بزرگترین سقوط تاریخ با سیاست خارجی ترامپ! هفته گذشته سرمقالهای در نیویورک تایمز منتشر شد که نام نویسندهاش رکستیلرسون، وزیر امور خارجه ایالات متحده بود با این عنوان: «به دیپلماسی خود افتخار میکنم.» این مقاله در دوران تعطیلات سال نو منتشر شد و به نظر با توجه چندانی مواجه نشد. از قرار معلوم این مقاله […]
بزرگترین سقوط تاریخ با سیاست خارجی ترامپ!
هفته گذشته سرمقالهای در نیویورک تایمز منتشر شد که نام نویسندهاش رکستیلرسون، وزیر امور خارجه ایالات متحده بود با این عنوان: «به دیپلماسی خود افتخار میکنم.» این مقاله در دوران تعطیلات سال نو منتشر شد و به نظر با توجه چندانی مواجه نشد. از قرار معلوم این مقاله دفاعی است از کارنامه ناامیدکننده و نحیف تیلرسون که احتمالاً به پایان تصدی خود بر وزارتخانه نزدیک میشود. میشود با تیلرسون احساس همذات پنداری کرد، کسی که به نظر میآید آدم خوبی است، هر چند که معلوم شد او برای ریاست بر دستگاه دیپلماسی مناسب نیست. مهمترین چیزی که دست او را بست رییسجمهوری بود که او برایش کار میکرد و ذات رابطه او با آن رییسجمهور. برخی از خطوط سرمقاله بازتابنده این موضوع است که چطور رییسجمهور مکرراً وزارت او را نادیده میگرفت یا در تناقض با آن عمل میکرد – برای نمونه این جملات در خصوص کرهشمالی که «در مذاکره با کره شمالی باز میماند» و اینکه رژیم کرهشمالی «میبایست راهش را به میز مذاکره پیدا کند.»
بسیاری از خطوط سرمقاله باعث آبروریزی است، نه فقط به خاطر عملکرد شخص تیلرسون، بلکه به خاطر دولتی که او نیز بخشی از آن است که یکی از مهیبترین سقوطها در جایگاه ایالات متحده را رقم زده و این کشور را در جهان در عمیقترین انزوا و بیاعتمادی در تاریخ فرو برده است.
ارجاعاتی که در نوشته در خصوص دیپلماسی مطرح شده است با کارنامه یک سال اخیر که طی آن دولت، وزارت امور خارجه را فلج کرد و باعث شد در جبهههای مهم دیپلماسی دست به اقدامی نزند در تنافض است. برای نمونه، ارجاع به سوریه و اینکه «چقدر ما انتظار داشتیم روسیه از راه ما پیروی کند»: اینطور به نظر میرسد که انگار در دیپلماسی صلح سوریه ایالات متحده پیش رو بوده است و روسیه عقب مانده، حال آنکه ماجرا کاملاً بر عکس بوده است.
جز این مکرراً تلاش شده است تا از ابتکار عملها و دستاوردهایی صحبت به میان آید که واقعاً وجود ندارد. برای نمونه مقاله از این ماجرا کسب اعتبار میکند که «عملاً تمام قلمرویی که داعش پیشتر در سوریه و عراق تصاحب کرده بود، باز پس گرفته شد» روندی که کاملاً در دولت قبلی آغاز شده بود. ارجاع به اتخاذ «یک استراتژی جدید جنوب آسیا که بر افغانستان تمرکز دارد» را در واقع میشود تنظیماتی جزیی در خصوص سیاستهایی توصیف کرد که دو دولت گذشته در خصوص جنگ بیپایان در افغانستان در پیش گرفته بودند.
موضوعی که سر مقاله تیلرسون در خصوص کرهشمالی میگوید یک مثال است. مقاله به نظر میآید بر اهمیت نتایج اذعان دارد و بر دوری گزیدن از «سیاست شکست خوردن استراتژی صبر» تأکید دارد. اما دستاوردهای یاد شده همه در این موضوع خلاصه شده است که فشارهای اقتصادی و سیاسی بر کرهشمالی چقدر شدیدتر شد.
در خصوص ایران تیلرسون میگوید ما اینک «علیه کلیت تهدیدات ایران مقابله میکنیم» و در تلاش هستیم تا ایران را به خاطر هر آنچه ما در خصوص رفتارهایش نمیپسندیم؛ مجازات کنیم، اما این بار هم خبری از اینکه نشان داده شود نتایج این تلاش برای ایجاد تغییر چه بود، وجود ندارد.
تمرکز بر نتیجه این نیست که بگوییم به جای آنکه به دولتها براساس تلاش و مهارتی که با هدف رسیدن به نتایج نشان دادند نمره دهیم، صرفاً با توجه به نتیجه نهایی باید نمره داد.
بیشتر آنچه در آن سوی آبها میگذارد و ارتباط تنگاتنگی هم با منافع ایالات متحده دارد، خارج از کنترل حکومت ایالات متحده است. اما مهارتها باید وجود داشته باشد و تلاشها نیز باید در راههایی همراه با استراتژی درست و معقول بهکار برده شود که دلایل خوبی بدهد که باور کنیم نتایجی به دست خواهد آمد، بعد دولت نمره خوبی خواهد گرفت.
تفاوت بزرگی است میان این نگاه و اینکه صرفاً به ناراحتی کسی به خاطر کاری که کشور دیگری میکند یا مجازات کشور دیگر به خاطر کار دیگری، نمره بدهیم.
منبع: سایت دیپلماسی ایرانی
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.