اسناد خزانه یا اسناد زندان مجتبی قدیری روزی روزگاری پیمانکاری شغل پر درآمدی بود، شغل خوبی بود، سرت به تنت میارزید، هم این دنیا رو داشتی هم آخرت را، چرا که کار میکردی، اون هم چه کاری! میساختی، آباد میکردی و… ضمن اونکه چند نفر هم از کنارت نون میخوردند، چرخ زندگیشون را میچرخوندند، اما […]
اسناد خزانه یا اسناد زندان
مجتبی قدیری
روزی روزگاری پیمانکاری شغل پر درآمدی بود، شغل خوبی بود، سرت به تنت میارزید، هم این دنیا رو داشتی هم آخرت را، چرا که کار میکردی، اون هم چه کاری! میساختی، آباد میکردی و… ضمن اونکه چند نفر هم از کنارت نون میخوردند، چرخ زندگیشون را میچرخوندند، اما امروز پیمانکاری نحسه، اگه دامنگیرش بشی، بدبخت میشی، میری ثواب کنی کباب میشی. مگه سرت به تنت زیادی کرده، از قدیم گفتن «سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند».
وقتی پیمانکار شدی باید با سیلی صورت خودتو سرخ کنی، باید آبروداری کنی، باید سرکوفت بشنوی و… امروز اگه با کدخدا هم بسازی، از چاپیدن خبری نیست، نمیتونی دیگه تو این شغل با گرگ دنبه بخوری، با چوپان گریه کنی، پول نیست، بودجه نیست!
امروز پیمانکار را به تب گرفتند که به مرگ راضی شه. تو مناقصه شرکت میکنی، برنده میشی، تأمین اعتبار اولیه هم صورت میگیره، اما این قرارداد آش دهنسوزی نیست. چرا بعد از اولین تأمین اعتبار تو ادامه ماجرا وعده سر خرمن میدن، بزک نمیر بهار میآد، کمبزه با خیار میآده.
چرا که با این اوراق اسناد خزانه اسلامی، دیگه از این ستون به اون ستون فرجی نیست. فقط برای لای جزر دیوار خوبه. باور کنید حتی با یه من عسل هم نمیشه، خوردش.
قبلاً سر رسید پرداخت این اسناد یک ساله بود، حالا گل کاشتن ۳ تا ۴ ساله کردن، به قولی بالای این اسناد دیدیم، پایینشم دیدیم!
باید گذاشت درِ کوزه آبش را خورد.
اسناد خزانه اسلامی رو که دولت جای طلب به پیمانکار داده، وقتی برای نقد کردن به بورس میبری با ۲۰ تا ۲۵ درصد پایینتر از قیمت نقد میشه، چی میشه گفت، آش کشک خالَته بخوری پاته نخوری پاته.
امروز تو بحث مناقصه میگن قیمت مناسب اصله، حتی از نظر کارشناسان نباید کار رو به پایینترین قیمت داد. اما همه اینا حرفه، چرا که برای دریافت کار باید پایینترین قیمت را بدی، هر چند میدونی تهش ضرره. پایینترین قیمت رو میدی، آتش به مالت میزنی تا کار رو برنده شی، که چی، آخر سر فقط طلبکار باشی. اگه زیادی حرف بزنی حرفهای گندهتر از دهنت زدی، کی گفته حرف حساب جواب نداره. اون موقع بلکلیست اینا منتظرته، جوری نقرهداغت میکنند که یادت نره. اون موقع یاد این ضربالمثل میافتی که «بدهکار رو که رو بدی طلبکار میشه».
امروز پیمانکاری هم که بیش از ۴۰ سال هم تجربه داره شب جمعه رو گم کرده. هر جا هم که میخوابه آب زیرش میره، به صغیر و کبیر بدهکاره، از طلبکاری عزیز مثل سازمان امور مالیاتی، تأمین اجتماعی و… فراریه، چرا که طلبکاران این حرفا رو قبول ندارند، طلبکار میگه، حساب حسابه کاکا برادر.
وقتی یک دفعه پیه اسناد خزانه اسلامی به تن خورد، پشت دستت رو داغ میکنی تا در مناقصه شرکت کنی، اسناد بخری برآورد و متره کنی، بخوای پیشنهاد بدی که برنده بشی. مگه مغز خر خوردی که نقدی بدی اسناد مدتدار بگیری آخر هم زیر قیمت اسناد رو بفروشی. همون پول رو بذار بانک سودش رو بگیر، کار هم نکن. راحت راحت. نخواست هزارتا بازار کاذب هست، مثل دلار، دلالی و… که فقط باید سر موقع بخری، سر بزنگاه بفروشی، کلی هم سود کردی فوق فوقش هم فقط باید کمی مالیات بدی. دیگه دنگ و فنگ هزار تا سازمان و نهاد هم نداره که بخوان نظارت کنند ایراد بگیرند و… .
اما وقتی تو مناقصه شرکت کردی و برنده شدی، قرارداد منعقد شد؛ حالا داستان آب برو، نان برو، تو هم به دنبالش برو میشه! اینکه روز به روز از تعداد پیمانکار داره کم میشه، بیحساب و کتاب نیست! حالا سر خیلی از مسؤولان محترم گرمه و خبر ندارند، چند سال دیگه که همه عطای کار پیمانکاری را به لقایش بخشیدند، دیدن داره. اون موقع است که میگن پیمانکارم آرزوست، اما کو پیمانکار، تخم آن رو ملخ خورده یا با ترفند صادرات خدمات فنی و مهندسی اون ور مرز کار میکنند یا اینکه خونه خراب شدن، گوشه خونه یا زندون نشستن منتظر یه فرجی هستند که فکر نمیکنم با این نحوه پرداخت مطالبات، حالا حالاها از این مسؤولان محترم آبی گرم بشه. این اسناد، اسناد مطالبات نیست، اسناد زندون پیمانکار بدبخته.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.