قصد شلیک کردن نداشتم

نجفی در دادگاه قصد شلیک کردن نداشتم محمدعلی نجفی با بیان اینکه قصد شلیک کردن به همسرم را نداشتم، گفت: فقط می‌خواستم اسلحه را به او نشان بدهم و بگویم ممکن است کارمان به اینجا کشیده شود. به گزارش مهر، محمدعلی نجفی در ادامه دفاعیات خود در دادگاه اظهار داشت: واقعاً من ایشان را دوست […]

نجفی در دادگاه

قصد شلیک کردن نداشتم

محمدعلی نجفی با بیان اینکه قصد شلیک کردن به همسرم را نداشتم، گفت: فقط می‌خواستم اسلحه را به او نشان بدهم و بگویم ممکن است کارمان به اینجا کشیده شود. به گزارش مهر، محمدعلی نجفی در ادامه دفاعیات خود در دادگاه اظهار داشت: واقعاً من ایشان را دوست داشتم اما می‌ترسیدم با این همه اختلاف، اگر پیش برویم، این محبت به نفرت تبدیل شود حتی از ریش‌سفیدان فامیل هم خواستم بابت موضوع طلاق ما پیشقدم شوند. من نمی‌خواستم ایشان را یکطرفه طلاق بدهم. وی افزود: در روز عقد تعهد کرده بودیم و ایشان خواستند که اختیار طلاق را داشته باشند اما من این کار را نکردم در عوض آن، دو تعهد دادم مبنی بر اینکه اگر ایشان واقعاً به این نتیجه رسیدند که طلاق بگیرند، من همراهی کنم و اگر من به این نتیجه رسیدم که واقعاً طلاق بهتر است، توافقی این کار را انجام دهیم. نجفی ادامه داد: ایشان یک ماه پیش از حادثه به من گفتند حق نداری در مورد طلاق با کسی و به ویژه خانواده‌ام صحبت کنی. تصمیم گرفته بودم برادر وی را دعوت کرده و با او در مورد طلاق صحبت کنم، اما در نهایت این موضوع اجمالی و بدون تصمیم‌گیری باقی ماند. یک هفته قبل از حادثه، از منزل قبلی که من رهن کرده بودم، تصمیم گرفتیم به منزل بزرگ‌تری برویم. برادر ایشان هم در موضوع اسباب‌کشی در منزل جدید بودند و رابطه سرد ما را دیدند. وی به جزئیات شب قبل حادثه اشاره کرد و گفت: شب قبل از حادثه، برادرشان را دعوت کرده بودیم. او آنجا هم فهمید که رابطه ما سرد است. بعد از آن و بعد از شام آن شب، همسرم شروع کرد به جر و بحث و ناسزاگویی. من چنین نمی‌خواستم وارد این مباحث شوم و با توجه به اینکه در سه، چهار مورد به برخورد فیزیکی رسیده بودیم و بنده خیلی متأثر بودم، نمی‌خواستم دوباره تکرار شود. محمدعلی نجفی ادامه داد: در طول عمرم با هیچ خانمی برخورد فیزیکی نداشته‌ام و آن چندبار برخورد فیزیکی متأثرم کرده بود و یک نوع افسردگی در من حاکم شده بود به همین دلیل جواب نداده و به بهانه خواب، ساعت ۱۲ آن شب به اتاق‌خواب رفتم اما ایشان تا ساعت سه نگذاشتند که من بخوابم. حدود ساعت سه بود که ایشان فکر کنم خسته شدند و به اتاق دیگری رفتند. من خوابیدم و ساعت ۸ صبح بلند شدم و چون قبلاً از آژانس برای بردن مهیار به مدرسه، وقت گرفته بودیم ساعت۹:۳۰ با ملاطفت او را بیدار کردم. نجفی در رابطه با وقوع حادثه گفت: وقتی ایشان به حمام رفته بود، به فاصله یک دقیقه بعد رفتم. از درِ حمام تا وان، فاصله یک متر است. فکر می‌کردم ایشان در وان هستند. می‌خواستم با او صحبت کنم تا در مورد طلاق تصمیم قطعی بگیریم. حتی اگر او مخالفت می‌کرد، می‌خواستم با خانواده‌اش صحبت کنم تا همان روز کار را تمام کنم. وی افزود: در کمد اتاق نیمه‌باز بود. اسلحه را برداشتم تا برای اینکه به او بگویم، ممکن است کارمان به خون و خونریزی کشیده شود. بعد یک بالشت هم از تخت برداشتم. اسلحه را زیر آن گذاشتم تا ایشان یکدفعه اسلحه را نبیند البته ایشان بار‌ها به من گفته بود کار با اسلحه را به او یاد بدهم، اما من اسلحه را جز در یک مورد آن هم بسیار کوتاه، به او نشان نداده بودم. از در حمام که وارد شدم، با ایشان سینه‌به‌سینه شدم. بالشت را کنار زدم که به ایشان نشان دهم ممکن است کارمان به اینجا کشیده شود. نمی‌دانم چرا ایشان تا اسلحه را دیدند، هل شدند. دو دستش را روی شانه من گذاشت، نمی‌خواست مرا هُل دهد اما تعادلم از دست رفت و به عقب رفتم و یک گلوله شلیک شد. احتمالاً آن گلوله هم به دیوار خورد. وقتی این اتفاق افتاد، ابتکار عمل از دستم خارج شد. با توجه به اینکه هنوز دستم روی ماشه بود، اسلحه را به سمت بالا بردم تا شلیک نشود، اما ایشان دو دستی، دست راست مرا گرفته بود و حتی من بار‌ها گفتم که دستم را ول کن. فکر می‌کردم سه، چهار تیر شلیک شده است اما در آگاهی گفتند پنج تیر شلیک شده است.