من به شک مشکوکم! مدتها بود که به بعضی از چیزها شک کرده بودیم، یعنی برای خودمان دو دو تا چهار تا کرده و دیدیم یک چیزهایی به یک چیزهایی نمیخورد، یا یک کسانی به یک چیزهایی یا شاید یک چیزهایی به کسانی! جلو شک را که نمیتوان گرفت، همینجور برای خودش میآید و […]
من به شک مشکوکم!
مدتها بود که به بعضی از چیزها شک کرده بودیم، یعنی برای خودمان دو دو تا چهار تا کرده و دیدیم یک چیزهایی به یک چیزهایی نمیخورد، یا یک کسانی به یک چیزهایی یا شاید یک چیزهایی به کسانی! جلو شک را که نمیتوان گرفت، همینجور برای خودش میآید و آدمی را دچار تشکیک مساعی میکند!
حالا گیریم که آبی از فلان شخص صاحب اهن و تلپ گرم نمیشود یا آن یکی باری که بر نمیدارد، بارگذاری هم میکند یا فیالمثل چیزی کم است و چیزکی دیگر زیاد، یا آن چیز دیگر قطع شده یا خیلی رفته پایین، چه میشود کرد بعضی از آدمها و چیزها همینجوری هستند البته نه اینکه از اول اینجوری بودند کمکم اینجوری شدند و یا اینجوری بودهاند ولی یک جور دیگر به چشم میآمدند.
به هر حال همین است که هست، دیگر شک کردن ندارد، دیگر از این حرفها گذشته و باید کم کمک باور کرد، دیگر نه باید به چیزی شک کرد و نه به کسی مشکوک، همه و همه کس را باور کنی، مثل روز روشن !
بگذارید برای یک بار هم که شده شک و سوء ظن و گمان بد را کناری گذاشته و مشکوک نباشیم، کار خیلی سادهای است آنقدر ساده که به سادگی آن شک خواهید کرد!
یک چیزهایی کم شده و یک چیزهایی زیاد، اندک مردمانی جای خود هستند و بسیاری دیگر، جای دیگران، شهر کمی شلوغ و پلوغ است و اوضاعی هم شیر تو شیر، انگار کسی هم به کسی نیست و کارها رشته نشده پنبه میشوند و این وسط ابنالوقتها برای خودشان یا میتازند و یا خوشرقصی میکنند، آن گوشه و کنار هم برخی ناله و گاهی نفرین میکنند، آب و برق و خاک و آتش هم بازی درآوردهاند، آنکه باید باشد، نیست و آنکه باید برود، میآید!
اما هر چه هست دیگر شک و تردیدی وجود ندارد و بعد از مدتها نفس راحتی میکشیم و به جز همان شک، دیگر به هیچ چیز و هیچ کس مشکوک نیستیم و تکلیفمان عین روز با خودمان و خودیهایمان روشن روشن است و دیگر ملالی نیست که دلمان برایش تنگ شود، همه پای کار آمدهاند، قبراق و آماده و ملالانگیز!
هوشنگ خان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.