گاو شیرده و دوستی خاله خرسه ! !

 گاو شیرده و دوستی خاله خرسه ! !             می گویند وقتی که جیک‌جیک مستونت بود، فکر زمستونت بود؟ این حکایت گاو شیرده‌ای است که بعد از آنکه حسابی صاحب و آقا بالاسر خود را از شیر و دلار و پول‌های مفت، سیراب کرد و بعد از آنکه فهمید که همان عمو سام کابوی، اینبار […]

 گاو شیرده و دوستی خاله خرسه ! !

            می گویند وقتی که جیک‌جیک مستونت بود، فکر زمستونت بود؟ این حکایت گاو شیرده‌ای است که بعد از آنکه حسابی صاحب و آقا بالاسر خود را از شیر و دلار و پول‌های مفت، سیراب کرد و بعد از آنکه فهمید که همان عمو سام کابوی، اینبار بر گربه بچه‌ای پوست پلنگ پوشانده و آن بی‌زبان را راهی قلمرو شیر‌ها کرده است و احساس کرد که به چوب دو سر طلا ! تبدیل شده است و نه پای رفتن دارد و نه جرأت ماندن و آن شیر دوش اعظم هم که آرامکو نیم‌بند خیلی به درد جیب‌های گشادش نمی‌خورد همان وقت بود که ریاض‌نشین محترم یک دفعه فیلش یاد هندوستان کرد و نامه فدایت شوم و همسایه‌ها یاری کنید تا من حکومت‌داری کنم را با زبان الکن و یکی به نعل یکی به میخ زدن روانه سر حداد ملک پارسیان کرد !

     هوشنگ‌خان خیلی به این موضوع که رفیق‌مان آنقدر‌ها قابل اعتماد نیست و فعلاً از یکی دو ضربه هوک و آپرکات حوثی‌ها در حال تلوتلو خوردن است و آن موقعی که هوش و حواسش سر جاش بود، چاقوهایش دسته نداشت، حال که شب تار است و بیم موج و گردابی چنان هایل، کاری ندارد، اما اینکه این شاهزاده مترقی و تجددخواه ! می‌خواهد لااقل آبرومندانه و سنگین رنگین از این مرداب جان سالم به در ببرد و البته اهن و تلپ جنابشان هم خیلی به هم نخورد، جای حرف بسیار است که چرا به جای دم تکان دادن برای شیر دوش اعظم، سر به آشتی با ایران خم کرده است؟!

     ظاهراً اینبار هم آب از سرچشمه گل آلود است و عمو سام مهربان و دوست داشتنی یکبار دیگر هم دست محبت و ترحم خود را بر گاو شیرده قدیمی خود کشیده است و در گوشش نجوا کرده است که علی‌الحساب خود را به موش‌مردگی بزن که وقت نعره‌کشی و هل من مبارز طلبی نیست، تو پایی پیش بگذار تا آن‌طرف هم کمی جلو بیاید آنگاه اگر شد لنگ ما هم این وسط دراز شود و از آشتی شماها باب مذاکره و چانه‌زنی ما هم باز شود، شاید این غائله ختم بخیر شود و هم تو از گرداب یمن و خرابی آرامکو جان سالم بدر ببری و هم ما دم انتخاباتی حرفی برای گفتن برای مردم خودمان داشته باشیم، البته این وسط شیرینی شما هم محفوظ، می‌سپاریم کمتر از شما بدوشند و ته جیب‌مان را هم می‌گوییم درز بگیرند !

                                                                                                            هوشنگ خان