سلطان روزنامه را دستگیر کنید! خبر رسیده است که سلطان کاغذ (مگر کاغذ سفید بیخط و خال و غل و غش هم سلطان دارد؟!) را دستگیر کردهاند و از اعداد و ارقامی صحبت شده است که بنده به لحاظ رعایت حقوق خوانندگان از بیان آن معذورم! البته ما خیلی به گیر و گرفتار شدن […]
سلطان روزنامه را دستگیر کنید!
خبر رسیده است که سلطان کاغذ (مگر کاغذ سفید بیخط و خال و غل و غش هم سلطان دارد؟!) را دستگیر کردهاند و از اعداد و ارقامی صحبت شده است که بنده به لحاظ رعایت حقوق خوانندگان از بیان آن معذورم! البته ما خیلی به گیر و گرفتار شدن سلطان کاغذ کاری نداریم و به لحاظ فنی در این فقره ورود نمیکنیم زیرا هنوز ذهنمان گرفتار وضعیت گوشت و برنج و رب و اجاره خانه و هزار تا درد بیدرمان دیگر است و جایی برای فکر کردن به این موضوع غریبه نداریم!
اما مسألهای که به لحاظ شغلی خیلی فکر و ذهن هوشنگخانی ما را به خود مشغول کرده است، عدم حواسجمعی مسؤولین محترم نشر و فرهنگ و روزنامه و روزنامهخوانی است و نمیدانیم چرا دوستان مسؤول مربوطه در این موضوع خود را به کوچه چپ زدهاند و به راحتی اجازه میدهند سلطانهای روزنامه برای خودشان یکهتازی کنند و دست و بال ایشان را نمیبندند و به مقامات تحویلشان نمیدهند؟!
لابد مستحضر هستید که در این کشور لااقل روزی چند صد هزار نسخه روزنامه چند برگی چاپ میشود و حتماً بهتر از بنده میدانید که بهلحاظ برنامهریزی فرهنگی و حمایتهای بیدریغ و کار شبانهروزی وضعیت طوری شده که درصد ناچیزی از این روزنامهها توسط خلقا… خریداری و خوانده میشود.
کافی است یا بیشتر توضیح بدهم؟! انگار فایدهای ندارد و باید رک و راست و صریح و بیپرده شفافسازی شود تا شاید مسؤولین به خودشان بیایند و فیالفور دستور دستگیری سلطانهای روزنامه را صادر کنند! بله همانهایی که عنوان صاحب امتیاز و مدیر مسؤول و این جور چیزها را یدک میکشند و روزانه هزاران هزار روزنامه باطله را به انبار خود برده و در آن احتکار میکنند! یعنی به جای آنکه روزنامهها را به پول نزدیک و درآمدی نصیب خودشان کنند، باطله آن را تحویل گرفته و برای روز مبادا در انبارهای بزرگ نگه میدارند تا فیالمثل در چهارشنبهسوری و یا مراسم شیشه پاککنی آنها را مورد استفاده خود و فامیل و اطرافیان و دوست و آشنا قرارداده و حظ وافر ببرند!!
نظر هوشنگ خانی ما را میخواهید، باید دست آن جناب سلطان کاغذ را هم بوسید که بهتر از همه متوجه این امر شده است که سرانجام کاغذی که به زیر چاپ میرود، چه میشود و به جای آنکه دلار دولتی حقالناس را خرج آتش چهارشنبهسوری و زردی من از تو سرخی تو از من بکند و یا به تمیزی و جلابخشی شیشههای خانههای مردم نزدیکش کند، آنها را از دسترس اغیار خارج کرده و یا بهتر از آن، اساساً دلار مادر مرده را بدون واسطه! روانه بازار کرده تا به رونق کسب و کار دلال و صراف و مسافر و واردات کالای بنجل، مصروف شود!
از ما میشنوید باید توسط مسؤولین محترم یک گوشمالی و یا توبیخ و تنبیهی برای فعالان عرصه مطبوعات، در نظر گرفته شود که این کشور را با برخی بلاد کفر اشتباه گرفتهاند و رسالت اجتماعیشان گل کرده و دست از سر روزنامهداری و کار فرهنگی و اطلاعرسانی برنمیدارند. شاید با این کار ایشان هم به خودشان بیایند و همراستا با مدیران ارزشمند و فرهنگمحور و دغدغهمند، عطای این کار را به لقایش ببخشند و بروند به دنبال ۴ ریال درآمد درست و درمان و به فکر نان باشند که خربزه آب است!
هوشنگ خان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.