بیع زمانی یا تایم شر چیست؟-قسمت سوم گردآوران ۱-عبدالباسط انوری ۲-الیاس بای ۳-گلناز منوری فر ۴-محمد مرادی زاده منبع: http: //hasanilaw.blogfa.com تاکنون دو قسمت از مقاله «بیع زمانی یا تایم شر چیست؟» به چاپ رسیده است، سومین قسمت این مقاله از نگاهتان میگذرد. گفتار دوم: صلح الف – تعریف عقد صلح، احکام و ویژگیهای آن […]
بیع زمانی یا تایم شر چیست؟-قسمت سوم
گردآوران
۱-عبدالباسط انوری
۲-الیاس بای
۳-گلناز منوری فر
۴-محمد مرادی زاده
منبع: http: //hasanilaw.blogfa.com
تاکنون دو قسمت از مقاله «بیع زمانی یا تایم شر چیست؟» به چاپ رسیده است، سومین قسمت این مقاله از نگاهتان میگذرد.
گفتار دوم: صلح
الف – تعریف عقد صلح، احکام و ویژگیهای آن
عقد صلح چنان که بسیاری از فقها گفتهاند، عقدی است که برای قطع کشمکش و رفع نزاع تشریع شده است.۲۲ اما این تعریف به اعتقاد بسیاری از فقیهان، تنها بیانکننده حکمت تشریع عقد صلح است نه علت آن۲۳ و براین اساس، مشروعیت عقد صلح منحصر به مواردی نیست که نزاعی رخ داده یا اختلافی وجود داشته باشد بلکه عقد صلح به عنوان عقدی مستقل در کنار سایر عقود، مشروعیت و اعتبار دارد.
قانون مدنی نیز به تبعیت از نظر مشهور فقهای امامیه، صلح را عقدی مستقل دانسته، در ماده ۷۵۲ تصریح میدارد: «صلح ممکن است یا در مورد رفع تنازع موجود و یا جلوگیری از تنازع احتمالی یا در مورد معامله و غیرآن واقع شود».
بنابراین عقد صلح، معاملهای مستقل است و میتواند به جای عقود دیگر واقع شود و نتیجه آن عقود را بدهد. و در این موارد، عقد صلح، فرع آن عقود نمیباشد و به همین دلیل، شرایط و احکام ویژه آن عقود را به دنبال ندارد چرا که «آثار و احکام ویژه هر معامله فقط بر همان عنوان مترتب میشود نه بر هر قراردادی که فایده آن معامله را داشته باشد.
ب – قرارداد تایم شر و صلح
با توجه به ماهیت و ویژگیهای عقد صلح میتوان گفت: انتقال مالکیت زمانبندی شده اگرچه در قالب عقد بیع امکان ندارد اما به نظر میرسد انعقاد چنین قراردادی تحت عنوان عقد صلح هیچ مشکل و ایرادی ندارد. بنابراین مالک عین میتواند در قالب یک عقد صلح معوض، مالکیت زمانبندی شده عین را به چند نفر منتقل نماید به گونهای که مالکیت این افراد به صورت مقطعی و موقت بوده، هر یک از آنها در مدت مشخصی از هر سال مالک آن عین باشند.
قرارداد فوق اگرچه نتیجه عقد بیع یعنی انتقال مالکیت عین را دارد اما چون به صورت عقد صلح واقع شده است با توجه به ماده ۷۵۸ قانون مدنی شرایط و احکام خاص بیع را ندارد. بنابراین اگرچه عقد بیع، قابل تقیید به زمان نیست و دوام مالکیت از ویژگیهای اساسی آن به شمار میرود، ولی عقد صلح فوقالذکر اگرچه نتیجه بیع را دارد قابل تقیید به زمان میباشد و مشروط به دوام مالکیت نیست.
تنها نکتهای که در اینجا قابل بحث میباشد این است که هرچند هرگونه قرارداد و توافقی را میتوان تحت عنوان عقد صلح منعقد کرد اما محدوده اختیار افراد بدان اندازه نیست که بتوانند امور نامشروع را نیز تحت عنوان این عقد قرارداده، از این طریق به ارتکاب محرمات یا ترک واجبات دست یازند. این نکتهای است که همه فقیهان امامیه بر آن تأکید کرده و حدیث: «والصلح جایز بین المسلمین الاصلحاً احل حراماً» را دلیل سخن خود دانستهاند.۳۲ ماده ۷۵۴ قانون مدنی نیز در این باره تصریح میدارد: «هر صلح نافذ است جز صلح بر امری که غیرمشروع باشد».
اشکال مهمی که در مورد صلحِ مالکیتِ زمانبندی شده مطرح میشود آن است که موضوع چنین عقد صلحی عبارت است از انتقال مالکیت موقت به چند نفر و مالکیت موقت در حقوق اسلام مورد قبول واقع نشده و لذا مشروعیت ندارد. براین اساس، از آنجا که موضوع عقد صلح باید امری مشروع باشد نمیتوان تحت عنوان عقد صلح، مبادرت به انتقال مالکیت موقت و زمانبندی شده نمود. بیتردید اگر عدم مشروعیت مالکیت موقت در فقه اثبات شود، صحت عقد صلح به صورتی که ذکر شد با اشکال روبرو خواهد شد و بدینترتیب راهی برای اثبات مشروعیت تایم شر نخواهیم داشت. چرا که در این قرارداد، مالکیت موقت عین به افراد منتقل میشود و در این صورت حتی از طریق اصل آزادی قراردادها و ماده ۱۰ قانون مدنی نیز نمیتوان صحت آن را اثبات نمود.
بنابراین باید به بررسی «مالکیت موقت» در فقه بپردازیم و مشروعیت آن را مورد بررسی قرار دهیم.
ج – بررسی مشروعیت مالکیت موقت در فقه
یکی از اوصاف مالکیت که حقوقدانان درباره آن به بحث پرداختهاند، ویژگی دوام مالکیت میباشد. به عقیده برخی از حقوقدانان، این ویژگی در کنار دو ویژگی مطلق و انحصاری بودن میتواند تا حدود زیادی بیان کننده مفهوم مالکیت باشد. دو ویژگی اخیر امروز مفهوم پیشین خود را از دست داده و در موارد زیادی تخصیص خورده است. ویژگی دائمی بودن مالکیت نیز از سوی برخی از فقها و حقوقدانان مورد تردید قرار گرفته است. ما در اینجا به بررسی ادله منکرین و معتقدین مشروعیت مالکیت موقت میپردازیم.
اول: توضیح موضوع
سؤال اساسی در این مبحث این است که آیا مالکیت، حقی دائمی و همیشگی است یا میتوان آن را مقید به زمان نمود به عبارت دیگر آیا مالکیت موقت در حقوق و فقه قابل قبول است یا خیر؟
شکی نیست که مالکیت افراد همواره در حال نقل و انتقال است و اموالی که در مالکیت افراد میباشد به سبب اسباب ناقله قهری یا اختیاری از شخصی به شخصی دیگر منتقل میشود بنابراین پر واضح است که منظور از دوام مالکیت در اینجا این نیست که مالکیت افراد، زایل شدنی نبوده و اموالِ اشخاص، همیشه در ملکشان باقی میماند چرا که چنین معنایی با واقعیت خارجی همخوانی نداشته، هیچکس آن را نمیپذیرد و به این معنا، همه مالکیتها جز مالکیت خدای تعالی موقتی است.
منظور از دوام مالکیت آن است که وقتی مالی در ملکیت شخص داخل شد برای همیشه در ملک او باقی میماند مگر آنکه به یکی از اسباب انتقال مالکیت به دیگری انتقال یابد. براین اساس انتقال مالکیت منافاتی با دوام آن ندارد. و منظور از مالکیت موقت آن است که مالکیت شخص، مقید و محدود به زمان مشخصی شود به گونهای که با سپری شدن آن مدت، مالکیت شخص خود به خود و بدون هیچ سبب جدیدی زایل شود و مال به مالک اصلی برگردد.
دوم: ادله منکرین مالکیت موقت:
از بررسی مجموع کلمات فقها و حقوقدانان برمیآید که بهطور کلی شش دلیل بر بطلان و عدم مشروعیت مالکیت موقت اقامه شده است. از این تعداد، دو دلیل بیشتر رنگ فلسفی دارد؛ دو دلیل به جنبه فقهی مالکیت اشاره و دو دلیل نیز از دیدگاه حقوقی مسأله را مورد بررسی قرارداده است که ما به ترتیب به ذکر آن مبادرت مینماییم.
۱ – مالکیت به دلیل ماهیت ویژه خود اساساً قابل تحدید و تقیید به زمان نیست، زیرا مالکیت از اعراض قار است و از آنجا که عرض قار، محدود و مقید به زمان نمیشود؛ مالکیت نیز قابل تحدید به زمان نخواهد بود. به عبارت دیگر مالکیت هر شئ، امری واحد است و این امر واحد به دلیل آنکه از اعراض قار است قابل تکثیر و تبعیض و تقیید به زمان نیست.
به عنوان مثال در مورد وقف که واقف، عین را بر بطون مختلف وقف میکند، مالکیت واقف که به وسیله وقف به بطون بعدی منتقل شده است چیزی جز یک مالکیت واحد نیست، ولی همین امر واحد با توجه به قطعات زمان تقطیع میشود و برای هر طبقه از موقوف علیهم بخشی از مالکیت با توجه به زمان خاص آن اختصاص مییابد.
۲ – مالکیت موقت در مورد اعیان امکانپذیر نیست، زیرا فلاسفه بر این عقیدهاند که جواهر، قابل تقیید به زمان نیستند و زمان نمیتواند برای تعیین و اندازهگیری جواهر بهکار رود و از آنجا که عین هم از جمله جواهر است لذا قابل تقدیر و تحدید به زمان نیست مثلاً نمیتوان گفت: کتاب امروز، کتاب فردا و…
در پاسخ این استدلال باید گفت: درست است که عین از جمله جواهر است و لذا قابل تقدیر و تعیین به وسیله زمان نیست اما تملیک موقت عین به معنای تقیید عین به زمان نیست. توضیح آنکه، هنگامی که شخصی فرضاً کتابی را برای مدت مشخصی به دیگری تملیک میکند، این شخص در حقیقت، مالکیت کتاب را مقید و محدود به زمان نموده است نه خود کتاب را بنابراین هیچ اشکال و مانعی وجود ندارد که مالکیت با توجه به قطعات زمانی به قطعات مختلف تقسیم شود و تقسیم مالکیت یک عین با توجه به قطعات زمانی، مستلزم تقیید خود عین به زمان نیست.
از این گذشته، اگر این استدلال را در مورد اعیان بپذیریم و تملیک موقت اعیان را بر این اساس مورد تردید قرار دهیم در بسیاری از موارد اجاره با مشکل مواجه خواهیم شد، زیرا اجاره به نظر بسیاری از فقها عبارت است از تملیک منفعت در مقابل عوض معلوم و در موارد زیادی، منفعت مورد اجاره از اعراض نیست بلکه از اعیان خارجی میباشد یعنی منفعت عین مورد اجاره، خود از اعیان است مثل اجاره درخت برای میوه آن، و اجاره زن برای شیردادن. پذیرش استدلال یاد شده در مورد عدم امکان تملیک موقت اعیان، مستلزم تردید در صحت چنین قراردادهایی است در حالی که غالب فقها چنین اجارهای را جایز و صحیح دانستهاند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.