رهبری اروپا به جای خروج از اتحادیه

   حامیان خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا بر پایه ترس از مهاجران فراری و خطرات احتمالی آن‌ها برای جامعه، گرد هم جمع شده‌اند.مقابل کسانی که خواهان ابقای عضویت بریتانیا در اتحادیه هستند، ترسی دیگر را برجسته می‌کنند؛ از دست دادن موقعیت‌های شغلی که وابسته به تجارت در اروپا هستند. طرح بی‌وقفه شعار‌ها در حمایت از […]

   حامیان خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا بر پایه ترس از مهاجران فراری و خطرات احتمالی آن‌ها برای جامعه، گرد هم جمع شده‌اند.مقابل کسانی که خواهان ابقای عضویت بریتانیا در اتحادیه هستند، ترسی دیگر را برجسته می‌کنند؛ از دست دادن موقعیت‌های شغلی که وابسته به تجارت در اروپا هستند.

طرح بی‌وقفه شعار‌ها در حمایت از یکی از این دو دیدگاه، جهان‌بینی‌های متعارضی را به وجود آورده است. رجزخوانی‌های حامیان ترک اتحادیه یادآور دان کرک در ۱۹۴۰ است. ملتی که همواره انزوا را انتخاب کرده و ترجیح می‌داد که مستقل از اروپا عمل کند.

در مقام نظریه، حامیان ابقا در اتحادیه خواهان بریتانیای دیگری هستند: آن‌ها بریتانیایی را می‌خواهند که ذهنی بین‌المللی داشته و در مسایل بیرونی درگیر شود. اما حزب محافظه کار در مورد این موضوع به دو بخش تقسیم شده و بسیاری از سخنگوهای برجسته آن از سوی رسانه‌هایی که به دیده تردید به اروپا می‌نگرند مورد حمله قرار گرفته‌اند. در نتیجه به نظر می‌رسد که آن‌ها اغلب حامی رویکردی میانه و بریتانیایی نیمه جدا- نیمه پیوسته از اتحادیه اروپا هستند. هنوز فاصله زیادی تا رویکرد مثبت، اصولی و پیشرونده نسبت به اتحادیه اروپا وجود دارد.

مباحث مثبت تیز‌ترین تیرهای کمان حامیان ابقای بریتانیا در اتحادیه هستند. مواجه شدن با خواسته‌ها و نیازهای مردم بریتانیا در قرن بیست و یکم مستلزم ر‌ها کردن گذشته و درک این واقعیت است که جهان معاصر با جهانی شدن تعریف می‌شود و آینده سرشار از فرصت‌های بی‌بدیل است. وابستگی متقابل فزاینده نیاز به همکاری‌های بین‌المللی بیش‌تر را نشان می‌دهد و این همان چیزی است که اتحادیه اروپا ارایه می‌دهد.

از آن‌جایی که حامیان خروج از اتحادیه، جهانی شدن را به مثابه یک بار و مسؤولیت می‌بینند همه تلاش خود را به‌کار می‌برند تا انزوا را برگزینند. یکی از نظرسنجی‌های اخیر نشان می‌دهد که ۴۳ درصد از مردم به خروج از اتحادیه اروپا ولو به قیمت تبعات منفی مالی رأی مثبت می‌دهند و تنها ۲۳درصد حاضر به رأی مثبت به خروج از اتحادیه در ازای تبعات منفی مالی و اقتصادی نیستند.

در جهانی که به شکلی فزاینده همگرا و توأم از وابستگی متقابل خواهد بود، هر کشوری باید به توازن صحیح میان استقلال ملی مورد نظر خود و همکاری بین‌المللی که لازمه پیشرفت است، بیندیشد.

بریتانیا نباید میان دو گزینه مطلق استقلال کامل که ارزش همکاری با همسایگان را زیر سؤال می‌برد و همگرایی کامل در فرادولت اروپا که اهمیت هویت ملی را انکار می‌کند، یکی را انتخاب کند.

موضوع به موضوع، راهی به سوی جلو وجود دارد که می‌تواند هم اروپا و هم بریتانیا را دموکراتیک‌تر، رقابتی‌تر و مسؤول‌تر کند. اگر بتوانیم نشان دهیم که این فرصت، عدالت و امنیت در اروپا ارتقا خواهد یافت و ما می‌توانیم رهبر اصلاح دستور کار اتحادیه اروپا باشیم، احتمال ایجاد اجماع در میان مردم وجود دارد.

در زمینه اقتصادی، با ایجاد توازن میان استقلال و همگرایی بریتانیا می‌تواند ۵۰۰ هزار فرصت شغلی جدید طی دهه آتی ایجاد کند. از آن‌جایی که انگلیس خود را با سیستم یورو هماهنگ نکرده است، بریتانیا توانسته استقلال خود را در تنظیم نرخ بهره حفظ کند. اما همگرایی در بازار واحد اروپا دستاوردهای واضحی از نظر نرخ رشد و اشتغال به همراه داشته است.

اصلاحات اقتصادی تنها آغاز کار است. بریتانیا باید از دستور کاری دفاع کند که با سؤالات پیرامون کارایی انرژی، مالیات منصفانه و امنیت مواجه می‌شود.

دستور کار بریتانیا برای اصلاح اروپا باید شجاعانه و دوراندیشانه باشد و ابعاد اجتماعی را از بازار واحد و تعمیق همکاری‌های اروپایی در پژوهش‌های علمی تفکیک کند. با پذیرش این واقعیت که همکاری نسبت به انزوا دستاوردهای بیش‌تری دارد، این طرح باید دستورکاری برای ریاست بریتانیا بر اتحادیه اروپا در ۲۰۱۷ باشد.

نویسنده: گوردون جیمز براون. وی پنجاه و دومین نخست‌وزیر بریتانیا است که بین سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ به عنوان رهبر حزب کارگر در این مسند بود. وی هم‌اکنون نماینده ویژه سازمان ملل در بخش تحصیلات جهانی است.

 

ترجمه: سایت دیلماسی ایرانی