حرفهای خودیوبیخودی از نیما تا صیبا! بین ماه من و ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است! وقتی که سامانه پر سروصدای نیما رونمایی شد و ملت از خود میپرسیدند این نیما دیگر چه کسی است؟ خبر آمد که ایشان هیچ کسی نیست و اساساً قرار نبوده است کسی باشد، این جناب نیما […]
حرفهای خودیوبیخودی
از نیما تا صیبا!
بین ماه من و ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است! وقتی که سامانه پر سروصدای نیما رونمایی شد و ملت از خود میپرسیدند این نیما دیگر چه کسی است؟ خبر آمد که ایشان هیچ کسی نیست و اساساً قرار نبوده است کسی باشد، این جناب نیما یک چیز است، یک سامانه نظام یکپارچه معاملات ارزی! البته به مرور زمان و با گذشت چندین ماه از حضور پرافتخار این نیماخان بر عرصه بانکی و ارزی کشور، کمکم همگان پی بردند که همانطور که مسؤولان فرمایش کردهاند ایشان هیچ کسی نیستند و البته هیچ چیزی هم نیستند، همینجور برای خالی نبودن عریضه به فکر دوستان رسید که یک نیمایی را خلق و ابداع کنند تا همگان متوجه بشوند که اگر میشد ارز حاصل از صادرات دو مرتبه به چرخه بانکی کشور برگردد، چقدر خوب میشد، همین!
در کنار این نیماجان مظلوم و به موازات آن سامانهای توسط دستاندرکاران صادرات ساخته و پرداخته شد که البته هیچکس صدایش را در نیاورد و از قضا خیلیخیلی هم موفق بود و خوب عمل کرد و آن سامانه صادرات یکپارچه بدون بازگشت ارز است که به جهت اختصار و البته مشابهت آن را صیبا نامیدند که نیماجان هم یک دوقلوی افسانهای برای خودش داشته باشد!
حکایت نیما و صیبا حکایت غریبی است، یکی ساخته میشود که کسی کاری بهکارش نداشته باشد و همینطور برای خودش، خوش باشد و در خفا و پنهان، جولان داده و گوشی برای شنیدن بایدها و نبایدهای مسؤولین نداشته باشد و کار خودش را انجام دهد. یکی دیگر هم ساخته و پرداخته میشود که باز کسی کاری بهکارش نداشته باشد و یک گوشه برای خودش بیفتد و خاک بخورد!
ظاهراً مسؤولان و مدیران دولتی علاقه وافری دارند که ارز حاصل از صادرات به سامانه نیما بازگردد، اما انگار برخیها که از اتفاق اکثراً هم دولتی و شبهدولتی و نیمهدولتی هستند دلشان چیز دیگری میخواهد و میل مبارکشان کشیده است که کالا را بفرستند آن طرف آب و دلار و پوند و یورو مربوطه را یا در همان بلاد کفر نگه دارند و یا اینکه از گوشه و کنار و به گونهای که آب از آب تکان نخورد، وارد چرخه اقتصاد محتضر نمایند تا بتواند به عنوان تیر خلاص تکلیف را یکسره نماید!
اینکه ظاهراً در هر دو طرف این داستان، خودیها حضور فعال دارند و زور بالادستیها به پاییندستیها نمیرسد امری است علیحده که امکان بروز و ظهور آن ظاهراً فقط در این ملک امکانپذیر است. از قدیم گفتهاند، زورم به دیگران که نمیرسد اما زورم به خودم که میرسد! اما انگار این مثل هم دیگر جواب نمیدهد و پای پول و دلار عزیزتر از جان که در وسط باشد همه چیز رنگ دیگری پیدا میکند.
بنظر این حقیر (هوشنگخان که خودمان باشیم را عرض میکنم!) مسؤولان محترم بیش از حد، مته به خشخاش نزنند که ظاهراً این جناب نیما آنقدری که باید پشمی به کلاهش نیست که کسی حساب کار دستش بیاید ولی آن جناب صیبا، زور بازویش برای مچ اندازی با هر سامانهای به حد کفایت زیاد است و علیالحساب سوار بر خر مراد چهار نعل میتازد.
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.