سردرگمی آمریکا در باطلاق یمن!

سردرگمی آمریکا در باطلاق یمن! مهم نیست که تعدادی در ایالات متحده تا چه اندازه تلاش می‌کنند نبرد در یمن را صرفاً نزاعی میان آدم خوب‌ها و آدم بد‌ها توصیف کنند، با این حال پیچیدگی‌های جنگ بیرون زده است. آنچه مدت‌ها است نادیده گرفته شده این است که گروه به اصطلاح آدم خوب‌ها – که […]

سردرگمی آمریکا در باطلاق یمن!

مهم نیست که تعدادی در ایالات متحده تا چه اندازه تلاش می‌کنند نبرد در یمن را صرفاً نزاعی میان آدم خوب‌ها و آدم بد‌ها توصیف کنند، با این حال پیچیدگی‌های جنگ بیرون زده است. آنچه مدت‌ها است نادیده گرفته شده این است که گروه به اصطلاح آدم خوب‌ها – که مدافع عربستان سعودی و امارات متحده هستند – در همان جایی قرار گرفتند که آدم‌های واقعاً بد وابسته به القاعده به پا خاسته‌اند. به همین ترتیب آنچه نادیده گرفته می‌شود این است که چطور جنبش حوثی‌ها که آدم بدهای ماجرا هستند – به این علت که کمک‌های ایرانی‌ها را قبول کرده‌اند – در میان بی‌باک‌‌ترین دشمنان القاعده در یمن قرار دارند. مبادا از یاد ببریم شعبه القاعده‌ای که در یمن مستقر است شاخه‌ای از این سازمان است که پس از ۱۱سپتامبر بیش‌ترین ضربات را به ایالات متحده وارد کرده است.

آنچه جنگ داخلی را بیش از پیش در هفته‌های اخیر پیچیده کرده، بر هم خوردن میانه حوثی‌ها و نیروهای وفادار به رییس‌جمهور سابق علی‌عبدا…‌صالح، پس از ترور وی در ماه دسامبر است. آنچه بیش از پیش برای این دست افراد در ایالات متحده نامناسب است، شکاف عمیقی است که میان نیروهایی که مورد حمایت سعودی و امارات – و به‌طور غیرمستقیم ایالات متحده – قرار دارند، رخ داده است. جنوبی‌ها شهر عدن، شهر و بندر کلیدی در جنوب را تصاحب کرده‌اند. این گسستی است میان آنها و رییس‌جمهور مستقر، منصورهادی که در تبعید در ریاض زندگی می‌کند. این اقدام برآمده از موجودیت مستقل سابق بخش جنوب است، یمن جنوبی مورد حمایت شوروی قرار داشت. بسیاری از جنوبی‌ها هیچ گاه از یکپارچگی یمن در سال ۱۹۹۰ راضی نبودند چرا که تصور می‌کردند تحت سلطه شمالی‌ها قرار می‌گیرند. شکاف جدید خود همچنین متأثر از شکاف میان عربستان سعودی که رابطه قدرتمندی با هادی دارد و امارات متحده عربی است که بیش‌تر به حمایت از جنوبی‌های ساکن عدن دارد.

حقیقت امر این است که پیچیدگی‌ها بیش‌تر از این حرف‌ها است، آنقدر بالا است که حتی دو شقه شدن دوباره یمن و بازگشت به مرزهای بین‌المللی قدیم، هر چند که برخی از بزرگ‌ترین شکاف‌ها در جنگ را بهبود می‌بخشد، اما باز هم تضمینی نخواهد بود که جبهه‌های دو سوی جنگ با خود متحد بمانند.

جنگ سالاران قبایل که در جنوب مستقر هستند حتی از این‌که از عدن دستور بگیرند سرباز می‌زنند. بسیار دشوار است که بازیگران را حتی با پرداخت امتیاز در یک خط قرارداد. با وجود این پیچیدگی‌ها، شکاف‌های اخیر غافلگیرکننده نبوده است. مهم‌ترین چیزی که افراد غیرکارشناس باید در ذهن داشته باشند این است که مشاجراتی که این جنگ به راه انداخت اصالتاً و به‌طور بنیادین محلی بود، هر چند بعد‌ها که عربستان سعودی مداخله نظامی کرد و کشتار غیرنظامیان در حملات هوایی به رویدادی روزمره بدل شد، این نزاع به فاجعه انسانی تبدیل شد.

وسواس آمریکا در خصوص ایران که در دوران ترامپ تندتر و کوته‌فکرانه‌تر شده، توضیح‌دهنده شکست در درک این موضوعات است. شورشیان حوثی قیام کردند به دلایلی که هیچ دخلی به ایران نداشت و در عوض مرتبط با نارضایتی قبایل شمالی از این موضوع بود که دولت مرکزی منافع آنها را به خطر انداخته است. حوثی برخلاف نصایح ایران، صنعا پایتخت یمن را تصرف کردند.

درسی که باید آموخت بازتعریف رویکرد ایالات متحده در خاورمیانه است، رویکرد کنونی دولت ترامپ که مقابله کورکورانه و ویران‌کننده با نفوذ ایران است نه تنها نسخه‌ای برای ناکامی در پایان دادن به آن نفوذ است بلکه باعث افزایش نزاع‌های محلی خواهد شد که ایالات متحده هیچ سهمی از آن نخواهد داشت.

مشکل در یمن صرفاً این مفهوم غلط نیست که ایالات متحده باید با چه کسی مخالف باشد بلکه عدم وجود ایده‌ای روشن است مبنی بر این‌که از چه کسی باید پشتیبانی کرد. با توجه به این‌که راه نیروهای تحت حمایت سعودی و امارات دارد از هم جدا می‌شود، اینک ایالات متحده طرف کیست؟ فقدان وجود پاسخ به این سؤال، به‌علاوه فقدان پایه اخلاقی برای حمایت از حملات ویران‌کننده هوایی علیه یمن دلیلی است برای این‌که آمریکا از هیچ طرفی حمایت نکند.

نویسنده: پل آر. پیلار استاد دانشگاه آمریکا

 

منبع: نشنال اینترست/ترجمه: سایت دیپلماسی ایرانی