در ستایش ستایش! ! همیشه همین گونه بوده است، سریالهای چندگانه در ابتدا ضعیف هستند اما در مجموعههای دو و سه، کمکم به پختگی کامل میرسند و به سریالی فاخر، ماندگار و بیبدیل تبدیل میشوند! اگر قبلاً کوچکترین شکی بهاین افاضات فوق داشتم با دیدن ستایش۳ تمامیشک وتردیدهایم به یکباره از میان رفت […]
در ستایش ستایش! !
همیشه همین گونه بوده است، سریالهای چندگانه در ابتدا ضعیف هستند اما در مجموعههای دو و سه، کمکم به پختگی کامل میرسند و به سریالی فاخر، ماندگار و بیبدیل تبدیل میشوند!
اگر قبلاً کوچکترین شکی بهاین افاضات فوق داشتم با دیدن ستایش۳ تمامیشک وتردیدهایم به یکباره از میان رفت و بنده هم به خیل طرفداران چندگانهسازی پیوسته و شدهام یک مدافع تمامعیار همه چیز فهم!
اینکه یک سریال بتواند به این خوبی در مخاطب خود اثر گذاشته و به پرمخاطبترین سریال دوران تبدیل شود چیز کمی نیست و بدون برنامهریزی، قصه ششدانگ، کارگردانی بینقص و بازیهایی درخشان این مهم حاصل نمیشود!
عبور از مرزهای خودساخته بشری و به چالش کشیدن بسیاری از چارچوبهای مندرآوردی و نماندن در دام عبارتهای دمدستی و پیشپا افتاده فقط گوشهای از هزاران اتفاقات میمون و مبارک این سریال کمنظیر میباشد!
هنگامیکه صبر، گفتوگو، تدبیر، ثبات رأی و شخصیت و بسیاری دیگر ازاین عبارات پوچ و بیمحتوا، با رفتارهایی چون قضاوت عجولانه، حکم صادر کردنهای قاطعانه، تمسخرهای سرخوشانه، تند مزاجی بیباکانه، بیانصافی دانسته و دیگر خصائص ناب، در مقابل هم قرار میگیرند، به سرعت عیار خود را از دست میدهند و معلوم میشود که ما مردم چه سادهلوحانه قرنها به یک مشت رفتار و عبارات نادرست و بیخودی پایبند بودیم و آنها را ارزش، مینامیدیم !
اینکه اساساً عنصر مخوفی مثل شخصیتپردازی، محلی از اعراب نداشته باشد و هر بازیگری در شرایط مختلف کلاً به آدمی دیگر و کاراکتری جدید تبدیل شود آنقدر دقیق و درست است که منتقدان و پژوهشگران این عرصه در تمامی این کرهخاکی را دچار سردرگمی و البته باز تعریف قاعده و قانون فیلم و فیلمسازی کرده است.
واقعیت این است که هوشنگخان سالها باید بدود تا بتواند به تمامی زوایا و نکات و ریزهکاریهای این سریال درخشان واقف شود ولی براساس همین سواد اندک و درک و فهم ناقص خود بهاین نتیجه رسیده است که این مجموعه میتواند به عنوان الگوی کامل و جامعی برای تمامی فعالان این عرصه تبدیل شده و ازاین پس تاریخ فیلم و سریالسازی به دو قسمت تقسیم میشود، دوران قبل از ستایش و عصر پساستایش!
اینکه یک نفر دم به ساعت نفر دیگری را با طعنه و تیکه و القاب زیبنده! بنوازد، اینکه فرقی نمیکند که در چه لباس و چه جنسیت و سطح تحصیلات و سن و سال هستی ولی به راحتی میتوانی با کمترین دلیل، دیگران را قضاوت کنی، حکم صادر کنی و بعد هم با یک عذرخواهی و یا بدون آن، همه چیز را به خوبی و خوشی تمام کنی از قلههای بلند این سریال ارزشمند و جهان شمول است!
اینکه در یک زمان، در گوشهای از کشور زمستان از راه رسیده باشد و مرکبات درجه یک به بار نشسته باشد و در پایتخت مردم با لباسهای تابستانه و بیخبر از زمستان چند کیلومتر آنطرفتر، روزگار بگذرانند و کسی هم سعی نکند توضیحی بر این اتفاق نادر داده و عوامل محترم بر بیهواسی خلق و تماشاگران حساب نمایند، نقطه عطف و ستاره درخشانی بر تارک هنر هفتم این سرزمین است!
برعکس شدن روند پیری برای برخی بازیگران، ثابت شدن آن برای برخی دیگر و سرعت یافتن این اتفاق طبیعی برای دیگری، استعارهای است از قانون نسبیت اینشتین و چینخوردگی زمان که برای اولین بار و بسیار شجاعانه و متهورانه این نگاه جدید وارد جریان فیلمسازی شده است.
در پایان، ضمن تشکر فراوان از سیمای ملی بابت پشتیبانی و ساخت چنین اثر گرانبها و جریانساز و همچنین برگزاری جلسات تعریف و تمجید در راستای شفافسازی تمامی ارزشها و ریزهکاریهایی که شاید از چشم بیننده کمحواس ساده دل، به دور مانده است، بر خود واجب میدانم از اینکه ما ملت کجفهم و در چارچوبهای قدیمی و معیارهای پرخطا مانده، ممکن است نتوانیم درک کامل و فهم جامعی از این سریال داشته باشیم و خدای ناخواسته با دیدن برخی از صحنهها دچار جریحهدار شدن روح و روان خود شویم ! و یا غر و لند کرده و حرفهای نامربوط بزنیم یا آنقدر کبر و غرور داریم که خیلی زود به تریج قبایمان و شعورمان برمیخورد، صمیمانه و خاضعانه پوزش طلبیده و با شور و اشتیاق منتظر چهارمین گام این سریال هزاره! و شکستن تمامی مرز و قاعده و چارچوب و معیارهای باقی ماند (اگر چیزی باقی مانده باشد) میمانیم.
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.