۱۸۸۳،تأثير روند برگزاري مناقصات بر پيامدهاي تأخيرات

تأثير روند برگزاري مناقصات بر پيامدهاي تأخيرات   محمد همتي، محمد محمدي‌يزدي تأخير يکي از مهم‌ترين و مکررترين پديده‌هاي رايج در پروژه‌هاست و از نظر زمان، هزينه، کيفيت و ايمني، تأثيرات منفي بر موفقيت پروژه مي‌گذارد. تأخيرات در صورتي کاهش مي‌يابد که علل آن شناسايي و تحليل شود. مسأله اصلي اين پژوهش، موضوع مشکل‌آفرين براي […]

تأثير روند برگزاري مناقصات بر پيامدهاي تأخيرات

 

محمد همتي، محمد محمدي‌يزدي

تأخير يکي از مهم‌ترين و مکررترين پديده‌هاي رايج در پروژه‌هاست و از نظر زمان، هزينه، کيفيت و ايمني، تأثيرات منفي بر موفقيت پروژه مي‌گذارد. تأخيرات در صورتي کاهش مي‌يابد که علل آن شناسايي و تحليل شود. مسأله اصلي اين پژوهش، موضوع مشکل‌آفرين براي شرکت قطار شهري مشهد، يعني به تعويق افتادن پروژه‌هاي ساخت راه و راه‌آهن، نصب و راه‌اندازي قطار شهري است که با توجه به اختصاص بودجه بسيار به اين پروژه و تغيير شرايط، اجراي طرح را مورد ترديد قرارداده و موجب طولاني شدن زمان اجرا و صرف هزينه‌هاي چشم‌گير شده است. هدف از انجام اين تحقيق، شناسايي علل اصلي تأخيرات ساخت، شناسايي پيامدهاي تأخيرات ساخت، شناسايي نقش مديريت دانش در کاهش تأخيرات و نيز شناسايي روش‌هاي کاهش تأخيرات در پروژه ساخت قطار شهري مشهد است. تلاش اين مقاله، سنجش تأثير گروه‌هاي ۸‌گانه دلايل تأخيرات و نيز فرايند مديريت دانش بر گروه پيامدهاي تأخيرات است. براي تجزيه و تحليل داده‌ها و بررسي اهداف تحقيق، از روش‌هاي آماري هم‌چون آمار توصيفي، جداول فراواني، آزمون کروسکال-واليس، آزمون کولموگروف اسميرنف و رگرسيون خطي استفاده شده است. نتايج نشان مي‌دهد رويکرد مديريت دانش موجب کاهش پيامدهاي تأخيرات مي‌شود. هم‌چنين ضعف در مديريت اجرا، ضعف در مديريت طرح، روند برگزاري مناقصات و مسايل شهري و خريد و تحصيل اراضي، گروه‌هاي مؤثربر پيامدهاي تأخيرات ساخت هستند و افزايش پيامدهاي تأخيرات ساخت (افزايش زمان پروژه، افزايش هزينه پروژه، بروز اختلاف، داوري، فسخ کامل قرارداد و رسيدگي قضايي) را به دنبال دارند. دلايل تأخيرات در اين گروه‌ها نيز اولويت‌بندي شده است.

کلمات کليدي‌: پيامدهاي تأخيرات، دلايل تأخيرات، شرکت قطار شهري مشهد، مديريت دانش

 

۱- مقدمه

امروزه بخش عمده سرمايه هر کشور به ويژه کشورهاي در حال توسعه به پروژه‌هاي عمراني و زيربنايي اختصاص دارد و موفقيت در اجراي پروژه‌هاي عمراني، يکي از عوامل رشد و توسعه اقتصادي هر جامعه محسوب مي‌شود. کندي و عدم‌پيشرفت پروژه‌هاي عمراني شهري که سبب ناپايداري مديريت شهري مي‌شود، نشان‌گر وجود موانع و مشکلات ريشه‌اي در اجراي طرح‌هاي ارزشمند شهري است که بازسازي و توسعه فضاي شهر را به‌جد تهديد مي‌کند و از آن مي‌توان به عنوان بحران پروژه‌هاي عمراني نام برد.گزارش‌هاي معاونت نظارت و برنامه‌ريزي راهبردي (سازمان مديريت و برنامه‌ريزي سابق) وجود تأخير زماني قابل توجه در اجراي اين پروژه‌ها را تأييد مي‌کند‌، به‌گونه‌اي که در سال‌هاي ۷۴ تا ۸۱، ميانگين زمان اجراي پروژه‌ها دوبرابر زمان پيش‌بيني شده بود. در ميان عوامل تأخيردهنده، متغير کمبود اعتبار از ديرباز جايگاه اول را به خود اختصاص داده و متأسفانه در صورت اثبات اين فرضيه، ايران از اين نظر هم‌رديف کشورهاي جهان سوم و فقير قرار مي‌گيرد. سؤال اين است که آيا ايران با داشتن سيل عظيم درآمدهاي نفتي و باوجود تمدن چند هزارساله، مستحق چنين جايگاهي است؟ علت اصلي تأخير طرح‌هاي ما کمبود اعتبار است يا مسايل ديگري در اين موضوع نقش دارند؟

به نظر مي‌رسد تاکنون در بررسي علل و عوامل در طرح‌هاي عمراني، عامل بسيار مهم مديريت توزيع و تخصيص اعتبارات مغفول مانده است، به‌طوري که متوليان اصلي تصميم‌گيرنده و سياست‌گذاران استان نه تنها اقدام مفيد و مؤثري براي رفع اين مشکل ديرينه نداشته‌اند، بلکه در گزارش‌هاي نظارتي منتشر شده نيز در ميان علل و عوامل تأخير جايگاهي براي آن منظور نکرده‌اند. تأخير يکي از مهم‌ترين و مکررترين پديده‌هاي رايج در پروژه‌ها است و از نظر زمان، هزينه، کيفيت و ايمني، تأثير منفي بر موفقيت پروژه دارد. تأخيرات وقتي کاهش مي‌يابند که علل آن‌ها تشخيص داده شود. متأسفانه از ديرباز پروژه‌هاي کشور با تأخير روبه رو بوده و اين مشکل تاکنون نيز حل نشده است. در حقيقت اجراي پروژه‌ها در کشور، بيمار و نيازمند درمان اساسي است. درمان بيماري مرحله نخست مستلزم شناختن درد است. سپس بايد تجارب و آموزه‌هاي برگرفته از اين تأخيرات و حل مشکلات پروژه را براي استفاده مجدد در پروژه‌هاي بعدي حفظ و نگهداري کرد تا از دوباره‌کاري‌ها و سعي و خطا پرهيز شود. حفظ و نگهداري و استفاده از تجارب مزاياي ذيل را به همراه دارد‌:

۱- ممکن است از بروز مشکل مشابه پيشگيري شود که درنتيجه زمان و هزينه کاهش خواهد يافت.

۲- درصورت بروز مشکل، براي حل آن زمان و هزينه کم‌تري پرداخت مي‌شود.

۱-۲- بيان مسأله

مسأله اصلي اين پژوهش که براي شرکت قطار شهري مشهد مشکل‌زا بوده است، به تعويق افتادن پروژه‌هاي ساخت راه و راه‌آهن، نصب و راه‌اندازي قطار شهري است که باتوجه به اختصاص بودجه بسيار به اين پروژه و تغيير شرايط، بعضاً اجراي طرح را با ترديد مواجه کرده و موجب طولاني‌تر شدن زمان اجرا و صرف هزينه‌هاي قابل ملاحظه شده است. متأسفانه در ايران، در اجراي پروژه‌ها کم‌تر از دانش‌هاي کسب شده استفاده شده است. درنتيجه هنگام بروز مجدد مشکل، سازمان ناچار هزينه و زمان زيادي براي حل مجدد اين مشکل صرف مي‌کنند. ولي اگر تجارب و آموزه‌هاي برگرفته از اين تأخيرات و حل مشکلات پروژه را براي استفاده مجدد در پروژه‌هاي بعدي، حفظ و نگهداري کنيم و آن‌ها را به اشتراک بگذاريم، اين تجارب به دانش تبديل مي‌شوند، درنتيجه سرعت کار افزايش و هزينه و زمان اتلاف شده کاهش مي‌يابد.

۱-۳- اهداف تحقيق

اين تحقيق براي رسيدن به اهداف زير انجام شده است‌:

۱- شناسايي علل اصلي تأخيرات در پروژه ساخت خط يک قطار شهري مشهد.

۲- شناسايي اثرات تأخيرات در پروژه ساخت خط يک قطار شهري مشهد.

۳- شناسايي نقش مديريت دانش در کاهش تأخيرات در پروژه ساخت قطار شهري مشهد.

۴- شناسايي روش‌هاي کاهش تأخيرات در پروژه ساخت قطار شهري مشهد.

نتايج پژوهش، ابزاري براي تحليل‌هاي مديريت است که در تعيين سياست‌ها خط‌مشي‌ها و به‌کارگيري راهبردهاي مناسب براي انجام فعاليت‌هاي آتي مانند پروژه‌هاي خطوط ديگر قطار شهري و ساير پروژه‌هاي عمران شهري و حل مسايل مربوط به پروژه فوق، سودمند خواهد بود. اين بررسي به مديران و مسؤولان کمک مي‌کند تا با به‌کارگيري راهبردهاي مناسب نسبت به رفع تنگناها و کاهش شرايط نامطلوب و نيز بهره‌گيري بهتر از امکانات و منابع موجود اقدام کنند.

۲- مباني نظري

۲-۱- مديريت دانش در شرکت‌هاي پيمانکاري پروژه‌هاي ساخت

به گفته مالهوترا، مديريت دانش شامل فرايندهاي سازماني است که در پي ترکيب و هم‌افزايي ظرفيت پردازش‌داده و اطلاعات، توسط فن‌آوري اطلاعات و ظرفيت خلاقيت و نوآوري توسط انسان است.

باکويتز و ويليامز مديريت دانش را فرايندي مي‌دانند که از طريق آن سازمان با استفاده از دارايي‌هاي فکري و مبتني بر دانش خود به توليد ارزش و ثروت مي‌پردازد. چونگ و همکارانش در پي پژوهش‌هاي تجربي خود، مديريت دانش را فرايند به‌کارگيري و ارايه مهارت‌ها و تخصص‌ها افراد در سازمان مي‌دانند که توسط فن‌آوري اطلاعات پشتيباني مي‌شود. «بهات» مديريت دانش را فرايند خلق، ارايه، توزيع، به‌کارگيري دانش در سازمان توسط افراد تعريف مي‌کند.

برخي صاحب‌نظران براي عملياتي کردن مديريت دانش از مفهوم فرايند استفاده مي‌کنند زيرا از ديدگاه آنان، ضروري است فرايند مديريت دانش مستمراً به‌عنوان رکن اساسي در سازمان وجود داشته باشد و حضور آن در يک مقطع کوتاه نتيجه‌اي در پي ندارد. براين اساس بهات (۲۰۰۱) فرايند دانش را مشتمل بر فعاليت‌هاي توليد يا گردآوري و شناسايي دانش، طبقه‌بندي، ذخيره و مستند‌سازي دانش، توزيع و نشر دانش و کاربرد دانش مي‌داند‌:

•  خلق يا شناسايي دانش‌: اهميت استراتژيک فرايند خلق دانش براي يادگيري سازماني و نوآوري بر کسي پوشيده نيست. «سو» و ديگران (۲۰۰۲)براي فرايند خلق دانش يک مدل ۵ وجهي پيشنهاد مي‌کنند‌: ۱-اکتساب اطلاعات و دانش از شبکه‌هاي تعاملات‌. ۲- يک‌پارچه‌سازي دانش دروني و بيروني‌. ۳- ايجاد دانش جديد در خلال کاربرد اطلاعات و دانش براي حل مسأله‌.۴- تأثيرگذاري دانش جديد بر نوآوري و عملکرد شرکت. ۵- ايفاي نقش عوامل فردي و سازماني در کل فرايند.

•  مستندسازي دانش‌: به معناي ثبت و ذخيره‌سازي، کدگذاري و طبقه‌بندي دانش و تجربيات مفيد است. مي‌توان مکتوب کردن هدفمند بخشي از دانسته‌ها و آگاهي‌هاي انسان، وجه اشتراک تمام اقدامات مستندسازي است.

•  تسهيم و توزيع دانش‌: در اين گام از مديريت دانش، سازمان، اطلاعات را ميان اعضاي خود توزيع مي‌کند و بدين ترتيب يادگيري را ارتقا مي‌دهد و دانش يا درک جديدي به‌وجود مي‌آورد. داونپورت و پروساک انتقال دانش را، هم انتقال اطلاعات به گيرنده و هم جذب و تبديل آن توسط شخص يا گروه گيرنده اطلاعات تعريف مي‌کنند.

•  کاربرد دانش‌: هدف غايي مديريت دانش، کاربرد دانش براي بهبود عملکرد سازماني است. بسياري از صاحب‌نظران، اين مرحله را مهم‌ترين گام در فرايند مديريت دانش مي‌دانند زيرا مزيت رقابتي، تنها منوط به داشتن منابع غني و سرشار دانشي نيست، بلکه در گرو کاربرد آن در عمليات و تصميمات سازماني است. زماني که کارکنان بهترين تجارب را در موقعيت‌هاي جديد براي بهبود عملکردشان به‌کار مي‌گيرند، آن تجربيات را پالايش کرده و مجموعه جديدي از بهترين تجربيات را به‌دست مي‌دهند.

براساس بررسي‌هاي صورت گرفته، بيش از ۸۰درصد دانش سازمان‌ها، دانش پنهان است که به سادگي قابل انتقال و تشريک نمي‌باشد. ازاين‌رو، مديريت دانش فراتر از مديريت اطلاعات مطرح شده است و ابعاد انساني و پنهان دانش سازماني را نيز مدنظر قرار مي‌دهد.محدوديت زمان و منابع يکي از عمده‌ترين چالش‌هاي پيش‌روي شرکت‌هاي پيمانکاري در مديريت پروژه‌ها است. استفاده مجدد از دانش و اطلاعات، زمان و هزينه مورد نياز براي حل مشکلاتي که شرکت در هريک از مراحل طراحي، تأمين و ساخت پروژه‌هاي قبلي يا پروژه فعلي با آن‌ها مواجه شده را کاهش مي‌دهد. براساس مطالعات ميداني، صنعت ساخت تايوان که توسط پينگ و چنگ در زمينه مزيت‌هاي مديريت دانش براي پروژه‌هاي ساخت انجام شد، نتايج زير حاصل شده است‌:

–  افزايش قابليت نوآوري‌: ۲۳ درصد

–  کاهش احتمال وقوع مشکلات و مسايل تکراري‌: ۲۳درصد

–  افزايش دارايي‌هاي هوشمند‌: ۱۲درصد

–  بهبود اثربخشي شغلي‌: ۱۲ درصد

–  بهبود اثربخشي آموزش‌: ۱۷درصد

–  استفاده از تجارب کسب شده‌: ۱۳درصد

۲-۲- بررسي پروژه‌هاي داخلي و خارجي

با بررسي منابع داخلي و خارجي موارد زير حاصل شد‌:

باتوجه به گزارش نظارتي سال ۱۳۸۶، معارضات زمين پروژه، علت تأخير ۶درصد پروژه‌هاي عمراني ملي تأخيردار در اين سال بوده است که درنوع خود رقم قابل توجهي است.

ضعف نظام فني و اجرايي کشور ديگر عامل اصلي تأخير و طولاني شده پروژه‌هاي عمراني است. براي تجسم وضعيت نظام فني-اجرايي موجود به اين نمونه توجه کنيد‌: در سال‌هاي ۱۸۸۵ تا ۱۸۹۸ ميلادي يعني طي ۱۲سال، در آمريکا ۱۱۲هزارو۶۳۰ کيلومتر راه‌آهن جديد ساخته شد. در سال‌هاي ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۹ يعني طي ۲۲ سال، در ايران ۲۱۲۱ کيلومتر راه‌آهن جديد احداث شد. ساخت سالانه راه‌آهن در آمريکا بيش از ۱۰۰ سال قبل نزديک به ۵۰برابر ساخت سالانه آن در ايران امروز بوده است. اين نارسايي‌ها صرف نظر از کمبود اعتبارات، عموماً به قوانين معاملات دولتي از جمله برگزاري مناقصات و ساختار قراردادها مربوط است.

الموماني و ديگران، تحليلي کمي درباره درباره تأخيرات پروژه‌هاي ساخت در کشور اردن انجام داده‌اند. نتايج نشان داد که دلايل اصلي تأخير پروژه‌هاي ساخت مربوط به طراحان، تغييرات سفارشات، بدي آب و هوا، شرايط پيش‌بيني نشده زمين، تحويل ديرهنگام، شرايط اقتصادي نامناسب و افزايش قيمت بوده است.

مورالي سامباسيوان و همکارانش تأخير در صنعت ساخت را پديده‌اي سراسري و جهاني معرفي کرده و اشاره داشته‌اند که کشور مالزي از اين قاعده مستثني نيست.در اين مقاله اين متخصصان که در زمينه ريشه‌يابي علل تأخير پروژه‌هاي ساخت و‌ساز توزيع شد که ۱۵۰نفر به آن پاسخ دادند. اين محقق از فهرست ۲۸تايي از علل تأخير، ۱۰ تأخير را به‌عنوان مهم‌ترين علل تأخير شناسايي کرده‌ که عبارتند از‌: برنامه‌ريزي غلط و نامناسب پيمانکار، مديريت ضعيف کارگاه پيمانکار، تجربه ناکافي پيمانکار، قراردادها و پرداخت وجه نامناسب کارفرما، مشکلات با پيمانکاران دست دوم (جوشکار، آرماتوربند)، کمبود مصالح، تأمين کارگر، نارسايي دسترسي به تجهيزات مورد نياز پيمانکار، نبود هماهنگي و ارتباط بين ۳ عامل اجرايي و سرانجام اشتباهات رخ داده در مرحله ساخت و ساز. اين محقق هم‌چنين پيامد تأخيرات را چنين برشمرده‌: افزايش زمان، افزايش هزينه، جدال و مشاجرات، حکميت‌ها و دعاوي قضايي.

اودي اينکا و يوسيف، نشان داده‌اند که بيش از ۷ پروژه از ۱۰ پروژه نيجريه در طول اجرا دچار تأخير بوده‌اند. ايشان دلايل تأخير را برحسب درگيران پروژه و عوامل خارجي، طبقه‌بندي کرده‌اند. تأخيرات مربوط به کارفرما شامل تغيير در سفارشات،تصميم‌گيري کند و مشکلات جريان نقدينگي است.

تأخيرات مربوط به پيمانکار عبارتند از‌: مشکلات مالي، مسايل مديريت مواد و مصالح، مشکلات برنامه‌ريزي و زمان‌بندي و کمبود نيروي انساني. عوامل خارجي شامل آب و هواي نامساعد، بلاياي طبيعي، اعتصابات و منازعات کارگري است.

آيبينو و جاگ بارو، پيامدهاي تأخيرات ساخت براي تحويل پروژه در صنعت ساخت نيجريه را مورد مطالعه قراردادند. يافته‌ها نشان داد که تجاوز از زمان معين و هزينه معين پرتکرارترين پيامدهاي تأخير بود. ۶ پيامد تأخير که توسط اين محققان معرفي شد عبارتند از‌: ۱- تجاوز از زمان مقرر‌؛ ۲- تجاوز از هزينه مقرر‌؛ ۳- بروز اختلاف‌؛ ۴- داوري‌؛ ۵- فسخ کامل قرارداد‌؛ ۶- دادرسي قضايي.

بررسي‌ها نشان مي‌دهد باتوجه به تفاوت‌هاي فرهنگي، اجتماعي، نوع قرارداد و نحوه ساخت، مسايل سياسي و قوانين دولتي، شرايط زمين شناختي و آب و هوايي منطقه و…، علل تأخير پروژه‌هاي ساخت، در کشورهاي مختلف متفاوت است. حل و فصل اين مشکلات دغدغه‌اي عمومي است. بدين منظور مناسب است تأخيرات را شناسايي، دسته‌بندي و براساس روش‌هاي موجود تحليل کنيم.اين کار سبب مي‌شود انتساب تأخيرات به گروه‌هاي درگير در پروژه نيز آسان‌تر انجام گيرد. باتوجه به ادبيات موضوع، مدل تحقيق در شکل ۲ ارايه شده است.

۲-۳- فرضيه‌هاي تحقيق

۱- مديريت دانش بر پيامدهاي تأخيرات ساخت، تأثير دارد.

۲- ضعف در مديريت طرح بر پيامدهاي تأخيرات ساخت، تأثير دارد.

۳- ضعف در مديريت طرح بر پيامدهاي تأخيرات ساخت، تأثير دارد.

۴- ضعف در مديريت بودجه و اعتبار بر پيامدهاي تأخيرات ساخت تأثير دارد.

۵- ضعف در برنامه زمان‌بندي و کنترل پروژه بر پيامدهاي تأخيرات ساخت تأثير دارد.

۶- روند برگزاري مناقصات بر پيامدهاي تأخيرات ساخت تأثير دارد.

۷- ماشين‌آلات و تجهيزات بر پيامدهاي تأخيرات ساخت تأثير دارد.

۸- مواد و تجهيزات تأسيساتي و مصالح ساختماني بر پيامدهاي تأخيرات ساخت تأثير دارد.

۹- مسايل شهري و خريد تحصيل اراضي بر پيامدهاي تأخيرات ساخت تأثير دارد.

۳- روش تحقيق

اين تحقيق از نوع مطالعه موردي و ميداني است و از جنبه هدف تحقيق بنيادي-کاربردي است. نتايج تحقيق در کاهش تأخيرات پروژه‌هاي خطوط ديگر قطار شهري کاربرد خواهد داشت. داده‌هاي مورد نياز به روش اسنادي و ميداني جمع‌آوري شد و تحت آزمون‌هاي لازم قرار گرفت. براي جمع‌آوري اطلاعات با تمرکز بر نحوه عملکرد و علل تأخيرات در فرايند ساخت قطار شهري مشهد به ترتيب از ابزارهاي مطالعاتي زير استفاده شد‌:

۱- بررسي مستندات و اسناد و مدارک پروژه‌ها

۲- مصاحبه با مديران و کارشناسان

۳- استفاده از پرسش‌نامه

۳-۱-۱- برسي مستندات و اسناد و مدارک پروژه‌ها

باتوجه به موضوع تحقيق، اسناد و مدارک بخش‌هاي مختلف شامل بررسي و مطالعه تاريچه پروژه، گزارشات پيشرفت ماهانه پروژه‌ها، رويه برنامه‌ريزي و کنترل پروژه، گزارشات بخش‌هاي مهندسي و دستورالعمل‌هاي کنترل و پيگيري روند پيشرفت پروژه مورد بررسي و مطالعه قرار گرفت.

۳-۱-۲- مصاحبه با مديران و کارشناسان شرکت قطار شهري

براي بررسي عميق موضوع و دست‌يابي به علل زيربنايي و ساختاري تأخيرات با تعدادي از مديران و کارشناسان شرکت و صاحب‌نظران حوزه‌هاي مختلف برنامه‌ريزي و سياست‌گذاري به عمل آمد. در مسير مطالعه اين امکان فراهم آمد تا از نظرات آگاهان پروژه در راستاي جهت دهي‌هاي لازم براي گام‌هاي بعدي استفاده شود.

۳-۱-۳- استفاده از پرسش‌نامه

براي جمع‌آوري اطلاعات و سنجش متغيرهاي تحقيق از پرسش‌نامه استفاده شده است. پس از تهيه و جمع‌آوري اطلاعات طي دو مرحله قبل، فهرستي از تأخيرات بخش‌هاي مختلف درگير پروژه به‌دست آمد که ملاک سؤالات پرسش‌نامه قرار گرفت. بخش ديگري از پرسش‌نامه نيز از مطالعه و بررسي علل و تأثيرات تأخير در پروژه‌هاي عمراني داخل و خارج کشور و بخشي نيز براساس گروه‌هاي فرايندي استاندارد بين‌المللي مديريت پروژه و ساختار شکست حاصل شده است.

۳-۲- متغيرهاي مستقل و وابسته تحقيق

باتوجه به موضوع تحقيق، دلايل تأخيرات و رويکرد مديريت دانش، متغيرهاي مستقل و پايمدهاي تأخيرات ساخت، متغير وابسته درنطر گرفته شده است. اجراي هريک از متغيرها به شرح زير است‌:

متغيرهاي مستقل

فرايند مديريت دانش

۱- کسب دانش

۲- مستندسازي و تجربيات

۳- تسهيم و توزيع دانش

۴- به کارگيري دانش

علل تأخيرات ساخت

الف‌: عوامل نرم‌افزاري

۱- مديريت طرح

۲- مديريت اجرا

۳- مديريت بودجه و اعتبار

۴- برنامه زمان‌بندي و کنترل پروژه

۵- مناقصات (مدل اجرا و برگزاري پروژه)

ب) عوامل سخت‌افزاري

۶- ماشين‌آلات و تجهيزات

۷- مواد و تجهيزات تأسيساتي و مصالح ساختماني

۸- مسايل شهري و خريد و تحصيل اراضي

متغيرهاي وابسته

پيامدهاي تأخيرات ساخت

۱- تجاوز از زمان مصوب

۲- تجاوز از هزينه مصوب

۳- بروز اختلاف

۴- داوري

۵- فسخ کامل قرارداد

۶- رسيدگي قضايي

منبع‌: مجله مشهدپژوهي، سال چهارم، شماره ۷، پاييز و زمستان ۱۳۹۰