۵ هزار سال پیش در سیستان زنان و مردانی، پیشرفتهترین شهر جهان را ساختند. شهری که بسیاری از اولینهای دنیا را داشت. اما امروزه کمی آنسوتر از «شهر سوخته» شهری دیگر در حال سوختن است. به گزارش مهر، ۵ هزار سال پیش در سیستان زنان و مردانی، پیشرفتهترین شهر جهان را ساختند. شهری که […]
۵ هزار سال پیش در سیستان زنان و مردانی، پیشرفتهترین شهر جهان را ساختند. شهری که بسیاری از اولینهای دنیا را داشت. اما امروزه کمی آنسوتر از «شهر سوخته» شهری دیگر در حال سوختن است.
به گزارش مهر، ۵ هزار سال پیش در سیستان زنان و مردانی، پیشرفتهترین شهر جهان را ساختند. شهری که بسیاری از اولینهای دنیا را داشت. هر زمان باستانشناسان لایهای خاک از روی آن برمیدارند متوجه یک شگفتی دیگر میشوند این شگفتیها جهانیان را به تعجب واداشته است. از جمله اولین جراحی مغز در دنیا یا اولین چشم مصنوعی جهان آن هم در ۵ هزار سال پیش با ابتداییترین وسایل و ابزار. جهان در حیرت است که چگونه مردم سیستان در آن زمان توانستهاند اولین انیمیشن جهان را اختراع کنند و یا دارای قوانین مدون شهری باشند. شهری که در نوع خود از هر جهت پیش رفته و حتی با نگاه امروزی کاملاً متمدن بوده است. این شهر اگرچه بعدها «شهر سوخته» لقب گرفت اما هیچگاه در آتش نسوخت.
کم شدن آب رودخانه هیرمند، خشکسالی و تغییرات مختلف آب و هوایی، رونق و حیات را از این شهر گرفت و زندگی مردمانش سوخت.
و اما امروزه کمی آنسوتر، شهری دیگر در حال سوختن است. «زابل» شهری که هیچ بهرهای از آن تمدن کهن نبرده است، میرود که به همان سرنوشت دچار شود. و این روایتی است از شهری در حال احتضار؛ شهری که میسوزد.
مهمانی که بیرون نمیرود!
وارد شهر زابل که میشوی، اولین استقبال توسط گرد کویری انجام میشود که در همه جای شهر ریخته شده است. باد میوزد و مزه خاک کویر زیر دندانها هم میرود. مه غلیظی از خاک با هر دم، از زیر پارچههایی که به دور صورت بسته، راه خودش را به حلق باز میکند. بادها مهمانی شوم هستند که ۱۲۰ روز در این شهر اتراق میکنند. میروند و میآیند. هوو میکشند و همه را به داخل خانهها میفرستند.
مردم زابل از عهده بیرون کردن این مهمان سمج برنمی آیند. میمانند در خانه و از وجودش حرص میخورند. ۵ هزار سال پیش مردم همین دیار در «شهر سوخته» این مهمان ناخوانده را به خدمت گرفته بودند به نحوی که نه تنها زندگی شان فلج نمیشد که شتاب هم میگرفت. از برافروختن کورههای آتش تا چرخش چرخ آسیابها را بر دوش آن میگذاشتند. اما امروز بعد از گذشت قرنها باد، بلای جان زابلیها شده است. طوری که عده زیادی از آنها را به بیماری آسم مبتلا کرده است شاید احداث پژوهشکده آسم و بیماریهای تنفسی در زابل هم به همین دلیل باشد.
باران مردم را خوشحال نمیکند
زابلیها را باد که هیچ، باران هم آزار میدهد. اگرچه خشکسالی دامن زابل را گرفته و رها نمیکند هیرمندش را بیآب کرده و ۱۷ سال است رنگ کویر بههامونش ریخته اما با این وجود کسی از بارندگی خوشحال نمیشود چون باران برای مردم دردسر میبارد.
کافی است کمی باران ببارد. خیابانها شبیه استخر میشوند موتورسواران از آب روان شده در خیابان ماهی میگیرند و با جابهجایی مردم کاسبی میکنند. در این میان تنها کودکان از آب تنی، در آب گل آلود سرخوشاند.
ذبیح جهانتاب، مکانیک زابلی است که میگوید: هامون و هیرمند و زمینهای کشاورزی تشنهاند اما خدا کند این بارانی که تنها باعث به هم خوردن وضع زندگی ما در شهر میشود، هیچ وقت نبارد. اگر باران حسابی میبارید و زمینها سیراب میشدند غمی نبود اما وقتی باران به این شهر میزند، زندگی را از ما میگیرد.
اصغر رسولی نانوای زابلی هم میگوید: این شهر شبکه فاضلاب و دستگاههای مکش آب به قدر کافی ندارد به همین دلیل آب در جویها راکد میماند و لجن میشود. خیابانها ۳ روز بعد از هر بارندگی رو به خشک شدن میرود در آن هنگام است که لجنهای خشک شده همراه با بادهای تند سیستان به ریه مردم سرازیر میشود.
اما این موضوع را هادی ارباب، رییس شورای شهر قبول ندارد و میگوید که همان فردای روز بارندگی همه آب سطح خیابان جمع میشود مگر یکی دو خیابان.
از گروه عکاسان، یکی میخواهد به آن سوی خیابان برود. دوچرخه یکی از بچهها را میگیرد و به آب میزند. هنوز به وسط خیابان نرسیده که ناگهان عکاس و دوربین و دوچرخه در آب فرو میروند. چالهای که ظاهرا درپوش آن را دزدیدهاند، زیر سطح آب پنهان شده است.
عکاس با اینکه دوربین و تجهیزات ۱۵ میلیون تومانیاش از بین رفته است، اما غصه دیگری دارد. نگران است که اگر به جای او یک کودک در حال بازی، به آن چاله میافتاد، حتماً غرق میشد. البته این چالهها فقط مختص خیابان نیست، وسط پیاده راه هم گاهی دست میاندازند و پای رهگذران را درون خود میکشند.
پیادهراههای همه کاره!
پیادهراه در زابل کاراییهای بسیاری دارد. کاسبان، پیادهراه را به مساحت مغازه خود اضافه کردهاند. آنها دیگر داخل مغازههای چند متری خود نمینشینند و بیرون جایی بین پیاده راه و خیابان کار میکنند، کابینت میسازند، ماشین تعمیر میکنند، ساندویچ میفروشند و یا سوپرمارکتی دیگر جلوی مغازه ایجاد میکنند. علاوه بر اینها پیاده راه محل اصلی پهن شدن بساط دستفروشها و خانه کارتنخواب هاست. هادی ارباب میگوید: درست میگویید این مشکل معابر شهر است با این حال گشتهای شهرداری همیشه در سطح شهر میچرخند و تذکر میدهند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.