صرافت فراستکشون سیما ! به نظر آنقدرها هم بد نشد، حالا به چه دلیل و به چه علت اتاق فکر قرار بود فراست کشون راه انداخته و این جناب فراستی که البته سابقه دیرینه در به مسلخ کشیدن برخی از فیلمها را در کارنامه نقادانه خود دارد را در گوشه رینگ گیر آورده و […]
صرافت فراستکشون سیما !
به نظر آنقدرها هم بد نشد، حالا به چه دلیل و به چه علت اتاق فکر قرار بود فراست کشون راه انداخته و این جناب فراستی که البته سابقه دیرینه در به مسلخ کشیدن برخی از فیلمها را در کارنامه نقادانه خود دارد را در گوشه رینگ گیر آورده و پیدرپی بر او ضربات مهماننواز نثار کند. خودش جای سؤال است که شاید از اول هم قرار نبود اینگونه باشد و شرایط و جو و اتمسفر و این چیزها ناگهان مجری را به راه بدون بازگشتی وارد کرد که نه خودش میخواست و نه جنابان اتاق فکر ذکر شده توسط مجری جوان و جویای نام تا این حد انتظار و توقع داشتند!
هر چه باشد این خاصیت برنامه زنده است که نه قابل کات دادن است و نه برش و روتوش و سر و ته را به هم وصل کردن، یکدفعه حرف حرف میآورد و احساسات و دلمشغولی و کلکل، آنچه نباید میشد را به بار میآورد و عرق خستگی را به تن مجری و برنامهساز و مدیر شبکه و ایضاً مهمان همواره گلهمند و ناراضی از فیلم و سریال و قصه و داستان، خشک میکند!
البته ترک محل و قهر و اینجور چیزها خیلی مناسب احوال یک برنامه زنده نیست ولی این ترک مخاصمه جناب فراستی بیشتر به زدن تیر خلاص به برنامه و عوامل بود تا خالی کردن میدان و فعل جیم را صرف کردن.
بنده که فکر میکنم مقصر اصلی این داستان، ضیق وقت برنامه بوده است که مجری را بر آن داشت که در زیر ۳۰ ثانیه گل طلایی بزند و ضربه مستقیم وارد کرده و صاف برود سر اصل مطلب، البته ظاهراً ترمز در وسط راه خالی کرده و از یک جایی به بعد دیگر نمیشد جلو بلدوزر حرفها و تک مضرابها را گرفت و اینجور هم که از شواهد امر بر میآید این صاف رفتن سر اصل مطلب به مطلب که رسید بماند، یک چند باری هم از روی آن رد شد تا حسابی اصل مطلب برای مخاطب محترم تلویزیونی جا بیفتد که مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید! که بالبال زدن و مالهکشی و در صدد ماستمالی و عادی نشان دادن شرایط هم افاقه نکرد که دیگر دیر شده بود و مرغ زیرک این بار به توصیه شاعر توجه نکرد و به جای آنکه تحمل را سرلوحه خود کند، از قفس پرید و کافه را بر هم زد و جدال پیش باخته را با برد شیرین عوض کرده و رفت که جوابیه و بیانیه صادر کند و خسارت به بار آمده را یکجا به آن طرف میز حواله داده و برای خودش کلی کیف کند.
نظر هوشنگخانی ما این است که علیالحساب ۴ تا ریش سفید پا وسط گذاشته و هر کدام یک گوشه کار را بگیرند و غائله را ختم به خیر کنند تا هم عبرتی شود برای جوانان که بیپیر مرو تو در خرابات، هر چند سکندر زمانی و هم نقادان متوجه آن شوند که برخی مواقع تیرهای رها شده از چله کمان، کمانه کرده و به طرفشان باز خواهد گشت و دیگر معلوم نیست آنچنان صاف و یکدست و سر راست باشد!
هوشنگ خان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.