سمیه مهدوی توهم توطئه در کشور پایانی ندارد؛ شوک انتشار برخی اخبار فراتر از شنیدن «فروریختن برج میلاد» یا «کشت درخت ماکارونی» آدمی را منقلب میکند! این روزها با داغ شدن بازار هوکسهای خبری در نگاه اول ذهن مخاطب به دور از هرگونه فکر، تحقیق و تفحصی از اصل ماجرا فریب میخورد تا در […]
سمیه مهدوی
توهم توطئه در کشور پایانی ندارد؛ شوک انتشار برخی اخبار فراتر از شنیدن «فروریختن برج میلاد» یا «کشت درخت ماکارونی» آدمی را منقلب میکند!
این روزها با داغ شدن بازار هوکسهای خبری در نگاه اول ذهن مخاطب به دور از هرگونه فکر، تحقیق و تفحصی از اصل ماجرا فریب میخورد تا در یک آن با چشمانی از حدقه درآمده و دهانی باز آنچه را که شنیده و دیده است را برای دیگران روایت کند. این روایتها دهان به دهان و سینه به سینه میچرخد و ابعاد ماجرا را وسیعتر میکند. غافل از آنکه مخاطب فقط تیتروار نگاهی به مطلب یا تصویر میاندازد و پایان قصه را که حکایت از شوخی یا همان هوکس خبری بوده است را بهصورت ناخودآگاه سانسور میکند. ماحصل ماجرا میشود یک شایعهسازی کلان با هزاران حاشیه که هر یک میتواند ابعاد منفی زیادی را در بر بگیرد.
این قبیل هوکسهای خبری که پیشتر بهعنوان یک فن نویسندگی از آن استفاده میشد، حال به صورتی غیرقابل کنترل در حال رشد و نمو است. شایعههایی که اگر بگوییم با بازشدن پایشان به معرکه صنایع و بنگاههای اقتصادی میتوانند دودمانهای تجاری را به باد دهند، سخن گزافی نگفتهایم. دیگر نمیتوان تشخیص داد اخباری که در ژانر جدی منتشر میشوند با اغراقگویی قصد سر به سرگذاشتن مخاطب را دارند یا با اهداف شخصی میخواهند از این نمد برای خود کلاهی نو ببافند!
حال سایه این هوکسها ردای خود را بر سر گزینههای متعددی از عزل و نصب مدیران گرفته تا تبانیهای فانتزی پشت پرده، پهن کرده است.
قطع به یقین به راه انداختن جنگ و تنش روانی در صنایع و در شرایطی خاص همچون پای میز مذاکرت و امضای قراردادها اثرات مخربی را برای فراری دادن و دلسرد کردن سرمایهگذاران خواهد داشت، امری که در صنعت نفت به وضوح به چشم میخورد. این امر تا جایی پیش رفته است که حتی مدیران و مسؤولان بیشتر به صورت چراغ خاموش کارها را انجام میدهند؛ بدینترتیب میتوان مدعی شد این اتفاقات سریالی باعث شده است تا حد و حدود محرمانهها گسترش پیدا کند.
«قرارداد عجیب و نابرابر نفتی ایران و روسیه» و تیترهایی شبیه به این که طی آن دو میدان آبان و پایدار غرب به روسها واگذار شد از جمله همان هوکسهایی بود که با منتشر شدن عباراتی همچون به تاراج رفتن نفت ایران، باج دادن به روسیه و… در فضای مجازی بسیاری از کاربران علیالخصوص صنف رسانهای را به چالش کشاند تا در مقابل این شوخی مغرضانه واکنش نشان دهند. این حرف و حدیثها به دور از اظهار نظرات کارشناسانه به گونهای مطرح میشود که گویی ثروت ملی در طبق اخلاص به خارجیها تعارف میشود! در این اوضاع بلبشو نمیتوان تشخیص داد که در نهایت ورود و حضور شرکتهای خارجی را در شرایط سخت بینالمللی تحریمها و اوضاع بیمار اقتصاد داخلی به فال نیک بگیریم یا مقدمه چینی برای رقم خوردن یک اتفاق هولناک در نفت؟
در شرایطی که استارت مذاکره جدی برای ۲۲ میدان نفتی و گازی زده شده است اگر برای هر یک از میادین چنین روندی در پیش گرفته شود آیا دستیابی به اهداف تعریف شده در این سناریو در زمان مقرر خود محقق خواهد شد؟
تاکنون تفاهمنامههای متعددی مابین وزارت نفت و شرکتهای ایرانی و خارجی به امضا رسیده است، قرار است تفاهمنامههای دیگری نیز برای پاراف شدن روی میز نفتیها برود. اما این تفاهمنامهها به جز ۳ مورد که در سال گذشته به امضا رسید، مابقی به صورت بالقوه به صف شدهاند و انتظار تغییر وضعیت به یک قرارداد تمام عیار را میکشند تا از بند MOUها و HOA ها رها شوند تا بدینترتیب تمام مادهها و بندهای توافق شده بینشان رنگ حقوقی و قانونی به خود بگیرد. در این راستا در واپسین روزهای سال ۹۵ کنسرسیوم روسی-ایرانی(زاروبژنفت روسیه و دانا انرژی) با امضای یک قرارداد برای توسعه دو میدان نفتی با سرمایهای بالغ بر ۶۷۰ میلیون دلار و قرارداد دوم توسط یک شرکت ایرانی(انرژی پاسارگاد) با سرمایهگذاری ۲٫۴ میلیارد دلاری در دو میدان نفتی دیگر(جفیر و سپهر) با شرکت ملی نفت ایران منعقد کردند.
درحال حاضر ۳ قرارداد از سبد نفتی IPC با گذر از هفتخوان رستم به نتیجه رسیدهاند. در این میان دو موضوع اساسی یعنی استفاده از پیمانکاران داخلی و تعجیل در برگزاری مناقصات برای انتخاب پیمانکاران ذیصلاح البته از نوع داخلی و ایرانی آن از اولویتها و بهتر بگوییم از چالشهای اساسی جریان پیش رو است. بهخصوص در قرارداد نخست و ماجرای واگذاری فاز ۱۱ به توتال که حرف و حدیثهای متعددی را با خود به یدک کشید، سکانداران این پروژه را وادار به انتشار تأیید و تکذیبهای بسیاری کرد. بگو مگو بر سر پاپس کشیدنهای احتمالی توتال و عدم استفاده از پیمانکاران داخلی دو پتکی بود که مدام بر سر قرارداد فاز ۱۱ کوبانده میشد.
اما برای قرارداد دوم با زاروبژنفت روسیه یک دستاویز دیگر را برای ضربه زدن به ریشههای اقتصادی کشور پیدا کردند و آن هم سهم بندی بین ایران و روس بود که با خطای سهوی یا عمدی در اطلاعرسانی و تحریف خبر مذکور! بستری برای عرض اندام برخی دلواپسان و ابراز نگرانی از به تاراج رفتن اموال نفتی ایران فراهم شد. در اثنای قرارداد کنسرسیوم سهم شرکت روسی ۸۰ درصد و سهم شرکت ایرانی (دانا انرژی) ۲۰ درصد تعیین شده است. با تحریف درصد سهم بندی از درآمد توسعه دو میدان آبان و پایدار غرب یک هوکس خبری به راه انداخته شد تا زنگنه را وادار به توضیح کند و صراحتاً اعلام کند که ۸۰ درصد از درآمد ۵ درصدی از توسعه دو میدان به جیب روسها میرود. بنابراین ارقام ۸۰ به ۲۰ هیچ ربطی به درآمد و سود توافق شده فیمابین شرکت نفت (کارفرما) و کنسرسیوم(پیمانکار) در قرارداد مذکور ندارد.
چال نخجیر نفت کجاست؟
امضای یک قرارداد و یک پروسه طولانی مدت برای صدها پیشبینی منفی و بدبینانه مسألهای شده است که میتواند انرژی زیادی از دستاندرکاران فعال این بخش بگیرد و محتملاتی را رقم بزند که هریک میتواند در دلسرد کردن شرکتهای ایرانی که متقاضی کار در مجاور شرکتهای خارجی هستند، تاثیرگذار باشد. در ادامه شرکتهای خارجی را نیز از وارد شدن به گود بازی منصرف و اهل فن را از نظرات کارشناسانه فرسنگها دور کند.
اما این موج نگرانیها و دلواپسیها که در برخی موارد به توهم توطئه منجر میشود از کجا نشأت میگیرد؟ از ابتدای نگارش این سناریو قرار بود ۲۰۰ میلیارد دلار با تعریفی که در برنامه ششم توسعه پیشبینی شده است به صنعت نفت تزریق شود.
اما از آنجایی که تعریف پروژهها از زمانی که روی کاغذ قلم زده میشوند تا پیادهسازی آن برای ورود به فاز اجرایی و عملیاتی شدن دچار تغییر و تحولاتی متعددی میشوند، در این دگردیسی سیب نفت هزاران چرخ میخورد تا به زمین برسد از همین روی باید پیشبینیهایی متعددی جهت کنترل و مدیریت اوضاع انجام بگیرد تا شرایط برای جذب همان عدد نجومی در نفت یعنی ۲۰۰ میلیارد دلار فراهم شود.
در این اوضاع و احوال هم باید هوای بخش خصوصی را داشت و هم تضمینهای متعددی را به شرکای خارجی داد تا حتی با بحرانی شدن شرایط و بازگشت دوباره تحریمها بتوان آنها را پای قرارداد نگه داشت.
اما در شرایطی که عدهای دلواپس در پی متشنج کردن اوضاع هستند آیا میتوان چنین اقدامی را عملی کرد؟
دراین اوضاع وزیر نفت و سایر مسؤولان در مقام پاسخ به امضای قراردادهای احتمالی در لفافه سخن میگویند تا مبادا خدای ناکرده دستهای پشت پرده آنچه را که تاکنون زنگنه و دیگر اعضای تیم راهبردی آن رشتهاند، پنبه نکنند. اطلاعاتی از شرکتهای خواستگار این میادین به صورتی محرمانه ردوبدل میشود و مدیران تا زمان اجرایی شدن آن بستهها ترجیح میدهند، مهر محرمانه بر رویشان زده شود و تا دقیقه نود از آن رونمایی نکنند.
پرواضح است صنعت نفت در این شرایط نیاز به جایگاهی همانند چال نخجیر دارد تا با هدایت غولهای نفتی به آن مکان سوقالجیشی با طیب خاطر بهدور از سنگاندازیها پروژههای خود را مدیریت کنند.
اما در آخر باید گفت باب شدن انتشار این قبیل اخبار منجر به پاشیدن بذر بیاعتمادی میشود و یادآور ماجرای تکراری چوپان درغگو. تکرار این هوکسهای خبری که در فرهنگ ما بیشباهت به دروغهای سیزده نیست، در اوضاعی که سره و ناسره درهم تنیده شده باعث میشود تا مرز بین نقد و اعتراض منطقی و درست در سخنان زائد و حشو گم شود و این یعنی ترسیم پایانی تلخ و ناقص برای ماجرایی که هنوز به مرحله باز کردن گرههای داستانی خود نرسیده است! و از قِبل آن کرسنتهایی متولد میشوند که همچنان در پوشش محرمانه، هزار و یک سؤال را به دنبال خود یدک میکشد و با دست آویز کردن هجمه کجاندیشیها ترجیح داده میشود در بایکوت باقی بماند!
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.