میلیاردرهای یهویی ! ما معمولیها یک ضربالمثل داریم که میگوید فلانی یکشبه ره صد ساله رفته است، البته از این لحاظ عرض کردم ما معمولیها چون در این وانفسای نظارت و مدیریت و عنفوان شکوفایی رانت و باند و فساد، برخی از ما بهتران هستند که یکشبه رهی را رفتهاند که مردمان یک شهر […]
میلیاردرهای یهویی !
ما معمولیها یک ضربالمثل داریم که میگوید فلانی یکشبه ره صد ساله رفته است، البته از این لحاظ عرض کردم ما معمولیها چون در این وانفسای نظارت و مدیریت و عنفوان شکوفایی رانت و باند و فساد، برخی از ما بهتران هستند که یکشبه رهی را رفتهاند که مردمان یک شهر هم با یکدیگر نمیتوانند آن را صد ساله طی کنند !
البته این غیر معمولها شکر خدا همه جوره هم راه بلد هستند و از هر راه و کورهراه و گردنه و تونل و زیرزمین و هوا و دریا که شده است راه خود را یافتهاند و آنقدر پیش افتادهاند که کمتر جای پا و ردی از آنها باقی مانده و چنان پیچ در پیچ و شراکتی و باندی در هم تنیدهاند که دوغ و دوشاب کمتر معلوم است و گاهی همانی که باید ترمزدستی ایشان را بکشد خود موتور محرک است و فرمانده !
تخصصی هم عمل میکنند خوشانصافها ! گروهی بانکهای خانوادگی و فامیلی میزنند، برخی جعل سند و مدرک و زمینخواری را پیشه خود کردهاند، عدهای در دایره نفت و پتروشیمی روزگار میگذرانند و دستهای هوای بازار سکه و ارز و دارو را دارند و البته این میان هم هستند نخبگان و کلهگندههایی که آسیابشان هر چیز شیرین و آبدار را خرد میکنند و هر آنچه بوی پول دهد و آلاف و الوف ایشان را میسر کند به مذاقشان خوش بیاید، برای آن نقشهها در آستین دارند !
آنگونه که از شواهد و مدارک و آنچه در دستگاه قضا میتوان دید، ظاهراً یک خط درمیانشان هم سببی یا نسبی با یک واسطه و حتی بدون واسطه آویزان حلقهای ناگسستنی برخی مدیران و رئیسان امروز و دیروز و فردا هستند و به یمن همین پیوند فرخنده همیشه آس میآورند، و درها به رویشان باز، امضاءها برایشان ساز، قوانین و مقررات با ایشان دمساز، خبرها پیشپیش برایشان پیشتاز و البته ذهن و روحشان پر از حرص و طمع و آز است و هر جا هم که گرهای در کار بیفتد اگر شد از در نرمش و سازش و البته بخشش و اگر نشد آنگاه تندی و تهدید و زور وارد شده و هر گره کوری را باز میکنند.
هوشنگخان (خودمان را میگوییم !) آنقدرهایی که باید سواد آن را ندارد چه کاری انجام نشده و چه کاری باید کرد و چه کسی، چطور و چه وقت قرار است جُل و پلاس این از ما بهتران به کل جمع شود و دستان دراز شده این نامحرمان از حق و حقوق ملت کوتاه شود ولی همین نیمبند فهم را دارد که لااقل وکلا و وزرا و مدیران و بزرگان زودتر دست بجنبانند و این قانون گیر کرده در راهروها و کریدورهای مجلس و دولت و کمیسیون و شوراهایعالی و میانی و دمدستی را یک هل اساسی داده و بفرستند برای تصویب و ابلاغ و اجرا، تا الان هم معلوم نیست چرا نوشتن و پیگیری این قانون مدیریت تعارض منافع و مقررات و بنده و مادهاش اینقدر دیر به فکر آقایان رسیده و بیم آن میرود که یا در این پیچوخمهای بررسی و اصلاح و شلوسفت کردنها یک گوشه کناری بیفتد و از چشمها پنهان شده و خاک نسیان بر پیشانیاش بنشیند یا آنقدر جرح و تعدیل و چکشکاری و لایت و باز و ملو بشود که بودنش علیالسویه شده و نبودش به صواب نزدیکتر باشد !
تا جایی که خاطر مبارکمان میرسد همه اینها که گفتیم خان اول است و ملاحظه و مماشات با آن و این و فلانی موردش فرق دارد و دست به این بگذاری ۱۰ نفر در ۱۰ جای دیگر صدایشان در میآید و اگر سخت بگیریم استعفاء میدهند و بیرون را میچسبند و کچلی این، کم آوازش و علیالحساب این وزارت و قوه و نهاد و ارگان را بیخیال شوید و مگه میشه به فلانی گفت بالای چشمت ابروست و این با بقیه فرق دارد و قانون ابهام دارد و آن مقررات دهه تیرکمان شاه چیز دیگری میگوید و حالا وقتش نیست و هزار و یک اما و اگر دیگر از راه میرسند و همه رشتهها را پنبه میکند.
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.