پیمانه صبر پیمانکار لبریز است! حالا درست است که حضرت حافظ فرمودهاند که پیر پیمانهکش من که روانش خوش باد، گفت پرهیز کن از صحبت پیمانشکنان. ولی از آنجا که هر گردی گردو نیست، بنابراین هر پیمانی هم پیمان نیست و بعضی مواقع میشود آن را شکست آن هم بدفرم! اینکه پیمانه صبر […]
پیمانه صبر پیمانکار لبریز است!
حالا درست است که حضرت حافظ فرمودهاند که پیر پیمانهکش من که روانش خوش باد، گفت پرهیز کن از صحبت پیمانشکنان. ولی از آنجا که هر گردی گردو نیست، بنابراین هر پیمانی هم پیمان نیست و بعضی مواقع میشود آن را شکست آن هم بدفرم!
اینکه پیمانه صبر پیمانکار لبریز شده درست اما اینجور که بویش میآید پیمانه صبر کارفرما نیز هم!
یعنی کار به جایی رسیده است که یکی از یکی دیگر شاکیتر، عصبانیتر و محقتر! هر کسی میخواهد کار خودش پیش برود، حالا طرف مقابل به خاک سیاه بنشیند، خب بنشیند و یا پیمانها همانطور به امان خدا رها شود و کارها بر زمین بماند، خب بماند. اره کشی طرفین بالاخره روزی تمام میشود و این وسط کلی پروژه عمرانی و تأسیساتی و زیربنایی است که کمرش دو نیم میشود، میرود تنگ دل هزاران پروژه نیمهکاره یادگاری مانده از سالهای کهن!
اینجور که بویش میآید، هوشنگ خان و کارشناسان و دلسوزان مناقصه و مزایده، یک نموره آب در هاون میکوبند و این بساط به هم ریخته و کلاف سردرگم اجرای پیمانها و مناقصات و مزایدات قرار است آنقدر دچار بیمحلی و بیتفاوتی بشود تا حسابی آش شور شود و صدای یک عدهای در بیاید و پلاکارد و بنر دست بگیرند و مرده باد، زنده باد بگویند تا بالاخره عقلای قوم! پا پیش بگذارند و فکری به حال آن کنند.
اصلاً دلمان لک زده است برای هیجان و شلوغ کاری و گره کور زدن بر کارها، تا وقتی که اعصابها هنوز نیم بند سر جایش است و کارها با من بمیرم تو بمیری و ریش سفیدی و ۴ ریال این ور آن ور کردن حل و فصل میشود، گوش هیچ وکیل و وزیری بدهکار نیست، قانونی بگذارند، لایحهای تنظیم کند، حرفها را بشنود و یا حرف حسابی بزند و غائله را تا دم نکرده و سر ریز نشده است، بخواباند.
اینجور که ما دو ریالیمان افتاده است اساساً به نظر خیلی از مسؤولین گرامی، حل و فصل کردن مشکلات و معضلات در همان اول کار و قبل از آنکه کار بالا بگیرد و چند تا رسانه و خبرگزاری اینطرفی و آنطرفی فیلم و تصویرش را پخش نکنند و شبکههای اجتماعی هیجانش را دو چندان نکنند، کار صحیحی نیست. زیرا که نه افتخاری دارد و نه میتوان با آن ژست گرفت و سلفی انداخت. اگر کار به شلوغکاری و زد و خورد و بگیر و ببند هم برسد که چه بهتر، اینجوری برای دور بعد مجلس و شورا و ریاست و وزارت هم یک جای پایی سفت میکنیم. فعلاً باید استخوان در زخم بماند تا وقت آن برسد زیرا که میوه نارس را نباید چید که کال است، گس است و نه بدرد پست و مقام فعلی میخورد و نه پست و مقامهای بعدی!
از من هوشنگخان یک لا قبا گفتن بود و از مسؤولین و مربوطین و ناظران و بازرسان معزز و گرانقدر نشنیدن، حالا چه موقع دود این بیقیدی و بیخیالی عالم گیر شود و چشم و چار ملتی را بسوزاند و عزیزان کرسینشین و صندلیمدار به هوش بیایند تا تکانی اساسی به خودشان دهند، خدا عالم است… !
هوشنگ خان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.