سودای سیمرغ و سیمرغ دوبل! در خبر است که در جشنواره سی و هفتم، سیمرغ افسانهای در سودای نشستن بر شانه کهن بازیگر زمان ما، بیقراری میکرد و از نام بزرگان برای خود آوازهای میساخت و چه با افتخار تقدیم و چه هنرمندانه پذیرفته شد. بگذریم… دوستان شرح پریشانی من گوش کنید، داستان بی […]
سودای سیمرغ و سیمرغ دوبل!
در خبر است که در جشنواره سی و هفتم، سیمرغ افسانهای در سودای نشستن بر شانه کهن بازیگر زمان ما، بیقراری میکرد و از نام بزرگان برای خود آوازهای میساخت و چه با افتخار تقدیم و چه هنرمندانه پذیرفته شد.
بگذریم…
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید، داستان بی سر و سامانی من گوش کنید!
و باز در خبر است که جویای نامی کم آشنا، بیاطلاع از اینکه سیمرغ درهم است، یکی را دوست داشت و دیگری را شاید وقتی دیگر و بدین سبب مقرر شد زین پس سیمرغ در رنگ و اندازههای مختلف ساخته و پرداخته شود تا آنان که قرعه بنامشان افتاده است، در انتخاب دچار مشکل نشوند و بتوانند آن را با رنگ لباس و قد و قامت و بند کفش و دستارشان، هماهنگ کنند تا چیزی از قلم نیفتد!
ای برادر همدلی را پیشه کن، لحظهای در خود نگر اندیشه کن
دردها با همدلی درمان شود، مشکلات زندگی آسان شود
وحدت سی مرغ، سیمرغ آفرید، هر کسی سیمرغ دید و خود ندید
ما نه سی مرغیم در این داستان، بلکه سیمرغیم در یک بوستان
این نیز گذشت و آن نیز بگذرد که نه جمع حاضران و نه جماعت ناظران و نه هیچ کس دیگر از این راز مگو خبردار نشد و شنیدهها حکایت از آن دارد که شخص مشخص نیز، خود حیران مانده بود که چند سیمرغ به یک نفر و ما کلی برای اولی نقشه داشتیم! ولی دومی، بنیاد نماهنگ ما را بر باد داد و فیالمجلس به رسم ماستمالی سخن گفتیم وگرنه خویش هم هنوز سرگردان این بزنگاه خود ساخته خویش هستیم!
چون نگه کردند آن سیمرغ بود
بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود
در تحیّر جمله سرگردان شدند
میندانستند این، یا آن شدند
باز بگذریم… !
برخی گفتهاند (خودمان را میگوییم) که نیاز انسان به مشاور کم از نیازش به مباشر نیست! البته این یا اون دقیقش را نمیدانم ولی به هر حال همصحبتی با بزرگان و قدم جای ایشان گذاشتن لابد اندک آدابی هم دارد و توصیه مؤکد آن است که آنانی که بیشتر دیده میشوند، کمتر سخن بگویند و آنانکه بیشتر سخن میگویند کمتر عمل کنند که جمع اضداد از قدیمالایام جورناجور بوده است. علیالحساب این پرنده افسانهای را وجهالمصالحه و معامله و مجادله نفرمایید که مشکوک است و از صواب به دور!
هوشنگ خان
شعرها (به ترتیب): وحشی بافقی – نعمتا… احسانی (معاصر) – عطار نیشابوری
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.