کدام نقش برازنده است! سکاندار یا لوکوموتیو بودن

کدام نقش برازنده است!  سکاندار یا لوکوموتیو بودن مجتبی قدیری سال‌‌ها پیش به عنوان بیننده در یک نشست تلویزیونی در خصوص بیکاری و ایجاد اشتغال شرکت داشتم که مهمان این برنامه جناب آقای دکتر … بود. ایشان در توضیح بحث اشتغال بر این باور بود که شهروندان دولت را لوکوموتیو فرض می‌کنند و خود را […]

کدام نقش برازنده است! 

سکاندار یا لوکوموتیو بودن

مجتبی قدیری

سال‌‌ها پیش به عنوان بیننده در یک نشست تلویزیونی در خصوص بیکاری و ایجاد اشتغال شرکت داشتم که مهمان این برنامه جناب آقای دکتر … بود. ایشان در توضیح بحث اشتغال بر این باور بود که شهروندان دولت را لوکوموتیو فرض می‌کنند و خود را چون واگن‌های قطار می‌دانند که برای حرکت باید به این لوکوموتیو متصل شوند. در حالی‌که دولت نقش سکاندار یک کشتی را دارد،  افراد جامعه باید همچون ملوانان پارو بزنند و دولت با تنظیم سکان طی مسیر نمایند. هر چند در این نشست نظرات آقای دکتر با مخالفت بینندگان همراه بود، اما ایشان نظرات خود را گفتند و رفتند.

امروز از آن نشست تلویزیونی بیش از یک دهه می‌گذرد، نمی‌دانم هنوز جناب آقای دکتر … نقش دولت را سکانداری می‌دانند یا تغییر نظر داده‌اند و پذیرفته‌اند که نقش دولت همچون لوکوموتیو است؟

البته این‌که نقش دولت در جامعه باید سکانداری باشد حرف به حقی است چرا که می‌تواند در تمام زمینه‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری، ورزشی و… به وقوع بپیوندد، به شرط و شروطی که دولت خود نیز بپذیرد که سکاندار است و وظیفه‌ای بیش از سکانداری بر عهده نگیرد و دیگر نقش‌‌ها و وظایف را در جامعه توزیع کند. اما متأسفانه دولتمردان علی‌رغم نقش سکانداری با قدرت لوکوموتیو‌ها در هنگام پاسخگویی به خواست شهروندان در خصوص ایجاد اشتغال و رفع بیکاری، پاسخ به این سؤال و ایجاد اشتغال و درآمد را به خود مردم واگذار می‌کند و در نقش سکانداری نیز نمی‌تواند پاسخگوی مشکلات باشد و چنین به نظر می‌رسد که نقص و کمبود قوانین دست ‌و پای این سکاندار را بسته است.

به عنوان مثال حالا که دولت توان و وظیفه ایجاد اشتغال و کار را در جامعه ندارد لااقل به عنوان یک سکاندار باید جلوی اجحاف حق‌ و حقوق کارگران را بگیرد و از ایجاد شرکت‌های پیمانکاری که حلقه واسط میان دستگاه‌های اجرایی و کارگر شده‌اند و درآمدهای سرشاری دارند، در حالی‌که حق‌ و حقوق کارگران را به درستی پرداخت نمی‌کنند باید جلوگیری کند. چرا که سکانداری یعنی تغییر جهت دادن سکان برای در مسیر درست باقی ماندن و خواندن نقشه راه. اما اینجا سکانداری دستگاه‌های دولت نمایشی است.

در بعد دوم قضیه اگر شما به عنوان یک کارآفرین نه تنها برای خود، بلکه چند ده نفر یا چند صد نفر اشتغال ایجاد کنید با قدرت لوکوموتیوی دستگاه‌های دولتی مواجه می‌شوید که تلاش دارند با چرخ‌های آهنینی از روی شما رد شوند! چرخ‌هایی از جنس قوانین محکم و مستدل که به هیچ عنوان خللی در آن‌‌ها وارد نمی‌شود و بر روی ریل‌های آهنین آیین‌نامه‌ها، دستورالعمل‌ها، بخش‌نامه‌ها و قوانین حرکت می‌کند و به هیچ عنوان نمی‌تواند تغییر مسیر دهد. اینجاست که کارآفرینان خرد شده و در زیر چرخ‌های لوکوموتیو دولتی جان می‌سپارند.

در حالی‌که اگر بتوانند با زیرکی تحت عنوان واگن خود را به لوکوموتیو دولت وصل کنند نه تنها نباید زیر چرخ‌هایی آهنین جان بسپارند بلکه با قدرت لوکوموتیو دولتی به راحتی طی طریق می‌کنند. شاید این‌که در بدنه میانه دولتی و جامعه شاهد مخالفان زیادی با اصل ۴۴ مبتنی بر امر خصوصی‌سازی هستیم به همین دلایل است. چرا که دیده‌اند شرکت‌هایی که به بخش خصوصی واگذار شده چگونه زیر چرخ‌های قانون‌مند دولت له شده‌اند و کارگران این بخش ماه‌ها حقوق خود را نگرفته‌اند و سرانجامشان بعد از سال‌ها تلاش صادقانه بیکاری بوده است.

این‌که ۸۰ درصد اقتصاد در اختیار دولت است قطعاً نقش دولت را لوکوموتیوی خواهد کرد و اگر بپذیریم که دولت با دست‌اندازی به ۸۰درصد اقتصاد به دنبال نقش سکانداری است، خود را فریب داده‌ایم. اگر قرار است دولت سکاندار اقتصاد باشد باید حداکثر نقش‌آفرینی‌اش ۱۰ درصد باشد و ۹۰ درصد نقش‌آفرینی اقتصادی باید در اختیار بخش خصوصی و تعاون باشد. اما هنگامی که دولت در واگذاری نقش خود به جای بخش خصوصی و تعاون چیزی به نام شبه‌دولتی‌‌ها یا خصولتی‌‌ها را ایجاد کرده باید لوکوموتیو جامعه باشد و با قدرت دیزلی خود تمامی مشکلات را از پیش‌رو‌بردارد و جامعه را به دنبال خود بکشد.

این‌که امروز دولت بدنه خود را بزرگ و سنگین می‌داند و توان حرکت ندارد به خاطر نقش‌آفرینی لوکوموتیویی است لذا ضرورت دارد با واگذاری امور به بخش واقعی خصوصی و تعاون خود را سبک کند که بتواند همچون یک سکاندار سریع حرکت کند و دستور دهد. این امر شدنی است به شرطی که دولتمردان و بدنه دولتی بخواهند و واقعاً به آن عمل نمایند. به امید آن روز که دولت یک سکاندار حقیقی باشد تا بتواند مسیریابی و نقشه‌خوانی کند. نقشه‌خوانی در تمامی زمینه‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری، ورزشی و… .