به بهانه روز سینما انباری از منابع و مصالح دستنخورده فرهنگ کوچه و بازار در سینما بیستویکمین روز شهریور هر سال، روز سینماست و عباس بهارلو، پژوهشگر سینمای کشورمان به مناسبت این روز و براساس تحقیقاتی که برای تألیف کتاب جدیدش انجام داده، معتقد است: سینمای ایران از ابتدا تاکنون فیلمنامهنویسان زیادی را به خود […]
به بهانه روز سینما
انباری از منابع و مصالح دستنخورده فرهنگ کوچه و بازار در سینما
بیستویکمین روز شهریور هر سال، روز سینماست و عباس بهارلو، پژوهشگر سینمای کشورمان به مناسبت این روز و براساس تحقیقاتی که برای تألیف کتاب جدیدش انجام داده، معتقد است: سینمای ایران از ابتدا تاکنون فیلمنامهنویسان زیادی را به خود دیده که به بعضی از آنها به اشتباه شأن و منزلت داده شده و بعضی هم به کل نادیده گرفته شدهاند. به گزارش ایسنا، این پژوهشگر و منتقد سینما تا به حال آثار زیادی را درباره سینما تألیف کرده که یکی از معروفترین آنها «فیلمشناخت ایران» است. او بسیاری از آثارش را هم با نام «غلام حیدری» منتشر کرده و اخیراً مشغول تألیف کتابی است که به اصطلاحات عامیانه سینمای ایران مربوط میشود. بهارلو در این کتاب که فعلاً بخشی از آن را به نگارش درآورده و نیز در تحقیقاتی که در این باره انجام داده، به موضوعات متنوعتری که فراتر از موضوع اصلی کتاب است برخورد کرده و آنها را هم قابل توجه و تأمل میداند؛ یکی از این مسائل به سینماگرانی برمیگردد که در این سالها بیش از آنچه شایسته بودند بالا برده شدند و برخی دیگر برخلاف شایستگیهایشان انکار شدند. عباس بهارلو در یادداشتی که در همین زمینه به بهانه روز ملی سینما نوشته، آورده است: برای کتاب «اصطلاحات عامیانه در سینمای ایران» که یکی، دو سالی است در دست تألیف دارم، ضرورتاً حدود یکپنجم فیلمهایی را که از سال ۱۳۰۹ به اینسو تولید شدهاند بازبینی کردم؛ پارهای را برای مرتبه سوم یا چهارم. اینبار هدفم صرفاً استخراج آن کلمهها و عبارتهایی بود که به زبان شفاهی مردم کوچهوبازار مربوط میشوند؛ آنچه از آن به اصطلاحات عامیانه تعبیر میکنند. از همان سالهایی که تألیف مجموعه چهارجلدی «فیلمشناخت ایران» را زیر دست داشتم به این نتیجه رسیدم که سینمای ایران (و حتی آثار مستند آن که عموماً درباره مشاغل سنتی و فراموششده است) ذخیره یا انبار بزرگی است از مواد و مصالح گوناگون و عناصر رنگی نیاز فرهنگ شفاهی یا عامیانه که بهدلیل بیاعتنایی یا احیاناً نگاه تحقیرآمیز پژوهندگان و محققان دانشگاهی و مستقل ما نسبت به سینمای ایران تقریباً دستنخورده، یا به اصطلاح مغفول، مانده است. رسم جاری بر این بوده است که اعتنای اکثر قریب به اتفاق فرهنگنویسهای ما به زبان فارسی نوشتاری (فارسی معیار و ادبی، و اغلب ادبیات کهن) باشد، و به زبان آثار دیداری (فیلمهای سینمایی، مجموعههای تلویزیونی، نمایشها و پیشپردهها) و شنیداری (نمایشهای رادیویی و ترانهها و تصنیفهای عامیانه) هیچ توجهی نشده است. طبعاً زبان آثار دیداری و شنیداری از زبان معیارِ مکتوب و نوشتاری ما به طورکلی جدا نیست، و تقریباً در امتداد آن است؛ با این امتیاز که زبان آثار دیداری و شنیداری -به اقتضای ویژگیها و کیفیت نمایشی و همچنین کیفیت زبان محاوره- در موارد بسیاری ساختار و مختصات متفاوتی با زبان مکتوبِ معیار دارد. قطعاً در مقدمه کتابم به تفصیل به این تفاوتها خواهم پرداخت؛ اما مایلم یک نکته را در اینجا بگویم: به طورکلی دو دسته فیلمنامهنویس، از آغاز تا امروز در سینمای ایران فعال بودهاند: یکدسته آنهایی که سابقه یا دستی در زمینههای نویسندگی داستان، ترجمه و نمایشنویسی داشتهاند، و دسته دیگر آنهایی که پرورده محافل حاشیه ادبیات (مثلاً روزنامهنگاری) بودهاند. آثار این دو گروه دستکم از حیث آدمپردازی و نوشتن گفتوگو تفاوتهای بیش و کم آشکاری با هم دارد. این دو گروه همانهایی هستند که ما در تمام این سالها برخوردهای کاملاً متفاوتی با آنها داشتهایم: بعضی را آنقدر شأن و منزلت دادهایم که امروز خیلی دشوار است بگوییم گفتوگوهای فیلمهاشان و حرفهایی که برای آدمهای متفاوتشان مینویسند تشخص و ویژگی منحصربهفردی ندارد، و گویی در مقام «دانای کل» پشت میز کارشان نشستهاند و برای عارف و عامی، زن و مرد و پیر و جوان به یکسان و «یکدست» گفتوگو نوشتهاند. در عین حال به پارهای از آنها نیز بیاعتنایی کردهایم و تفکیکی بین فیلمنامههای ضعیف و عدم ظرافتهای صناعتی فیلمهاشان که بسیاری از ما نمیپسندیم با مثلاً پارهای گفتوگوهای جاندار و پویایی که مینوشتند قایل نشدهایم؛ یکی را «دربست» پذیرفتیم و به عرش رساندیم، و یکی را در کل نفی کردیم و نادیدهاش انگاشتیم.»
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.