تختهسنگ، پاره آجر، سرهای شکسته و خونی و دست و پاهای کبود را کنار هم که بگذاریم، شاید فکرمان ابتدا به سمت نبردهای خیابانی دوران جنگ برود اما واقعیت خیلی تلختر از این حرفا بود! در کشوری به پهنای ایران که از صبح تا شب پدران و مادرانمان ورد زبانشان فرهنگ و تمدن […]
تختهسنگ، پاره آجر، سرهای شکسته و خونی و دست و پاهای کبود را کنار هم که بگذاریم، شاید فکرمان ابتدا به سمت نبردهای خیابانی دوران جنگ برود اما واقعیت خیلی تلختر از این حرفا بود!
در کشوری به پهنای ایران که از صبح تا شب پدران و مادرانمان ورد زبانشان فرهنگ و تمدن چندین هزار ساله است، جوری طرفداران فوتبال به سمت هم سنگ پرت میکردند که گویی زمین جنگ واقعی است!
نگاهی به سنگلاخ بازی استقلال اهواز – پرسپولیس به خوبی نشان داد که برخی از مردم ما حتی به خودشان نیز رحم نمیکنند! درست است که در بعد فرهنگی هنوز خیلی کمبودها وجود دارد، اما پرت کردن سنگ و آجر به سمت هموطن خودی هم نیاز به فرهنگسازی دارد!؟
وقتی دوشنبه شب و در برنامه ۹۰، تلویزیون ملی کشور تصاویری از پرتاب سنگ و پاره آجر را به روی آنتن برد هرکس که در جریان نبود اول فکر کرد که تلویزیون دارد تازهترین تصاویر جنگ در منطقه خاورمیانه را نشان میدهد! اما واقعیت خیلی فجیعتر از حد تصور بود. مردمی که به قصد کشت به سمت هم سنگپرانی میکردند، ایرانی بودند اما گویی داشتند با سربازان دشمن میجنگیدند!
مسابقه استقلال اهواز و پرسپولیس در شرایطی برگزار شد که انگار باید اتفاقی میافتاد!
اصلاً به بیتدبیری مسؤولان که حتماً باید محل بازی را عوض میکردند کاری نداریم، اصلاً به تهدید برانکو سرمربی پرسپولیس توسط یکی از مسؤولان برگزاری مسابقه برای انجام مصاحبه زوری بعد از مسابقه هم کاری نداریم، به کمبود نیروی انتظامی برای مهار حساسیتهای فوقالعاده این بازی که از قضا بعد از برد پرسپولیس بر رقیب دیرینهاش بود نیز، کاری نداریم! حتی به سنگپرانی طرفداران تیمها به بازیکنان حریف هم کاری نداریم!!! اما مردم چرا با تیکهسنگ و پارهآجرهای نیم کیلویی به جان هم افتادند؟ مگر مردم یک کشور نیستند که همچون میدان جنگ به جان هم افتادند؟
صحنههای فجیع بازی استقلال اهواز و پرسپولیس تنها چند ساعت پس از بازی توسط شبکههای اجتماعی در فضای مجازی دست به دست میشد، صحنههایی بس فجیع از مردمی که خودشان به جان هم افتادند. اما برنامه ۹۰بود که عمق فاجعه را با بروی خط آوردن تمامی مسؤولان این حادثه و برای تمام ایران نشان داد تا کسانی که دسترسی به شبکههای اجتماعی و فضای مجازی هم نداشتند، شاهد شاهکار مردم و برخی مسؤولان امر در اهواز باشند.
کافی است تنها نگاهی به پرتاب سنگ توسط هواداران تیم بازنده پس از خروج از استادیوم بیندازید تا به عمق فاجعه پی ببرید. افرادی که پس از بازی از استادیوم خارج شدند اما به جای رفتن به منزل ترجیح دادند تا با پیدا کردن پاره سنگ و پاره آجر به جان هموطنانشان بیفتند! یعنی آنان به زمین بازی و پرتاب سنگ و پاره آجر به بازیکنان نیز اکتفا نکردند و در زمانی که همه فکر میکردند با رفتنشان از استادیوم، آرامش به باقی افرادی که در استادیوم بودند باز میگردد، با سنگ و پاره آجر شهاب بارانی به راه انداختند که فقط جای تأسف داشت.
تنها با دیدن این تصاویر یک سؤال در ذهنمان نقش میبست، اینکه چه کسی قرار است به ما رحم کند وقتی که خودمان به خودمان نیز رحم نمیکنیم!؟
اتفاق اهواز البته اولین اتفاق از این دست نیست و آخرینشان نیز نخواهد بود. همین هفته گذشته بود که لیونل مسی با گذاشتن عکسی از خودش و دیماریا ورود وی را به اینستاگرام تبریک گفته بود و متأسفانه ۱۳۰۰۰نفر از هموطنانمان با هجوم به صفحه مجازی وی، تنها به تصور این که عکس گذاشته شده توسط وی، عکس شادی بعد از گل بازی آرژانتین با ایران است، انواع و اقسام متلکها و فحاشیها را نسبت به وی انجام دادند تا دارنده۵ توپ طلای جهان را متحیر کنند!
همین دو نمونه کافی است تا بفهمیم چقدر کار فرهنگی روی زمین مانده داریم تا به روزی برسیم که این روزها را نبینیم!
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.