نحوه برخورد اروپا با آمریکای ترامپ چگونه خواهد بود

نحوه برخورد اروپا با آمریکای ترامپ چگونه خواهد بود به دنبال روی کار آمدن دونالدترامپ و در پیش گرفتن سیاست جدید «آمریکا، نخست» و با توجه به انتقادات او از اروپاییان مبنی بر لزوم تقبل سهم بیش‌تری در تأمین چتر امنیتی خود و پایان گرفتن «سواری رایگان» و نیز رقابت تجاری غیرمنصفانه آمریکا با اروپا، […]

نحوه برخورد اروپا با آمریکای ترامپ چگونه خواهد بود

به دنبال روی کار آمدن دونالدترامپ و در پیش گرفتن سیاست جدید «آمریکا، نخست» و با توجه به انتقادات او از اروپاییان مبنی بر لزوم تقبل سهم بیش‌تری در تأمین چتر امنیتی خود و پایان گرفتن «سواری رایگان» و نیز رقابت تجاری غیرمنصفانه آمریکا با اروپا، دورنمای مناسبات فراآتلانتیکی نشان از واگرایی بیش‌تر بین دو طرف دارد.

در نتیجه این سیاست جدید آمریکا، این برداشت در میان اروپاییان شکل گرفت که آمریکا دیگر نمی‌تواند عامل برقراری ثبات در اروپا باشد و از همین رو، لازم است که اروپا در جهت تقویت اتحاد دفاعی خود گام‌های جدی ‌بردارد و در این خصوص به استقلال بیش‌تری دست یابد. اما باید دید آیا این خط مشی جدید از جانب اروپا تا چه اندازه می‌تواند نتایج عملی در پی داشته باشد، با توجه به این‌که اروپا تازه در آغاز روند تقویت بنیه دفاعی خود است و تا دستیابی به ظرفیت‌های نظامی کافی و معتبر برای دفاع از خود هنوز راه درازی در پیش دارد و تا آن زمان همچنان باید برای حفظ امنیت خود متکی به آمریکا باقی بماند.

بر همین اساس، می‌توان در مورد نحوه برخورد اروپا با آمریکای ترامپ، دو دیدگاه را متصور شد. یک دیدگاه که معتقد به ضرورت اتخاذ یک سیاست پسا آتلانتیکی از سوی اتحادیه اروپا تجدید نظر کلی در مناسبات با آمریکا است. این دیدگاه تا حدود زیادی بر این استدلال استوار است که روند کناره‌گیری آمریکا از مسؤولیت‌های بین‌المللی خود و درخواست آمریکا جهت تقسیم مسؤولیت‌ها به شکلی متوازن‌تر در قالب ناتو از دوران ریاست جمهوری اوباما آغاز شده و نشانه‌های آن در آن دوران نیز در قالب سیاست‌هایی نظیر محور قراردادن آسیا، «رهبری از پشت‌سر» آن گونه که در عملیات نظامی علیه لیبی شاهد بودیم، واگذاری مدیریت بحران اوکراین به آلمان و اتخاذ سیاستی احتیاط‌آمیز در قبال سوریه بروز پیدا کرده است. در نتیجه، اروپا لازم است از هم اکنون برنامه‌هایی جدی را برای استقلال دفاعی و امنیتی خود دنبال کند.

از سوی دیگر، دیدگاه دوم با این استدلال که وابستگی امنیتی اروپا به آمریکا تا مدت‌های طولانی ادامه خواهد داشت و این‌که ترامپ پدیده‌ای منحصر به فرد در صحنه سیاست آمریکاست و افکار و عقایدش خارج از جریان اصلی سیاست خارجی آمریکا قرار دارد، بر لزوم تداوم مشارکت فراآتلانتیکی تأکید دارد. طرفداران این دیدگاه، چنین استدلال می‌کنند که در شرایط فعلی، اروپا باید ضمن حفظ مشارکت فراآتلانتیکی، باید درمورد مسایل مورد اختلاف دو طرف مانند پایبندی به توافقنامه اقلیمی پاریس، رقابت تجاری و برجام محکم بر موضع خود بایستد.

اما باید توجه داشت که سیاست‌های تجویز شده از سوی هر دو دیدگاه می‌تواند در عمل با مشکلاتی مواجه شود. منتقدین دیدگاه اول بر این باورند که اقدام اتحادیه اروپا در جهت کسب استقلال دفاعی و امنیتی می‌تواند تعهد آمریکا به حفظ امنیت اروپا را به میزان بیش‌تری سست و تضعیف کند و از سوی دیگر، در صورتی که اتحاد دفاعی و امنیتی بخواهد در اروپا شکل بگیرد با توجه به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، این اتحاد بر محور فرانسه و آلمان، با توجه به ظرفیت‌های این دو کشور استوار خواهد بود، اما بعید است «اروپای جدید» (عمدتاً کشورهای حوزه بالتیک و اروپای شرقی) رهبری این دو کشور را بپذیرند و برای حفظ امنیت خود به ویژه برای مقابله با تهدیداتی که از جانب روسیه متوجه آنهاست، همچنان آمریکا را شریک قابل اعتمادتری در نظر خواهند گرفت.

منتقدین دیدگاه دوم نیز معتقدند حفظ وابستگی امنیتی و در عین حال حفظ مواضع بر سر مسایل مورد اختلافی که ذکر آنها رفت، ممکن است به آسانی مقدور نباشد، زیرا بعید نیست که دولت ترامپ در برخورد با اروپا این موضوعات را با یکدیگر گره زده و در قالب یک بسته یا پکیچ بر سر آنها حاضر به چانه‌زنی باشد. ضمن این‌که در گذشته نیز آمریکا بین مسایل امنیتی و اقتصادی پیوند برقرار کرده بود. نمونه بارز این امر، ژاپن بود که در جریان جنگ سرد و در دهه١٩٨٠ مجبور شد به دلیل وابستگی امنیتی کامل خود به آمریکا محدودیت‌هایی را در زمینه صادرات محصولات خود به آمریکا قائل شود.

از این رو، در شرایطی که آمریکای ترامپ صلاحیت خود را به عنوان ضامن نظم بین‌المللی لیبرال از دست داده و تمایلی نسبت به توافقات چندجانبه نیز از خود نشان نمی‌دهد و آنها را مضر به اقتصاد آمریکا تشخیص می‌دهد و ارزیابی آن از مناسبات فراآتلانتیکی برای این محاسبات استوار است که چه به لحاظ نظامی و چه به لحاظ اقتصادی، طرف بازنده محسوب شده و هزینه‌های زیادی را از این رهگذر متحمل شده، اتحادیه اروپا نیز به لحاظ ضعف نظامی و شکاف‌های داخلیش در موقعیت دشواری قرار گرفته است. از یک سو، در یک ارزیابی واقع‌بینانه، اروپا نمی‌تواند حداقل در کوتاه مدت و در میان مدت وابستگی امنیتی خود را به آمریکا قطع کند و از سوی دیگر، با توجه به وابستگی‌های متقابل اقتصادی با آمریکا و وضعیت ژئوپلتیک خود میدان مانور بسیار محدودی در مناسبات فراآتلانتیکی خود دارد و از این جهت برای مقابله با آن دسته از سیاست‌های آمریکا که می‌تواند منافع اروپا را با تهدید مواجه سازد، حتی نمی‌تواند به آسانی با چین و روسیه به همکاری بپردازد.

 

منبع: سایت دیپلماسی ایرانی