برنامهای برای فرار بیمغزها! از آنجا که برنامهریزیهای حساب شده و تدابیر اندیشیده شده به همراه احترام و تکریم نخبهها و متخصصین و از همه مهمتر حمایتهای بیدریغ از تحقیقات و پژوهش و اعطای سرمایه و خیلی چیزهای دیگر که مسؤولین امر به بهترین نحو ممکن آن را به اجرا در آوردهاند، متأسفانه نتوانسته […]
برنامهای برای فرار بیمغزها!
از آنجا که برنامهریزیهای حساب شده و تدابیر اندیشیده شده به همراه احترام و تکریم نخبهها و متخصصین و از همه مهمتر حمایتهای بیدریغ از تحقیقات و پژوهش و اعطای سرمایه و خیلی چیزهای دیگر که مسؤولین امر به بهترین نحو ممکن آن را به اجرا در آوردهاند، متأسفانه نتوانسته است از فرار مغزها جلوگیری نماید، تنها دو راهحل برای حل این معضل وجود دارد. اول اینکه همانند برخی از مسؤولین و مدیران و صاحبنظران پیشرو و همهچیز دان! اساساً فرار مغزها را یک امر موهوم و کذب محض و غیرواقعی و فانتزی اعلام نماییم و خودمان و بقیه را بهطور کامل از نگرانی، آسوده و راحت نماییم. یا اینکه به گونهای تدبیر کنیم و برنامه آن را تدوین نماییم که لااقل در کنار مغزهای فراری، مقدار قابلتوجهی بیمغز را هم فراری دهیم تا از انباشت این گروه جلوگیری به عمل آمده و یک تناسب و تعادل و به قول فرنگیها، هارمونی برقرار شود و مخ و مغز افراد حاضر یک دست نکشد و کفه ترازو به طرف بیمغزها، سنگینی نکند!
البته باید اقرار کرد که تهیه یک برنامه بدرد بخور برای تشویق و ترغیب و حمایت از فرار بیمغزها همچین کار ساده و راحتی نیست و باید ترتیبی داد که اساساً فراری در کار نباشد بلکه این کار با میل و رغبت و به دلخواه صورت پذیرد!
البته جناب هوشنگخان (خودمان را میگوییم) پیشنهاداتی بس مفید فایده و درجه یک در این خصوص دارد که به عرض میرساند. اول اینکه مسؤولان محترم فرامرزی! با چند کشور از این حدود ۲۰۰ کشور موجود توافقی، تفاهمی چیزی انجام دهند تا بیمغزهای محترم بتوانند به آن کشورها مهاجرت نمایند و با کمترین کار ممکن، بیشترین حقوق را بگیرند و فقط فکر و ذکرشان این باشد که کار را بپیچانند و به کیف و حال خود بپردازند و هیچ کاری را درست درمان انجام ندهند و البته با تعظیم و پاچه خواری و تعریف و تمجید، هم حقوقشان را مضاعف نمایند و هم جایگاه خود را مستحکمتر نمایند.
همچنین افرادی که اهل کار اداری و حقوق کارمندی نیستند، بتوانند با حواس جمعی و زد و بند و این کلاه آن کلاه کردن، رزق حلال در بیاورند و با موج سواری دلاری و وامی و طلایی و خودرویی و زمینی و کف بینی و رمالی و وضعیت اضطراری و زلزله و این قسم موارد بتوانند پول روی پول بگذارند و حالش را ببرند!
بنظر میرسد از راههای دیگر بدرقه بیمغزها به یک کشور ثالث، ایجاد بستر و امکان انجام عملیاتهای زورگیری، زیر میزی بگیری، اختلاس، قاچاق و احتکار و این جور رفتارهای هیجان انگیز و پول پارو کن، در کشور مقصد میباشد.
استفاده از رانت و باند و زمین و دریا و هواخواری و بستن قراردادهای صوری و گرفتن وام بدون بهره قرضالپس نده! از دیگر امکانات مهم و اساسی میباشد که میتوان با ایجاد زیر ساخت مناسب در یک کشور، دوستان و عزیزان بیمغز را به وجد آورد و سیل مهاجرت آنها را شاهد باشیم.
از آنجا که هوشنگ خان در باب مواردی که فرمایش میفرماید، همواره تحقیق و تفحص و دقت عمل خاصی به خرج میدهد، به این نتیجه رسیده که فقط یک کشور را در این کره خاکی میتوان سراغ گرفت که زیرساخت و امکان و بستر و شرایط و همه امور آن به گونهای است که میتوان به عنوان کشور مقصد برای بیمغزهای گرامی در نظر گرفت و آن هم کشور سوئیس است، کشوری بزرگ و پهناور با همه منابع زمینی و معدنی و آب و هوای چهارفصل و قرار گرفته در بین آبهای نیلگون جنوبی و دریاچه بزرگ شمالی که به آن بهشت بیمغزها هم میگویند و هر بیمغزی با استفاده از همان ظرفیت اندک مغز خود میتواند به راحتی زندگی کند، خوش بگذراند، پول در آورد، حالش را ببرد و به ریش مغزها و نخبهها و متخصصان، لبخند ملیح بزند!
هوشنگ خان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.