احساس بهتر است یا ادراک !

احساس بهتر است یا ادراک !      می‌گویند احساس گرسنگی و تشنگی و امنیت و نمی‌دانم خوشی و ناراحتی مهم‌تر از وجود و حضور اصل موضوع است ! جل‌الخالق، یعنی این‌که ما گرسنه هستیم و تشنه ولی احساس نمی‌کنیم، خوب است و اگر فکر می‌کنیم که اوضاع و احوال بسامان است ولی از قضا، نابسامان […]

احساس بهتر است یا ادراک !

     می‌گویند احساس گرسنگی و تشنگی و امنیت و نمی‌دانم خوشی و ناراحتی مهم‌تر از وجود و حضور اصل موضوع است ! جل‌الخالق، یعنی این‌که ما گرسنه هستیم و تشنه ولی احساس نمی‌کنیم، خوب است و اگر فکر می‌کنیم که اوضاع و احوال بسامان است ولی از قضا، نابسامان است؛ خوب است، خب اگر اینطور باشد که مسؤولین و مدیران و رؤسا و بزرگان و کلاً همه زودتر دست بجنبانند و این احساس‌های خوب و مفید و از ادارک مهم‌تر را از هر راهی که می‌دانند در فکر و ذهن و نگاه و حرف‌های مردم جاری و ساری بفرمایند تا همه چیز گل و بلبل شود، برود پی کارش!

    ظاهراً طی تحقیقاتی که اخیراً برخی مسؤولین محترم دولتی و نهادی به انجام رسانده‌اند، کاشف به عمل آمده که اساساً نیاز نیست مردم حتی احساس آرامش و سامان داشته باشند و البته نیازی هم نیست که مسؤولین و مدیران محترم سعی و تلاش کنند و گره‌ای از کار خلق‌ا… باز کنند و اگر اراده و تدبیر و هنرشان نمی‌رسد، لزومی ندارد که فکری به حال خود کنند و جا را برای ۴ نفر آدم متخصص به درد بخور خالی کنند، بلکه فقط کافی است مردم در حالی که احساس می‌کنند اوضاع شیر تو شیر و ملوک‌الطوایفی و نابسامان است و خوب می‌دانند که قرار هم نیست به این سادگی و زودی‌ها چیزی درست شود، ولی باید به جد احساس کنند که مسؤولان و مدیران در حال تلاش و پیگیری و برنامه‌ریزی و اجرای مقررات و قانون‌مداری و کار شبانه‌روزی هستند که مشکلات حل شود، گرانی‌ها کم شوند، بی‌در و پیکری‌ها سفره‌‌اش جمع شود و بساط رانت و باند و اختلاس برچیده شود!

    همینکه ملت فهیم و همیشه در صحنه این احساس را داشته باشند که مسؤولان تمام هم و غمشان، شادی و آرامش و آسایش ایشان است، کافی است و دیگر آنقدر‌ها نیازی نیست که اوضاع بر مدار قرار گیرد و ثباتی از راه برسد و گوش چند تا مسؤول و مدیر نابلد حسابی پیچانده شود و خاطیان و ناکسان و گرانفروشان و رانت‌بازان، نقره‌داغ شوند!

 به نظر می‌رسد این نوع مدیریت در نوع خودش بی‌نظیر است و دوستان مسؤول، حتی می‌توانند از آن به عنوان تئوری نوظهور قرن بیست و یکم یاد کرده و تا این کشورهای همسایه که ابن‌سینا و مولوی و خلیج و خزر و خوارزمی را به نام خودشان زده‌اند، دست به‌کار نشده و این نظریه مشعشع را به نام خودشان ثبت جهانی نکرده‌اند، مدیران مربوطه دست بجنبانند و سندش را به نام خودشان ثبت جهانی کنند.

 گو این‌که یحتمل به ایشان گفته می‌شود، ما نه مدرکی به شما می‌دهیم و نه تلاشی می‌کنیم تا مدرکی برای شما آماده شود و نه این‌که اصلاً به شما فکر می‌کنیم تا بخواهیم برایتان تلاشی بکنیم، ولی شما هم این احساس را داشته باشید که ما سخت پیگیر صدور سند جهانی شما هستیم و هم به شدت دغدغه نرسیدن این سند به دست شما را داریم و هم هر چند وقت یکبار به شما برای رسیدن به مدرک جهانی، امید می‌دهیم و چشم‌انداز‌های روشنی را برایتان ترسیم خواهیم کرد و البته شما هم بعد از مدتی همزمان که حس هستید کم‌کم به‌طور خودکار احساس جدیدی به سراغتان می‌آید و حس می‌کنید که مدرک را گرفته‌اید، قاب کرده‌اید و در دیوار دفتر پر احساستان آویزان کرده‌اید!

سایه‌تان برقرار و حستان مستدام…

                                                                    هوشنگ خان