كارفرما لازم است همه جوانب مالي و حقوقي قراردادي مد نظر گرفته شود، ليكن باتوجه به شكل زير ميتوان نظارت و مديريت چتري بر فعاليتهاي پروژههاي GCهاي ۳گانه مخابرات و در واقع مديريت پروژه بهصورت روزانه از لحاظ طراحي، برنامهريزي، پيگيري و كنترل هزينه و درنهايت ارايه اطلاعات بهكارفرما را بهعنوان عمده وظايف مديريت طرح به شمار آورد.
موارد زير ميتواند بهعنوان اهداف و ضرورتهاي بهكارگيري مديريت طرح در توسعه شبكه قلمداد شود:
۱- ايجاد رقابت براي كارفرما بهعنوان يك اپراتور سيار با ساير اپراتورهاي سيار كه تنها با تضمين اجراي پروژهها در زمان قطعي و امكان واگذاري سرويس در زمان تعهد شده به مشترك و با رفع خطر پرداخت جريمه ديركرد، نارضايتي حاصل از عدم انجام تعهد در زمان تعيين شده، عدم تحقق درآمد پيشبيني شده و… ميسر ميشود.
۲- ايجاد رقات بين GCها از حيث كيفيت كار كه تنها با انعكاس نتيجه ارزيابي عملكرد GCها بهكارفرما به صورت هفتگي و ماهيانه به تفكيك ريزفعاليتهاي مندرج در كنترل پروژه عملي ميشود.
۳- انجام نظارتهاي مورد نياز كارفرما روي پروژه GCها در سه سطح نظارت متمركز، نظارت منطقهاي و نظارت مميزي با جزييات در ۴ زمينه زير:
· نظارت مديريت كيفيت
· نظارت مديريت زمان
· نظارت بر LOS و LOM
· نظارت مالي پروژه
عناوين جمعبندي شدهي زير، شرح وظايف مديريت طرح را در قبال كارفرما بهطور خلاصه بيان ميکند:
۱- نظارت و مديريت بر كليه فعاليتهايي كه جزو وظايف پيمانكاران عمومي يا GCها است.
۲- مراقبت از به انجام رسيدن مسؤوليتهاي كارفرما در برابر پيمانكاران عمومي در زمانهاي لازم، با مسؤوليت مديريت پروژه به صورت روزانه از لحاظ طراحي، برنامهريزي، پيگيري و كنترل هزينه و… در زمانهاي مهم به تفكيك عناوين مندرج در مناقصه و دريافت اطلاعات يا تسهيلات از كارفرما و تسليم به پيمانكاران عمومي (GCها).
۵- ساختار سازماني مديريت طرح
مسؤوليت اصلي واحد كنترل پروژه تهيه نرمافزار مورد نياز و بهروز کردن اطلاعات اجراي پروژههاي GC، انجام تغييرات نرمافزاري لازم بنابه درخواست كاربرهاي مختلف و انجام پروسه كنترل پروژه، بررسي علل تأخيرات از حيث درون و بيرون سازمان كارفرما و گزارش و ارايه راهكارهاي مناسب به مديريت براي برطرف كردن مشكلات پيشرفت پروژه است.
واحد مستندسازي، مسؤوليت دريافت و مستندسازي اطلاعات از واحد بررسيهاي فني و كنترل كيفي و ارسال آن به واحد نظارت بر كيفيت سرويس و اجرا، دريافت اطلاعات از معاونت فني و مهندسي، مستندسازي و ارايه آن به واحد نظارت بر كيفيت سرويس و اجرا، دريافت تأييديه PAT و QA از واحد نظارت بر كيفيت سرويس و اجرا، ارسال اطلاعات صورتجلسههاي PAT و QA به تداركات، ارايه گزارش نهايي از دريافت آخرين صورتحساب GCها به واحد كنترل پروژه، دريافت اطلاعات مربوط به تأييديههاي FAC و PAC از واحد صدور آن و مستند نمودن اطلاعات هر ايستگاه BTS و ارسال اطلاعات FAC و PAC به واحد تداركات را بر عهده دارد.
واحد بررسيهاي فني و كنترل كيفيت بررسي و ارزيابي صلاحيت توليدكنندگان به استناد روش بهكار گرفته شده در مديريت خط توليد، كنترل كيفيت و…، تطبيق استانداردهاي مشاور (طراح) با استانداردهاي پيمانكاران GC، تدوين دستورالعمل تست و بررسي فني، برررسي مستندات FAT تجهيزات خريداري شده توسط GC و مطابقت آن با مشخصات فني، بازديدهاي موردي كارخانهاي و بررسي نمونههاي اوليه، صدور تأييديه براي تجهيزات و ارسال آن به واحد مستندسازي و ارايه گزارش به واحد كنترل پروژه را برعهده ميگيرد.
وظيفه واحد نظارت بر كيفيت سرويس و اجرا، دريافت اطلاعات موضوع نظارت (ازقبيل اسامي سايتها و…) از واحد مستندسازي جهت انجام پروسه كنترل كيفيت، دريافت اطلاعات از واحد كنترل پروژه جهت شروع انجام پروسه كنترل سرويس و اجرا، تعريف فرايندهاي لازم براي انجام PAT و QA و نظارتهاي لازم به استناد فرايند تعريف شده، ارايه گزارشهاي تأييد PAT و QA به واحد كنترل پروژه (براي گزارش به مديريت) و ارايه فرمهاي PAT و QA به واحد كنترل پروژه (براي گزارش به مديريت) است.
واحد صدور تأييديه FAC و PAC، دريافت اطلاعات از واحد مستند سازي، استعلام از واحد نگهداري، پشتيباني و مديريت شبكه در خصوص كيفيت عملكرد BSCها و ايستگاههاي BTS براي صدور PAC، استعلام از واحد نگهداري، پشتيباني و مديريت شبكه در خصوص كيفيت عملكرد BSCها و ايستگاههاي BTS براي صدور FAC را عهدهدار است.
واحد نگهداري، پشتيباني و مديريت شبكه تعريف فرايندهاي نگهداري و پشتيباني براساس خدمات سرويس پيشبيني شده در قراردادهاي GCها، نظارت بر عملكرد صحيح تجهيزات نصب شده در مديريت شبكه، نظارت بر عملكرد شبكه براساس تحليلهاي KPI، آلارمها و مديريت ديتابيس و پارامترهاي سايت براساس مقايسه مداوم و مستمر طرح با شبكه و تعريف سطوح پشتيباني در دوره ضمانت را برعهده ميگيرد.
۶- نحوه تعريف روابط و تراكنشهاي لازم
بهمنظور ايجاد دستورالعمل گردش كار بين واحدهاي مختلف كارفرما، مديريت طرح، Vendorها و GCها موارد زير ميبايست مد نظر قرار گيرد:
۱- در قراردادهايي كه بين كارفرما و GCها بسته ميشود لازم است تا يك TPS (Transaction process system) جديد با حضور عامل مديريت طرح براي بخش فني با رفع اشكالات فعلي و پيشبيني كليه موارد ممكن آتي ايجاد شود. كليه برهمكنشهاي مالي و حقوقي توسط واحدهاي ذيربط شركت كارفرما بهطور جداگانه تهيه و به اين مدارك اضافه شود.
۲- بهمنظور تهيه TPS، لازم است باتوجه به جدول مسؤوليتها واحد يا واحدهاي ذيربط كارفرما مسؤول مشخص شده و سوي مسؤوليت (از كارفرما به سمت مديريت طرح يا بالعكس يا دوطرفه) تعيين شود. همچنين موضوع Activity order براي هر سطر از Responsibility Table بهصورت بيان كننده كليه فعاليتهاي مربوطه تفكيك شود.
۳- كليه SLAها (توافقنامههاي سطح ارايه خدمات) و محدوده فعاليتها كاملاً بهطور روشن تعريف و موارد مورد نياز در سطوح پشتيباني نيز تبيين شود.
۴- لازم است در هر فاز (به تفكيك طرح، نصب، راهاندازي، تست و…) مديريت طرح ضمن مشخص كردن كليه فعاليتهاي مربوط به آن فاز، ساير فعاليتهاي فاز بعدي را نيز پيشبيني کند تا تبعات بعدي ناشي از تأخيرات ناخواسته از اجراي پروژه در آن فاز متوجه كارفرما نشود.
۵- لازم است حيطه اختيارات مديريت طرح و اينكه GCها چگونه و درچه سطحي ملزم به پاسخگويي به وي خواهند بود، يا نحوه تفويض برخي از اختيارات كارفرما به وي در صورت امكان قانوني و لزوم فني، يا آنكه مشابه قرارداد فيمابين كارفرما و GCها براي توسعه شبكه BSS كشور ضرورت اينكه آيا ابلاغ كليه دستورالعملهاي كارفرما از طرف تنها يك نماينده مثل اداره كل تداركات به GCها صورت گيرد يا خير، كاملاً روشن شود. اگرچه هماهنگي با مديريت طرح جهت نظارت و هدايت تا انجام صحيح توسعه و تأسيس در زمان مؤثر با رعايت كامل ابعاد مالي، حقوقي و فني بهعنوان يكي از وظايف عمده اداره كل نظارت درنظر گرفته شده است، ليكن لازم است مراتب و نحوه هماهنگي كليه تراكنشهاي ضروري در روابط فيمابين كارفرما با GCها و مديريت طرح بهصورت Detail نيز مشخص شود.
۶- در قرارداد GC با حفظ اختيارات مديريت و نظارت در اداره كل نظارت، مسؤوليت انجام تست كارخانهاي تجهيزات خريداري شده، تست On/Oflin تأمين تجهيزات، تستهاي QA و PAT و Integration Test به GC (پيمانكار عمومي) تفويض شده است و تنها صدور FAC و PAC تجهيزات و صدور تأييديه جهت آزادسازي ضمانتنامه و حسن انجام كار در اختيار اداره كل نظارت باقي مانده است. بنابراين مبرهن است در اين خصوص، اداره كل مذكور تنها با تأييد مديريت طرح اقدام کند. بدين منظور مديريت طرح، موظف خواهد بود طبق زمانهاي تعيين شده در قرارداد GCها نسبت به پيگيري و دريافت گزارشهاي مربوط به موارد فوق اقدام و نتيجه را در اختيار كارفرما قرار دهد.
۷- نتيجهگيري
پروژه توسعه شبكه BSS مجموعهاي از فعاليتهايي است كه هر سه طرف يعني پيمانكاران عمومي (GC)، مديريت طرح (MC) و كارفرماي مخابرات سيار هر يك به نسبتي در انجام فعاليتهاي ياد شده دخيلند و بدون تعريف ارتباط هريك از فعاليتها با هم و ميزان مشاركت هريك از طرفها و تقدم و تأخر فعاليتها، هماهنگي بهوجود نيامده و بلكه ممكن است تداخلات و ناهماهنگيها باعث كندترشدن فعاليتها و دوبارهكاري و اتلاف زمان و منابع نيز شود. بنابراين قبل از هر كاري بايد ضمن تعريف كليه فعاليتها فلورچات مربوطه ارتباط هريك از فعاليتها را مشخص و وظايف هريك از طرفها را نيز در آن تعيين کند و سپس براساس آن منابع انساني و ساختار سازماني مناسب را تعريف نموده و شرح وظايف هريك از افراد را مشخص کرد.
در اين نوع پروژهها، مهمترين وظايفي كه مديريت طرح به نمايندگي از طرف كارفرما عهدهدار انجام آن ميشود عبارتند از: هدايت، بازديدهاي چند مرحلهاي طراحي و نظارت، هماهنگي، بررسي نتايج آزمايشات، گزارش پيشرفت كار، اعلام نواقص، كنترل پروژه، مديريت زمان، آموزش پيمانكاران و… و تنها وظايف دهگانه غيرقابل تفويضي كه ذكر شد در اختيار كارفرما باقي ميماند.
با شفاف شدن رابطه بين مديريت طرح و ساختار مديريتي كارفرما از دوبارهكاري و تداخل در امور پرهيز شده و زمينه ارتقای ساختار مديريتي كارفرما از سطح كاربردي فعلي به سطح مديريت كلان فراهم ميشود.
همچنين در تنظيم جدول مسؤوليتها بايد دقت كافي بهكار گرفته شود كه از هرگونه شائبه براي انجام كار موازي توسط دو واحد جلوگيري کرده و اين دو واحد مديريتي در دو لايه مكمل زمينه رشد بيشتر شركتهاي پيمانكار عمومي و همچنين موفقيت كارفرما را فراهم کند. ضمناً در معرفي مديريت طرح به شركتهاي GC بايد سعي شود كه به نقش اصلي مدير طرح در امر مديريت كه ساماندهي كار و ايجاد تضمين بيشتر براي موفقيت شركتهاي GC است اشاره شود تا تداعي يك كار بازرسي و كنترل صرف در ذهن آنان كه منجر به مقاومتهاي منفي خواهد شد، شكل نگيرد.
منبع: منتشر شده در پنجمين كنفرانس بينالمللي مديريت پروژه
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.