سمیه مهدوی- هفته گذشته خبری به گوش رسید که حکایت از صدرنشینی یکی از شهرهای ایران بر سکوی «ترینهای» جهان داشت بهگونهای که با کسب این عنوان توانستیم در ردههای بینالمللی از آخر، اول شویم! زابل یکی از شهرهای استان سیستان و بلوچستان براساس اعلام سازمان بهداشت جهانی کاندیدای آلودهترین شهر در سطح جهان […]
سمیه مهدوی- هفته گذشته خبری به گوش رسید که حکایت از صدرنشینی یکی از شهرهای ایران بر سکوی «ترینهای» جهان داشت بهگونهای که با کسب این عنوان توانستیم در ردههای بینالمللی از آخر، اول شویم!
زابل یکی از شهرهای استان سیستان و بلوچستان براساس اعلام سازمان بهداشت جهانی کاندیدای آلودهترین شهر در سطح جهان شد. میزان آلایندگی در این شهر به حدی است که به صورت یک برند بینالمللی مطرح شد! آن هم در شرایطی که یکی از اولویتهای اصلی دولت یازدهم، رسیدگی به مقوله محیطزیست بوده و دولت تمام هم و غم خود را برای رسیدگی به این جریان گذاشته است. هرچند در تدوین لایحه برنامه ششم توسعه ۴ ماده به صورت مستقیم به این مهم پرداخته است اما گویی در عمل شاید آنچنان که باید نتوانسته به رسالت خود عمل کند.
آلودگی در ایران بهویژه در شهرهایی چون زابل آن هم با وجود ذرات معلق و طوفانهای شن، قدمتی دیرینه دارد. در این بین دولت نیز برای مقابله با معضل پیشِ رو با بررسی و واکاوی زوایای متعدد، راهکارهایی نیز در نظر گرفت تا با عملیاتی کردن آن، بحران آلودگی را کنترل و مدیریت کند، اما اینکه مسؤولان و مدیران مربوطه تا چه حد توانستهاند برنامهها و طرحهای حکشده روی کاغذ را وارد فاز اجرایی کنند کمی جای ابهام دارد.
اواخر سال ۹۳ سخنرانی رهبر معظم انقلاب در این خصوص و ابلاغ سیاستهای کلان محیطزیست در دیماه سال گذشته به قوای ۳گانه مؤید این مطلب بود که جریان محیطزیست نباید در مدیریت کلان کشور موضوعی فرعی تلقی شود، با این تفاسیر انتظار میرفت منصبنشینان، دیپلماسی محیطیزیستی قویتری از خود ارایه دهند.
پرداختن به بحث آلودگی بسیار حایز اهمیت است چراکه آلودگی هوا عواقب بسیار جبرانناپذیری را درپی دارد، از خسارتهای هنگفت مالی گرفته تا به خطر افتادن سلامتی و جان مردم. سالانه ۸ میلیارد دلار خسارت به اقتصاد کشور وارد میشود. همچنین براساس آمار ارایهشده سالانه فقط مرگ ۶ هزار نفر در پایتخت آن هم بهواسطه آلایندههایی چون pm 2.5 (از مهمترین آلایندههایی که بدن انسان توانایی مقابله با آن را ندارد) رقم میخورد، این در حالی است که در استانها و شهرهایی چون سیستان و بلوچستان، اهواز و زابل و… این رقم با توجه به میزان شدت آلایندهها چندین برابر است که خود بیانگر وقوع یک فاجعه بزرگ میباشد. عمق فاجعه جایی است که با نگاهی به ارقام اعلام شده در ۶ماهه نخست سال ۹۳ به خوبی میتوان دریافت که وضعیت کیفیت هوای زابل تنها در ۶ روز در شرایط سالم قرار داشته و مابقی روزها وضعیت هوا ناسالم بوده است! هوایی که به مثابه طناب دار بر گردن مردم گره خورده است و هر روز بر میزان قربانیان آن افزوده میشود.
در چنین موقعیتی این سؤال به ذهن متبادر میشود که به راستی مسؤولان چه واکنشی در این خصوص از خود نشان داده و برای کنترل آلودگی هوا در شهرها و استانهای گوناگون چه اقدام سازندهای انجام دادهاند؟
نخستین برنامه کاهش آلودگی هوا در سال ۷۹ آن هم براساس دستاوردهایی چون استقرار استاندارد خودروها، سیستم معاینه فنی، حذف سرب از بنزین و هوای شهرهای کشور به واسطه کاهش گاز منواکسید کربن، استارت خورد. برنامهای با بازه زمانی ۱۰-۱۵ ساله که بنا بود با برنامهریزی متولیان امر در این مدت به سرانجام برسد اما رییس سازمان حفاظت از محیطزیست سال گذشته اعلام کرد که این برنامه تا سال ۸۴ پیگیری و سپس متوقف شد! بنا به گفته ابتکار مجدداً چرخ این طرح از سال ۹۲ به غلتک افتاده است.
حال مشاهده میشود با گذشت ۱۶ سال از شروع پروسه کاهش آلودگی هوا و با توقف تقریباً ۷ ساله این برنامه، همچنان نمیتوان نقطه پایانی بر ماجرای آلودگی هوای کلانشهرها گذاشت. به نظر میرسد مسؤولان محیطزیستی باید اقدام سازنده را جایگزین شعارهای گوناگون کنند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.