از اصل سخن نرانید! حالا یک بنده خدایی بنا بر حکمی، مسؤولیت اجرای یک قانونی را برعهده دارد، این وسط، آن قانون مکتوب بنا به دلایلی نامعلوم ۱۷۷ اصل و کلی ماده و بند دور و بر خودش جمع کرده و آن بنده خدا دلش هوای یکی از این اصلها را کرده و از […]
از اصل سخن نرانید!
حالا یک بنده خدایی بنا بر حکمی، مسؤولیت اجرای یک قانونی را برعهده دارد، این وسط، آن قانون مکتوب بنا به دلایلی نامعلوم ۱۷۷ اصل و کلی ماده و بند دور و بر خودش جمع کرده و آن بنده خدا دلش هوای یکی از این اصلها را کرده و از قضای روزگار میلش کشیده که احوال این دل هوایی را با عده دیگری در میان گذاشته و درد دلی کرده باشد.
خب، تا اینجاش که خودمان هم نفهمیدیم چی گفتیم! اما اینجور که پیداست از دل همین چیزها، برخی از عناصر بسیار دلسوز و احساس وظیفهکن! توطئه یک دشمن خارجی کله طلایی و اعوان و انصار داخلیاش را کشف و شهود کردهاند و با درایت و نکتهسنجی که البته برای ایشان چیز تازهای نیست، با افشای آن، همه نقشههای بیگانه را نقش بر آب کرده و مشت محکمی بر دهان استکبار جهانی خصوصاً بورکینافاسو جهانخوار کوبیدهاند!
حالا اینکه چطور میشود یک اصل قانون را که مملکتی بر روی آن قانون استوار شده و مسؤول اجرای همین قانون و دیگرانی که یادآوری آن مقام مسؤول را تبریک و تهنیت گفتهاند را به دشمن و ضد انقلاب و جاسوس و استکبار و ایادی بیگانه و دولتهای مرتجع ربط و بسط داد، خودش از عجایبی است که قطعاً عقل و فهم بنده و یحتمل خیلیهای دیگر به آن نمیرسد و البته نخواهد رسید که اگر بخواهد برسد خودمان ایستگاه قبلی پیاده میشویم و یا خود را به خواب میزنیم که از آن رد شده و از پیاده شدن جا بمانیم!
البته بر فرض محال (باد برای جنابشان خبر نبرد) اگر هم روزی فرا برسد که قرار شود از آن اصل استفاده شود، لااقل دو سوم وکلا و کلی مقام بالادستی و فرادستی دیگر باید کنار هم جمع شوند تا بتوانند این اصل را از زمین بلند کنند. زبان مبارکمان لال! طبق فرمایش این بزرگوار کهنهکار نکتهسنج، همه منتخبین و منصوبین و بزرگان و گرانمایهها میروند در صف ایادی استکبار! و این طرف دیگر کسی باقی نمیماند که آن ایادی برای آنها خوابهای دور و دراز ببینند!
بهتر است در حرف و کار بزرگان دخالت نکنیم، لابد ما مو میبینیم و آنها ریزش مو، یا ما حواسمان نیست یا دوستان از پر حواسی کمی در چیدمان دوست و دشمن و نفوذی و دلسوز و منتقد، دچار سهو قلم شدهاند!
هرگز وجود حاضر و غایب شنیدهای من در میان جمع و دلم جای دیگر است
کاش آن به خشم رفته ما آشتیکنان باز آمدی که دیده مشتاق بر درست
هوشنگ خان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.